سِرّ نى در نینوا مىماند اگر زینب نبود
به گزارش شیرازه به نقل از تسنیم؛ در این تشبیه اسرارى عمیق نهفته است و بیانکننده آن است که همانگونه
که وجود پربرکت حضرت خدیجه(س) براى پیشرفت اسلام داراى آثار بسیار مبارک و
کارساز بود و همچون مادرى، اسلام را پرورش داد و همه امکانات خود را براى
پیشرفت اسلام با کمال ایثار نثار کرد، زینب(س) نیز اینگونه به جا پاى
جدهاش خدیجه(س) پا نهاد و از اسلام حمایت کرد و نهضت عاشورا را که
حادثهاى عظیم براى نجات اسلام از دستبرد ناپاکان بود، پروراند و همه
امکاناتش را در این راه نثار نمود.
زینب(س) شخصیتى است که پیامبر(ص) صبر کرد که نامگذارى او از جانب خداوند
بزرگ صورت گیرد، جبرئیل نزد پیامبر(ص) آمد و عرض کرد: «خداوند به تو سلام
مىرساند و مىفرماید: «نام این دختر را زینب بگذار، چراکه این نام را در
لوح محفوظ نوشتهایم.» واژه «زینب» از دو کلمه زین و اب، ترکیب یافته که
بهمعناى زینت پدر است، این نام براى حضرت زینب(س) نشاندهنده آن است که
روش و منش او، مایه زینت و سرافرازى پدرش حضرت على (ع ) خواهد بود، در این
مقایسه زیبا نیز به عظمت زینب(س) پى مىبریم، چراکه وجود پربرکت حضرت
على(ع) یعنى یگانه حامى پیامبر(ص)، نخستین ایمانآورنده به اسلام و
بزرگترین فداکار دین اسلام، در حدى که گفتند: اسلام در آغاز به اخلاق
پیامبر(ص) و شمشیر على(ع) و اموال انفاق شده خدیجه(س) پیشرفت نمود،
بنابراین زینب(س) به قدرى به حضرت على(ع) نزدیک بود، که راهکارهاى
زندگىاش، روش و منش امیرمؤمنان على(ع) را مىآراست و موجب سرافرازى و
سربلندى على(ع) بود.
حضرت زینب(س) در 15 رجب سال 62 هجرى قمرى از دنیا رفت. بانوى قهرمانى که
پس از شهادت امام حسین، ارائه نهضت عاشورا را به دوش کشید و پرچمدار این
قیام بود، در ضمن سفرى که به همراه همسر گرامىشان عبداللهبن جعفر به
شام داشتند، به لقاءالله پیوستند و بدن مطهر آن بانوى بزرگوار در همانجا
دفن گردید.
ولادت، همسر و فرزندان
حضرت زینب کبرى(س) در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در
شهر مدینه منوّره متولّد شدند. نام مبارک آن بزرگوار زینب و کنیه
گرامىشان، امالحسن و امکلثوم و القاب آنحضرت عبارتند از: صدّیقة
الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الکبرى، شریکة الحسین(ع) و
عالمه غیر معلّمه، فاضله، کامله و...
پدر بزرگوار آنحضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین علىبن
ابیطالب(ع) و مادر گرامى آنبزرگوار، حضرت فاطمه زهرا(س) مىباشد. همسر
گرامى آنحضرت، عبداللّه فرزند جعفربن ابیطالب بود. در کتاب اعلام الورى
براى آن بانوى بزرگوار سه پسر به نامهاى على، عون و جعفر و یک دختر به
نام کلثوم ذکر شده است.
هوش و ذکاوت بىنظیر
صاحب کتاب اساور من ذهب درباره حافظه و ذکاوت آن بانوى بزرگوار چنین
مىنویسد: در اهمیت هوش و ذکاوت آن بانوى بزرگوار همین بس که خطبه طولانى و
بلندى را که حضرت صدیقه کبرى فاطمه زهرا(س) در دفاع از حق امیرالمؤمنین(ع)
و غصب فدک در حضور اصحاب پیغمبر اکرم(ص) ایراد فرمودند، حضرت زینب(س)
روایت فرموده است.
و ابن عباس با آن جلالت قدر و علو مرتبه در حدیث و علم، از آنحضرت روایت
نموده و از آنحضرت به عقیله تعبیر مىکند. چنانچه ابوالفرج اصفهانى در
مقاتل مىنویسد: ابن عباس خطبه حضرت فاطمه(س) را از حضرت زینب(س) روایت
کرده و مىگوید: حدثتنى عقیلتنا زینب بنت على(ع)..» دقت کنیم که حضرت
زینب(س) با اینکه دخترى خردسال (یعنى هفت ساله و یا کمتر) بود، این خطبه
عجیب و غرّاء که محتوى معارف اسلامى و فسلفه احکام و مطالب زیادى است را با
یکمرتبه شنیدن حفظ کرده و خود یکى از راویان این خطبه بلیغه و غراء
مىباشد.
علاقه ویژه زینب به امام حسین(ع)
علامه جزایرى در کتاب (الخصائص الزینبیه) مىنویسد: وقتىکه حضرت زینب(س)
شیرخوار و در گهواره بود، هرگاه برادرش حسین(ع) از نظر او غایب مىشد،
گریه مىکرد و بىقرارى مىنمود. هنگامىکه دیدهاش به جمال
دلآراى حسین(ع) مىافتاد، خوشحال و خندان مىشد. وقتىکه بزرگ شد،
هنگام نماز قبل از اقامه، نخست به چهره حسین(ع) نگاه مىکرد و بعد نماز
مىخواند.
با حسین بودن شرط ازدواج زینب(س) با عبدالله
گفتهاند: حضرت امیرالمؤمنین(ع) هنگامىکه زینب(س) را به پسر برادرش
عبداللهبن جعفر تزویج کرد، در ضمن عقد، شرط نمود هر گاه زینب خواست با
برادرش حضرت امام حسین(ع) سفر رود، او را از آن منع نکرده و باز ندارد و
چون عبداللهبن جعفر خواست حضرت امام حسین(ع) را از سفر عراق باز دارد و
حضرت آنرا نپذیرفت و عبدالله مأیوس و نومید گردید، دو فرزندش عون و محمد
را فرمان داد که به همراه آنبزرگوار به عراق روند و در برابر آنحضرت
جهاد و کارزار نمایند.
شجاعتى نظیر حسین(ع)
درباره آن بانوى بىنظیر بیشتر راجع به حضور ایشان در کربلا و همراهى
برادر بزرگوارشان و همچنین سرپرستى اسراى کربلا و ابلاغ پیام عاشورا سخن
گفته شده است. شجاعت حسین(ع) در خواهرش زینب(س) هم بود؛ زینب(س) هم در مقام
شجاعت قطع نظر از جهت امامت، چیزى کم از حسین(ع) ندارد قوت قلبش به برکت
اتصالش به مبداء تعالى راستى محیرالعقول است. شیخ شوشترى مىگوید: اگر
حسین(ع) در صحنه کربلا یک میدان داشت، مجلله زینب(س) دو میدان نبرد داشت:
میدان نبرد اولش مجلس ابن زیاد و دومى مجلس یزید پلید.
زینب و گذشتن از راحتى دنیا
او در خانه شوهرش از کمال وسایل موجود به بهترین وجهى برخوردار است،
غلامها و کنیزها و وسایل راحتى؛ غرض زینب در چنین خانهاى زندگى مىکند
که هیچ کسرى ندارد، ناگهان مىبیند حسین(ع) مىخواهد حرکت کند، تمام
خوشىها و راحتىها را رها مىکند و خود را در دریاى ناراحتىها و
ناملایمات مىافکند.
زینب از حسین(ع) جدا نمىشود
ابن عباس گفت: یا حسین! اگر خود مجبور به رفتن هستى، زنان را با خود همراه
مبر. زینب(س) چون این سخن را شنید، سر از کجاوه بیرون کرد و گفت: ابن
عباس! مىخواهى مرا از برادرم حسین جدا کنى؟! من و جدایى از حسین؟! هرگز.
پس از حادثه کربلا حضرت زینب(س)، حدود یک سال و شش ماه زندگى کرد. حضرت در کاروان اسیران، همراه دیگر بازماندگان قافله کربلا به کوفه و سپس به شام برده شد. اگرچه رهبرى بازماندگان بر عهده امام سجاد(ع) بود، زینب کبرى(س) نیز سرپرستى را برعهده داشت. سخنرانى قهرمانانه زینب(س) در کوفه، موجب دگرگونى افکار عمومى شد. وى در برابر نعره مستانه عبیداللهبن زیاد، آنگاه که به پیروزىاش مىنازید و مىگفت: «کار خدا را با خاندانت چگونه دیدى؟!» با شهامت و شجاعت وصفناپذیرى گفت: جز زیبایى چیزى ندیدهام. شهادت براى آنان مقدر شده بود. آنان بهسوى قربانگاه خویش رفتند، بهزودى خداوند آنان و تو را مىآورد تا در پیشگاه خویش داورى کند». آنگاه که ابن زیاد دستور قتل امام سجاد را صادر کرد، زینب(س) با شهامت تمام، برادرزادهاش را در آغوش گرفت و گفت: اگر خواستى او را بکشى مرا هم بکش. بهدنبال اعتراض زینب(س)، ابن زیاد از کشتن امام پشیمان شد.
کاروان آزادگان به دمشق رفت. در شام نیز زینب(س) توانست افکار عمومى را دگرگون نماید. یزید جلسهاى بهعنوان پیروزى ترتیب داده بود و در حضور بازماندگان واقعه کربلا، سر بریده حسین(ع) را در تشت نهاد و با چوبدستى به صورتش مىزد، زینب کبرى(س) با سخنرانى خویش غرور یزید را در هم کوفت و او را از کرده خویش پشیمان کرد. سرانجام یزید مجبور شد کاروان را با احترام به مدینه برگرداند. در مدینه نیز زینب(س)، پیامآور شهیدان، ساکت ننشست. او با فریادش مردم مدینه را بر ضد حکومت یزید شوراند. حاکم مدینه در پى تبعید حضرت زینب(س) برآمد. به نوشته برخى، حضرت به شام سفر نمود و در همانجا درگذشت. برخى دیگر گفتهاند: حضرت به مصر هجرت نمود و در تاریخ پانزدهم رجب سال 62 هجرى درگذشت.
اگر جهاد حسینبن على(ع) خوب جنگیدن و خوب شهید شدن بود، جهاد خواهرش خوب تبلیغ کردن و خوب سخن گفتن و ابلاغ پیام شهیدان بوده است. اسیران اهل بیت(ع) خصوصاً زینب کبرى(س) در مسیر کربلا تا کوفه و از کوفه تا شام و دیگر نقاط، زمینههاى انقلاب و تحولى عظیم را ایجاد کردند: افشاگریها، پیامرسانیها، بیدارکردن مردم از خواب غفلت و بیان حقایق، ازجمله کارهایى بود که اسرا خصوصاً زینب(س) توانستند انجام دهند. از میان تمامى اسیران، اقدامات و عملکرد زینب(س) تأثیر بهسزایى داشت و تحولات عظیمى بهوجود آورد؛ چراکه این مخدره، از امتیازاتى برخوردار بود که او را در کارهایش موفق مىکرد؛ امتیازاتى از قبیل: وقتشناسى، عقل و تدبیر، فصاحت و بلاغت، شجاعت و شهامت و...
زینب کبرى(س) همچون مادر گرامىاش فاطمه زهرا(س) داراى فضایل و مناقب بسیارى بود. چنانچه به دیده دقت و تعمق در القاب ایشان نگریسته شود، معلوم مىشود که این مخدره چه شأن و مرتبهاى داشته است. زینب را عقیله بنىهاشم، عالمه غیر معلمه، معصومه صغرى، امینه الله و فهیمه غیر مفهمه، ولیده الفصاحه، رضیعه الولایه، الفصیحه، الکامله و... لقب دادهاند و این القاب و بسیارى از القاب دیگر، همه حکایت از فضیلتها و منقبتهاى بىشمار این مخدره مظلومه دارد. آرى! یکى از نکات مهم که تاریخ به آن گواهى مىدهد، نقش حقیقتمدارانه و روشنگرانه حضرت زینب(س) پس از جریان کربلا و شهادت سیدالشهدا(ع) است که آنحضرت در حقیقت مسیر انقلاب عاشورا را در دل انحرافها هدایت کردند. پیروزى نهضت عظیم حسینى مرهون زحمات و تلاشهاى بىوقفه زینب کبرى(س) است. ولایتمدارى و دفاع از حجت خدا تا پاى جان در سراسر لحظات اسارت این بانوى بزرگوار، موجب شد نهضت کربلا جاوید و ماندگار مانده و به سرمنزل مقصود برسد.
زینب یعنی علی و زهرا
زینب یعنی شهامت وشجاعت ورشادت
سلام بر عمه رقیه {س}