چرا افق مذاکرات سیاه است؟
مذاکرات سازش؛ دو طرف، دو هدف، دو مسیر
راهبرد «مقاومت» اصلیترین، عزتمندانهترین و واقعیترین منطق مقابله با اسرائیل بوده و هست، اما به نظر میرسد این روزها و سالها که انواع و اقسام روشهای تشکیلات خودگردان به نتیجه نرسیده، «مقاومت» بیشتر از گذشته برجسته شده است.
به گزارش شیرازه به نقل از فارس؛ این روزها پرونده مذاکرات صلح دوباره در صدر اخبار قرار گرفته است؛ آیا این مذاکرات به روزهای پایانی خود نزدیک میشود؟ این اصلیترین سوالی است که در این حوزه مطرح است. تشکیلات خودگردان از مدتها قبل اعلام کرده بود که حاضر نیست حتی یک ساعت هم به زمان نه ماهه مقرر شده برای این مذاکرات که با پایان آوریل به اتمام میرسد، بیفزاید. این تشکیلات حالا که با نقض وعده رژیم صهیونیستی در خصوص آزادی چهارمین گروه اسرای قدیمی فلسطینی مواجه شده است، بسیار بیشتر از قبل بر تصمیم خود پافشاری میکند. این البته تنها وعده عملی نشده صهیونیستها نیست؛ شهرکسازیهای گستردهای که با آغاز مذاکرات صلح دوباره در دستور کار اسرائیل قرار گرفت، باعث خشم محمود عباس شده است به خصوص که او در سال 2010 به دلیل این سیاست اسرائیل، از مذاکرات کناره گرفت؛ قهری که سه سال به طول انجامید. اما در سوی دیگر، صهیونیستها در حالی که اعتقادی به توقف شهرکسازیها در کرانه باختری و قدس شرقی در چارچوب مذاکرات صلح ندارند، حالا صریحا برای وعدهای که دادهاند یعنی آزادسازی اسرای قدیمی فلسطینی، شرط تمدید شش ماهه مذاکرات را مطرح میکنند. این را نتانیاهو نخست وزیر این رژیم گفته است.
اما مشکل کجاست؟ چرا این دور از مذاکرات سازش هم به سرانجام نرسید؟ به نظر میرسد دو طرف فلسطینی و صهیونیست، دو هدف را برای خود مطرح کردهاند که اولویت این دو هدف، برای آن دو متفاوت است و البته مسیر رسیدن به آنها هم همینطور.
هدف و مسیر اسرائیل در مذاکرات صلح
صهیونیستها به صراحت معتقدند که پایان مذاکرات صلح باید پذیرش دولت یهودی از سوی تشکیلات خودگردان باشد. این مساله برای آنها دستاورد مهمی محسوب میشود. آمریکا نیز بر سر این مساله اصرار دارد و معتقد است که پذیرش اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی، گامی مهم برای رسیدن به صلح نسبتا پایدار در خاورمیانه است. اسرائیل در طرح «دو دولت» که ابتدا از سوی آمریکا مطرح شد و قرار است منجر به دو دولت مستقل فلسطینی و یهودی شود، باز هم اولویت را بر دولت یهودی میداند یعنی این طرف فلسطینی است که باید ابتدا بپذیرد که اسرائیل اولین دولت یهودی در جهان است. تشکیلات خودگردان چنین مسالهای را نمیپذیرد چرا که معتقد است مذاکرات صلح بیشتر برای حل و فصل اوضاع کرانه باختری و قدس شرقی است که با هجوم و شهرکسازی اسرائیل مواجه است. به بیان دیگر، تشکیلات خودگردان اسرائیل را به رسمیت شناخته است اما نه به عنوان یک دولت یهودی. اتحادیه عرب هم در بیانیه آخرین اجلاس خود که در کویت برگزار شد، بر عدم اعتراف به اینکه اسرائیل یک دولت یهودی است، تاکید کرد. از نظر صهیونیستها این مساله، اصلیترین مانع به سرانجام رسیدن مذاکرات است. نتانیاهو دو هفته قبل گفته بود: «آنها از ما میخواهند که دولت فلسطینی را به رسمیت بشناسیم اما آنها دولت یهودی را به رسمیت نمیشناسند. این امتناع از به رسمیت شناختن اسرائیل، ریشه مشکل است». البته باید به این مورد، سیاست توسعه سرزمینی صهیونیستها و چشم طمع داشتن به کرانه باختری و قدس شرقی را هم مد نظر قرار داد که باعث شده تا رژیم هیچگاه حتی به قطعنامه سازمان ملل مبنی بر محدود بودن آن در مرزهای 1967 هم پایبند نباشد.
اما این هدف اسرائیل صرفا از مسیر مذاکرات (با هر کیفیتی) محقق میشود و بر همین اساس است که اسرائیل به شدت از مراجعه تشکیلات خودگردان به سازمان ملل واهمه داشته و دارد. بررسی طرح «دولت مستقل فلسطین» در سازمان ملل اگر به نتیجه مطلوب طرف فلسطینی میرسید، عملا میتوانست خواسته آن را بدون پذیرش خواسته اسرائیل، محقق کند و این یعنی اسرائیل بازنده میدان دیپلماسی محسوب میشد. درخواست پذیرش اسرائیل به عنوان دولت یهودی، قطعا از طریق عملیات نظامی محقق نخواهد شد چرا که جنس آن متفاوت از اشغالگری دوباره است و صرفا با مذاکره پیش خواهد رفت. اسرائیل این را به خوبی میداند و بر همین اساس است که نتانیاهو خواستار افزایش مدت زمان مذاکرات است. البته اسرائیل در مذاکرات، تاکتیکهای میدانی و سیاسیای را پیش میگیرد که تا بتواند طرف را تحت فشار قرار دهد مانند همین مساله شرطگذاری برای آزادی چهارمین گروه اسرای قدیمی فلسطینی. این شیوه، عملا مذاکرات را مختل کرده و باعث وقتکشیای شده که با توجه به سیاست شهرکسازی، در نهایت به نفع اسرائیل تمام میشود.
هدف و مسیر طرف فلسطینی در مذاکرات صلح
اما اصلیترین هدف تشکیلات خودگردان در حال حاضر، «دولت مستقل فلسطین» است. این دولت، با به رسمیت شناخته شدن مرزهای 1967 به پایتختی قدس شریف از سوی اسرائیل باید شکل بگیرد. اگرچه کاملا قطعی است که اسرائیل هیچگاه از «قدس» چشمپوشی نمیکند و در پی سیطره کامل بر منطقه شرقی آن نیز هست، اما تشکیلات خودگردان بر این باور است که میتواند از طریق مذاکرات صلح به این خواسته خود که اگرچه برای آرمان فلسطین، حداقلی است اما برای صهیونیستها حداکثری محسوب میشود، دست یابد. مذاکرات صلح یا سازش، بر همین اساس، سالها است که میان طرف فلسطینی و صهیونیستها جریان دارد هر چند به نظر میرسد در شرایط کنونی، گروه مذاکره کننده فلسطینی کمی بیشتر از قبل بر خواستههای خود تاکید میکند.
اما محمود عباس برای محقق کردن هدف «دولت مستقل فلسطین»، دو مسیر را در اختیار دارد؛ مذاکره و مراجعه به سازمان ملل. او حالا از هر دو شیوه بهره برده است. در سال 2010 پس از شکست مذاکرات به دلیل سیاست شهرکسازی اسرائیل، عباس از ادامه مذاکرات برای سه سال امتناع کرد. او اما در این مدت گزینه دیگر خود را روی میز قرار داد. در شصت و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در مهرماه 90، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین طرحی را مبنی بر درخواست تبدیل «عضویت ناظر تشکیلات خودگردان فلسطین» (یا به عبارت بهتر، عضویت ناظر و موجودیت مستقل سازمان آزادیبخش فلسطین) به «عضویت ناظر دولت مستقل فلسطین»(عضویت کامل) به بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد ارائه داد. این طرح در صورت تصویب توسط شورای امنیت سازمان ملل که مسئول پذیرش اعضای قطعی و کامل این سازمان است، میتوانست شکست همیشگی مذاکرات صلح بدون پذیرش اسرائیل به عنوان دولت یهودی از سوی طرف فلسطینی را محقق کند. لذا طرح با مخالفتهای آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی مواجه و در نهایت به سرانجام نرسید. عباس اما با تقلیل این طرح، در نهایت توانست پس از مدت ها کش وقوس، موافقت مجمع عمومی سازمان ملل را به ارتقای وضعیت فلسطین در این سازمان از «موجودیت مستقل ناظر» به ««دولت مستقل» غیرعضو ناظر» بگیرد. لفظ دولت برای فلسطین باعث شد تا عباس احساس پیروزی کند. او در تابستان 2013 با سفرهای پیدرپی جان کری وزیر خارجه آمریکا به منطقه، بالاخره پذیرفت تا دوباره به میز مذاکرات برگردد؛ این بار البته با دستی پرتر از گذشته. حالا که این دور از مذاکرات هم با شکست مواجه شده، عباس دوباره گزینه مراجعه به سازمانهای بینالمللی را رو کرده است. بر اساس دستاورد تشکیلات خودگردان و ارتقا به «دولت مستقل غیرعضو ناظر» اگرچه در عرصه میدانی رخداد مهمی برای آرمان فلسطین رخ نداد اما حالا تشکیلات خودگردان میتوانست مانورهای سیاسی و حقوقیای را مثلا در دادگاه لاهه علیه اسرائیل پیگیری کند و به عضویت در سازمانها و کنوانسیونهای بینالمللی سازمان ملل درآید. بر همین اساس طی روزهای گذشته که نتانیاهو دوباره کارشکنی کرد، عباس طرح پیوستن تشکیلات خودگردان به 15 سازمان و کنوانسیون بینالمللی سازمان ملل را امضا کرد.
هدف و مسیر رسیدن به آرمان فلسطین
اگرچه سیاستورزی عباس در اعطای امتیازات بیحد و حصر به طرف صهیونیست، به نظر نسبت به عملکرد یاسر عرفات و تیم سابق تشکیلات خودگردان، معقولتر به نظر میآید، اما عملی شدن آرمان فلسطین نه تنها از درون این سیاستورزیها بیرون نمیآید که امکان عملی شدن آرمان محدود و حداقلی فلسطین که تشکیلات خودگردان خود را مقید به آن معرفی میکند هم با این شیوه، به جایی نمیرسد و این در حالی است که اسرائیل همچنان شهرکهای خود را گسترش میدهد، میکشد و اسیر میگیرد و مدعی میشود که طرف فلسطینی در مذاکرات کارشکنی میکند! گرچه از ابتدا تا کنون، راهبرد «مقاومت» اصلیترین، عزتمندانهترین و واقعیترین منطق مقابله با اسرائیل بوده و هست، اما به نظر میرسد این روزها و سالها که انواع و اقسام روشهای تشکیلات خودگردان به نتیجه نرسیده، «مقاومت» بیشتر از گذشته برجسته شده است.
اما مشکل کجاست؟ چرا این دور از مذاکرات سازش هم به سرانجام نرسید؟ به نظر میرسد دو طرف فلسطینی و صهیونیست، دو هدف را برای خود مطرح کردهاند که اولویت این دو هدف، برای آن دو متفاوت است و البته مسیر رسیدن به آنها هم همینطور.
هدف و مسیر اسرائیل در مذاکرات صلح
صهیونیستها به صراحت معتقدند که پایان مذاکرات صلح باید پذیرش دولت یهودی از سوی تشکیلات خودگردان باشد. این مساله برای آنها دستاورد مهمی محسوب میشود. آمریکا نیز بر سر این مساله اصرار دارد و معتقد است که پذیرش اسرائیل به عنوان یک دولت یهودی، گامی مهم برای رسیدن به صلح نسبتا پایدار در خاورمیانه است. اسرائیل در طرح «دو دولت» که ابتدا از سوی آمریکا مطرح شد و قرار است منجر به دو دولت مستقل فلسطینی و یهودی شود، باز هم اولویت را بر دولت یهودی میداند یعنی این طرف فلسطینی است که باید ابتدا بپذیرد که اسرائیل اولین دولت یهودی در جهان است. تشکیلات خودگردان چنین مسالهای را نمیپذیرد چرا که معتقد است مذاکرات صلح بیشتر برای حل و فصل اوضاع کرانه باختری و قدس شرقی است که با هجوم و شهرکسازی اسرائیل مواجه است. به بیان دیگر، تشکیلات خودگردان اسرائیل را به رسمیت شناخته است اما نه به عنوان یک دولت یهودی. اتحادیه عرب هم در بیانیه آخرین اجلاس خود که در کویت برگزار شد، بر عدم اعتراف به اینکه اسرائیل یک دولت یهودی است، تاکید کرد. از نظر صهیونیستها این مساله، اصلیترین مانع به سرانجام رسیدن مذاکرات است. نتانیاهو دو هفته قبل گفته بود: «آنها از ما میخواهند که دولت فلسطینی را به رسمیت بشناسیم اما آنها دولت یهودی را به رسمیت نمیشناسند. این امتناع از به رسمیت شناختن اسرائیل، ریشه مشکل است». البته باید به این مورد، سیاست توسعه سرزمینی صهیونیستها و چشم طمع داشتن به کرانه باختری و قدس شرقی را هم مد نظر قرار داد که باعث شده تا رژیم هیچگاه حتی به قطعنامه سازمان ملل مبنی بر محدود بودن آن در مرزهای 1967 هم پایبند نباشد.
اما این هدف اسرائیل صرفا از مسیر مذاکرات (با هر کیفیتی) محقق میشود و بر همین اساس است که اسرائیل به شدت از مراجعه تشکیلات خودگردان به سازمان ملل واهمه داشته و دارد. بررسی طرح «دولت مستقل فلسطین» در سازمان ملل اگر به نتیجه مطلوب طرف فلسطینی میرسید، عملا میتوانست خواسته آن را بدون پذیرش خواسته اسرائیل، محقق کند و این یعنی اسرائیل بازنده میدان دیپلماسی محسوب میشد. درخواست پذیرش اسرائیل به عنوان دولت یهودی، قطعا از طریق عملیات نظامی محقق نخواهد شد چرا که جنس آن متفاوت از اشغالگری دوباره است و صرفا با مذاکره پیش خواهد رفت. اسرائیل این را به خوبی میداند و بر همین اساس است که نتانیاهو خواستار افزایش مدت زمان مذاکرات است. البته اسرائیل در مذاکرات، تاکتیکهای میدانی و سیاسیای را پیش میگیرد که تا بتواند طرف را تحت فشار قرار دهد مانند همین مساله شرطگذاری برای آزادی چهارمین گروه اسرای قدیمی فلسطینی. این شیوه، عملا مذاکرات را مختل کرده و باعث وقتکشیای شده که با توجه به سیاست شهرکسازی، در نهایت به نفع اسرائیل تمام میشود.
هدف و مسیر طرف فلسطینی در مذاکرات صلح
اما اصلیترین هدف تشکیلات خودگردان در حال حاضر، «دولت مستقل فلسطین» است. این دولت، با به رسمیت شناخته شدن مرزهای 1967 به پایتختی قدس شریف از سوی اسرائیل باید شکل بگیرد. اگرچه کاملا قطعی است که اسرائیل هیچگاه از «قدس» چشمپوشی نمیکند و در پی سیطره کامل بر منطقه شرقی آن نیز هست، اما تشکیلات خودگردان بر این باور است که میتواند از طریق مذاکرات صلح به این خواسته خود که اگرچه برای آرمان فلسطین، حداقلی است اما برای صهیونیستها حداکثری محسوب میشود، دست یابد. مذاکرات صلح یا سازش، بر همین اساس، سالها است که میان طرف فلسطینی و صهیونیستها جریان دارد هر چند به نظر میرسد در شرایط کنونی، گروه مذاکره کننده فلسطینی کمی بیشتر از قبل بر خواستههای خود تاکید میکند.
اما محمود عباس برای محقق کردن هدف «دولت مستقل فلسطین»، دو مسیر را در اختیار دارد؛ مذاکره و مراجعه به سازمان ملل. او حالا از هر دو شیوه بهره برده است. در سال 2010 پس از شکست مذاکرات به دلیل سیاست شهرکسازی اسرائیل، عباس از ادامه مذاکرات برای سه سال امتناع کرد. او اما در این مدت گزینه دیگر خود را روی میز قرار داد. در شصت و سومین مجمع عمومی سازمان ملل در مهرماه 90، محمود عباس رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین طرحی را مبنی بر درخواست تبدیل «عضویت ناظر تشکیلات خودگردان فلسطین» (یا به عبارت بهتر، عضویت ناظر و موجودیت مستقل سازمان آزادیبخش فلسطین) به «عضویت ناظر دولت مستقل فلسطین»(عضویت کامل) به بان کی مون دبیرکل سازمان ملل متحد ارائه داد. این طرح در صورت تصویب توسط شورای امنیت سازمان ملل که مسئول پذیرش اعضای قطعی و کامل این سازمان است، میتوانست شکست همیشگی مذاکرات صلح بدون پذیرش اسرائیل به عنوان دولت یهودی از سوی طرف فلسطینی را محقق کند. لذا طرح با مخالفتهای آمریکا و اسرائیل و برخی کشورهای اروپایی مواجه و در نهایت به سرانجام نرسید. عباس اما با تقلیل این طرح، در نهایت توانست پس از مدت ها کش وقوس، موافقت مجمع عمومی سازمان ملل را به ارتقای وضعیت فلسطین در این سازمان از «موجودیت مستقل ناظر» به ««دولت مستقل» غیرعضو ناظر» بگیرد. لفظ دولت برای فلسطین باعث شد تا عباس احساس پیروزی کند. او در تابستان 2013 با سفرهای پیدرپی جان کری وزیر خارجه آمریکا به منطقه، بالاخره پذیرفت تا دوباره به میز مذاکرات برگردد؛ این بار البته با دستی پرتر از گذشته. حالا که این دور از مذاکرات هم با شکست مواجه شده، عباس دوباره گزینه مراجعه به سازمانهای بینالمللی را رو کرده است. بر اساس دستاورد تشکیلات خودگردان و ارتقا به «دولت مستقل غیرعضو ناظر» اگرچه در عرصه میدانی رخداد مهمی برای آرمان فلسطین رخ نداد اما حالا تشکیلات خودگردان میتوانست مانورهای سیاسی و حقوقیای را مثلا در دادگاه لاهه علیه اسرائیل پیگیری کند و به عضویت در سازمانها و کنوانسیونهای بینالمللی سازمان ملل درآید. بر همین اساس طی روزهای گذشته که نتانیاهو دوباره کارشکنی کرد، عباس طرح پیوستن تشکیلات خودگردان به 15 سازمان و کنوانسیون بینالمللی سازمان ملل را امضا کرد.
هدف و مسیر رسیدن به آرمان فلسطین
اگرچه سیاستورزی عباس در اعطای امتیازات بیحد و حصر به طرف صهیونیست، به نظر نسبت به عملکرد یاسر عرفات و تیم سابق تشکیلات خودگردان، معقولتر به نظر میآید، اما عملی شدن آرمان فلسطین نه تنها از درون این سیاستورزیها بیرون نمیآید که امکان عملی شدن آرمان محدود و حداقلی فلسطین که تشکیلات خودگردان خود را مقید به آن معرفی میکند هم با این شیوه، به جایی نمیرسد و این در حالی است که اسرائیل همچنان شهرکهای خود را گسترش میدهد، میکشد و اسیر میگیرد و مدعی میشود که طرف فلسطینی در مذاکرات کارشکنی میکند! گرچه از ابتدا تا کنون، راهبرد «مقاومت» اصلیترین، عزتمندانهترین و واقعیترین منطق مقابله با اسرائیل بوده و هست، اما به نظر میرسد این روزها و سالها که انواع و اقسام روشهای تشکیلات خودگردان به نتیجه نرسیده، «مقاومت» بیشتر از گذشته برجسته شده است.
نظرات بینندگان