تو دیگه کجا میری با این قدت و احوالت/ خدا نصیبتون نکنه برید شهرداری...
شیــــرازه:وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر،شیـــرازهدر نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.
یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمیباشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخشارتباط با ماارسال نمایند.
*********
وبلاگ بهار نارنج نوشت: نقش معلم در ترویج فرهنگ نماز
نماز واجب است و نه تنها در شریعت اسلامی بلکه در شرایط دیگرنیز تکلیف شده است. تمام انبیاء الهی از نماز یاد کرده اند ومردم را بدان سفارش نموده اند. بهترین وسیله ارتباطی انسان با خدا، مجال گفت و گو، عرصه را و نیاز و مشاهده تجلای اودر محیط دل است و در جوهره آن سازندگی اخلاقی موج می زند. در توصیف جمال نماز علاوه بر روشنایی بخشی بر جان پیامبر (ص) بعنوان مایه روسفیدی اهل ایمان، طهارت روح عموم مردمان نیز از آن یاد شده است بلکه نماز را بازدارنده گناه و عصیان و پوشاننده خطا و اشتباه دانسته اند
۱-توجه به نماز
نماز یکى از مهمترین واجباتى است که اهمیت دادن به آن تا حد زیادى مى تواند ما را بسوى راههاى موفقیت سوق دهد.
بزرگان و برجستگان راه طریقت،یکى از بزرگترین راههاى موفقیت خود را، توجه به نماز دانسته اند. حضرت امام خمینى (ره) کسى بود که در حساسترین لحظات و با وجود امر خطیرى که به عهده ایشان بود، هرگز از وقت نماز خود کم نگذاشت و دیدیم و شنیدیم که حتى که در آخرین لحظات عمر پر برکتشان چگونه به بر پاداشتن نماز همت گماشت.
ولى اگر معلم که الگوى کودکان و نوجوانان هستند به نماز توجه نکنندو بچه احساس کند که نماز براى آدمهاى تحصیل کرده و داراى سوادبالا نیست آیا همین موجب دورى بچه ها از نماز و عبادت نمى شود.
وقتى معلم مدرسه از موارد زیر دور باشد در حقیقت بچه هاى مدرسه را از فرهنگ نماز دور کرده است:
۱- انس بانماز
۲- ارتباط بهتربابچه هاى نمازگزار
۳- تشویق بچه هاى کاهل نمازبه حضوردرنمازخانه
۴- گفتگوبابچه هادرباره نماز
۵- بیان احساس خود ازنماز
و اگر معلم مدرسه خودش از این چند مورد برخوردارباشد و واقعى و حقیقى دوست نماز باشد خیلى
وضعیت بچه ها در نماز خواندن و علاقه به نماز بهترخواهد بود. وزیر آموزش و پرورش درهشتمین اجلاس سراسرى نماز اعلام کرده بود ۷۶ درصد دانش آموزان کشور به اقامه نماز جماعت گرایش دارند در حالى که نتایج تحقیقات و پژوهشهاى متعدد کارشناسان به نکته اى دیگر دراین باره اشاره مى کند. شاید بتوان این رقم را اینطور تعدیل کرد که ۷۶ درصد دانش آموزان درنمازجماعت شرکت مى کنند. درگفت و گوهایى که با برخى جوانان صورت گرفته، آنها نیز نظراتى دارند که مواردى از آنها قابل دفاع است ولى همین حضور هم خیلى ارزشمند است چون براساس دیدگاه دکتر عبدالرضا کردى مدرسه تعلیم دین دارد و خانه تربیت.( دینى در یکى از منااینترنتى که توسط یکى از بچه هاىمسجدى اهل مشهد مقدس مطاله مى کردم در باره روشهاى ترویج نماز چنین نوشته بود که خواندن آنها را به خودمان و سایر معلمین سفارش میکنیم:
نمازگزاردن سلوک در وادى عشق است که هرقدم هدیه اى ازسوى خداوند شمرده مىشود.
الف ) هدیه انسان به خدا:
هدیه کلمه اى است که بار عاطفى ویژه اى دارد و انسان ها براى نشان دادن محبتشان به یکدیگر هدیه مى دهند. به همین دلیل همه مى کوشند هدیه شان ماندگار و خاطره آفرین باشد.
اگر انسان با این دید به نماز بایستد که در حال هدیه دادن به خداوند است، به یقین چگونگى نمازگزاران براى او اهمیت مى یابد و مى کوشد تا هدیه در خورى را به محضر حضرت حق تقدیم کند.
ب ) هدیه خدابه انسان:
برخى با این دید به نماز مى نگرند که نماز تکلیفى از ناحیه خداوند است و رابطه بین انسان و خداوند را چون رابطه عبد و مولى بسیار خشک و رسمى تلقى مى کنند، در حالیکه مى توان با محبت و انبساط روحى بیشترى به این رابطه نگاه کرد و نماز را هدیه خداوند و ره آورد معراج حضرت محمد (ص) دانست.
در این فضا، نمازگزاردن سلوک در وادى عشق است که هر قدم هدیه اى از سوى خداوند شمرده میشود. اگر تنها با دید انجام تکلیف به نماز بنگریم، جان خود را در حصارى از محدودیتخواهیم دید و از لطافت و زیبایى چنین رابطه اى بى بهره خواهیم ماند.
ج ) روح وکلیدنماز:
نماز به وجود انسان مى ماند که حقیقتى مرکب از جسم و روح است. هر یک از اعضاى بدن انسان که برخى در ظاهر و برخى در درون هستند نقش خاصى در حیات او دارند. برخى مانند قلب نقش کلیدى در حیات انسان داشته و با نبود آن نقصان جدى در تمامیت وجود انسان ایجاد مى شود و برخى دیگر مانند رنگ چشم، مو و … به کالبد انسان جلوه مى دهند. به نماز نیز چون با همین دید بنگریم، حضور قلب را روح نماز خواهیم دید و ارکان نماز را اعضاى حیاتى نماز، دیگر واجبات مثل قرائت و تشهد و سلام را به منزله دست و پا و مستحباتى همچون قنوت را زینت و جلوه نماز خواهیم دید.
د ) نمازدرفضاى بندگى
بندگى رکن اصلى و گوهر تمامى عبادت است و هدف از خلقتانسان چنین تعیین مى شود. بندگى رنگ دیگرى به عبادت مى بخشد و بینش انسان را نسبت به عبادت تغییر مى دهد. بندگى یعنى احساس و اظهار بندگى، خدا را مالک همه چیز دانستن، راضى به رضاى خدا بودن، خدا محورى، خود فراموشى وپسندیدن آنچه خدا مى پسندد. قرار گرفتن در فضاى بندگى موجب مى شود عبادت انسان از سنخ عبادت آزادگان باشد، نه عبادت بازرگانان و بردگان . به همین دلیل این عبادت بدون هیچسختى واکراهى و با میل و اشتیاق انجام مى شود.
۲) شرایط لازم درتمام مراحل برپایى نماز :
براى ایجاد حضور قلب شرایطى لازم است که مى بایست درتمام مراحل نماز به آن توجه شود . از جمله تصمیم و عزم، که ازلوازم ضرورى انجام یا ترک هر عملى است. میرزا جواد آقا ملکى سبب پیدایش حضور قلب، همت آدمى است: » : تبریزى مى گوید «… زیرا قلب تابع همت و اراده است
البته صرف تصمیم گرفتن کافى نیست، بلکه مى بایست بر این خواسته مداومت کرد تا جنبه موقت پیدا نکند. توجه به مقدمات و احکام قبل از نماز، همچنین رعایت مستحبات در طول نماز نیز از شرایط تحصیل حضور قلب است.
۳) رعایت آداب نماز :
براى رسیدن به معناى حقیقى نماز رعایت آداب نماز لازم است. آداب نماز برخى ظاهرى و برخى باطنى است. آداب ظاهرى که شکل اعمال نماز را مشخص مى کند و موجب زینت نماز مى طمائینه، صوت و لحن، مسواک زدن، استعمال » : شود عبارتند از «… عطر، پوشیدن لباس سفید و پاکیزه و
آداب باطنى، مربوط به معانى و مفاهیم و اسرار نماز است. نمازگزار باید علاوه بر رعایت آداب ظاهرى به آداب باطنى نیز توجه کند که حضور قلب واقعى در اثر توجه به این آداب است. رعایت آداب ظاهرى نیز مقدمه اى براى رسیدن به این مرحله است. آداب باطنى نماز عبارتند از: نشاط، اخلاص، گریه از خوف خدا و خشوع.
۴) فراغت وقت نماز:
« فراغت وقت » یکى از عوامل حضور قلب در نمازفراغت آن است » : امام خمینى (ره) فراغت وقت را چنین معنا مى کند که انسان در شبانه روز براى عبادت خود وقتى را معین کند تا در« آن زمان، اشتغال دیگرى به غیر از عبادت نداشته باشدانسان باید براى عبادت زمانى را اختصاص دهد تا نمازگزارىشتاب زده و اضطرارى صورت نپذیرد. البته همان گونه که توصیهشده، نماز را باید در وقت فضیلت، یعنى همان اول وقت برپاکرد. این که برخى براى نماز وقت معینى ندارند و فرصت نماز رامى سوزانند، دلیل آشکارى بر بى توجهى آنها نسبت به نماز است،گویا نماز عاملى است که خارج از برنامه زندگى قرار دارد وچون از کارهاى دیگر فارغ مى شوند، ابتدا با کراهت به سوى آنمى روند و سپس شتاب زده آن را ادا مى کنند.روشن است که چنین نمازى با افکار پریشان، خاطرى آشفته وبدون حضور قلب تنها در خم و راست شدن خلاصه مى شود.این تجربه ها به خوبى مى دهد که چرا وقت نماز در روایاتبسیار مهم تلقى شده.
۵ ) فراغت قلب:
فراغت قلب مهمتر از فراغت وقت است. فراغت قلب یعنى نمازگزار در حین عبادت، ذهن و قلب خود را از مشغله ها و همّ وغم دنیایى فارغ کند و توجه قلب را از امور پراکنده و پریشانىخاطر منصرف نماید و تمامیت دل را معطوف به عبادت حقتعالى و مناجات با او کند.
۶) ذکردائم خدا:
یکى از راههاى حضور قلب ذکر همیشگى خداوند است، یعنىنمازگزار در طول روز در خارج از نماز نیز به یاد خدا باشد و اینممکن نخواهد بود مگر آنکه نمازگزار با یاد خدا، اعمال صالحرا فراروى خود قرار دهد. چطور ممکن است قلبى که در طولشبانه روز از یاد خدا غافل بوده به یکباره در هنگام نماز تغییرجهت داده و از گرایش هاى دنیوى خارج شود. چنین قلبى هرگزبه مرحله حضور نخواهد رسید و مصداق نمازگزارى مى شود کهرا بجا مى آورد و از ستم « صلوه ساهون » ، با غفلت از روح نمازابایى نخواهد داشت. ولى قلبى که همواره به یاد خداست، با تماموجود در هنگام نماز محضر خداوند را درک مى کند.
۷) یادمرگ:
از امورى که حضور قلب ایجاد مى کند، یاد مرگ است. اگرانسان به یاد مردن باشد و باور کند که هر لحظه امکان وقوع مرگنماز وداع باشد، نماز را به بهترین « این نماز » او هست و شایدوجه به جا مى آورد، زیرا زمانى براى جبران نمى بیند و خود راعازم جهانى مى بیند که نه تنها فرصتى براى عمل کرد به او نمىدهد، بلکه از او حساب پس مى کشد.
۸ ) دعاوتوسل:
یکى از راههاى ایجاد حضور قلب، دعا و درخواست حضورقلب از حق تعالى است. نمازگزار پیش از نماز مى بایست ازخداوند بخواهد که به او توفیق حضور قلب در عبادت بدهد.این دعا علاوه بر آماده کردن روح نمازگزار براى حضور قلبسبب جبران کاستى هایى مى شود که در طول شبانه روز از اوسرزده است.
۹ ) توجه درمفهوم اعمال نماز:
هر یک از اعمال نماز مفهوم و معناى خاصى دارد و تنها یک رشته آداب ظاهرى نیست و توجه به این معانى پنهان که از آن به عنوان اسرار عبادت یاد مى شود، در حضور قلب نمازگزارنقش خاصى ایفا مى کند.
حضرت على (ع) مىفرماید: هنگامى که رکوع مى کنى باخویشتن بگو به تو ایمان دارم، هر چند گردنم زده شود و هنگامىکه سر را از رکوع بلند مى کنى با خودت بگو تو مرا از عدم بهوجود آوردى. در سجده اول در دل، این معنا را به یاد آور که تو ازخاک مرا بیرون آوردى و هنگامى که براى سجده دوم مى روى،بگو دوباره به خاک باز مى گردم و وقتى سر از سجده دوم برمى دارى، در دلت بگو خداوندا دوباره مرا از خاک زنده مى کنىتا نتیجه کارهایم را ببینم .
۱۰ ) توجه وتفکردروضو و دعاهاى آن:
وضو گرفتن علاوه بر بعد ظاهرى آن که نظافت جسم است، ازنظر باطنى و معنوى نیز موثر است و روح را تقویت مى کنددعاهایى که در حال وضو خوانده مى شود. مقدمه مناسبى براى قراردادن انسان در فضاى بندگى است و به خوبى نظام معرفتى انسان را براى دیدار حضرت حق و صحبت با او آماده مى کند. خواندن این دعاها در صورت توجه به مفهوم آن شناخت هاى لازم جهت توجه به نماز و احساس نیاز به نماز را در نمازگزار ایجاد مى کند و با ایجاد حال و هوایى معنوى در انسان، او را دردرک عظمت حضرت حق یارى مى کند . به این ترتیب وضو مقدمه اى در ایجاد فراغت قلب است و زمینه را براى ورود ازبعد ظاهرى به بعد باطنى نماز مهیا مى کند.
۱۱ ) نوافل:
همراه هر یک از نمازهاى واجب پنج گانه برخى نمازهاى مستحبى تعیین شده که پیش یا پس از آن به عنوان نوافل خوانده مى شود. اقامه نوافل از امورى است که سبب حضور قلب درنمازهاى واجب مى شود و نمازگزار براثر این اعمال مستحبى،روح خود را براى عبادت ورزیده مى کند.
امام صادق (ع) به نقل ازرسول گرامى اسلام (ع) مى گوید:
بنده به « و انه لیتقرّب الىّ بالنّافله حتى احبّه …» : خداوند فرمود واسطه نوافل آنقدر به خدا نزدیک مى شود که خدا او را دوست«. مى دارد شاید علت نزدیکى انسان به خدا بر اثر خواندن نافله این باشدکه خداوند از وراى این عمل اختیارى و مازاد بر تکلیف، شوق و شور بنده خود را مشاهده مى کند و بدین جهت او را دوست مى دارد و سزاوار مقام قرب مى بیند. حاصل این نزدیکى و دوستى رابطه اى از روى معرفت و پایدار است .
******
وبلاگ های جنگ نوشت: بی همتا...
او احد است؛ یکتای یکتا ...
نه زاده شده و نه میزاید...
بی نیاز است از هر چیز...
پس تنها دل به او بسپار...
و
برایش مخلص شو ...
******
وبلاگ نیایش نوشت: الو... خانه خداست؟
الو…… سلام، خانه خداست؟
خدایا این اولین باری است که شماره تلفن خانه ات را پیدا کرد ه ام، چه قدر هم شماره آسان بود فقط چند رکعت شماره تلفن خانه ات است.
خدایا مرا ببخش که این قدر خودمانی صحبت می کنم! خیلی استرس دارم، خدایا کمکم کن که این استرس از بین برود.
خدایا می دانم که از این طرف ها خبر داری ولی خدایا من اعتراض دارم!
به خاطر چی؟ به خاطر این که بعضی ها نان ندارند، آب ندارند، کفش ندارند و…. ندارند.
خدایا آن ابتدا ها فکر می کردم همه چیز در زندگی پول است ولی الان می دانم آن هایی که پول ندارند دو برابر افراد پولدار در خانواده شان صفا و صمیمیت وجود دارد.
خلاصه خدایا کمک که بتوانم هر وقت وقتش رسید به خانه ات زنگ بزنم.
خداحافظ خداجان…
******
وبلاگ پساشهر نوشت: تو دیگه کجا میری با این قدت و احوالت
نوجوان بود
قدشم کوتاه بود
مادرش بهش گفت :
تو دیگه کجا می ری با این قدت و احوالت
با خنده گفت:
به جای یه کیسه شن برای سنگر که می تونند ازم استفاده کنند!!
******
وبلاگ سورنا نوشت: ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﺎﻻﺳﺖ، ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﺎﯾﯿﻨﻪ
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﺳﻼﻣﺖ ﻣﯿﮕﻪ : ﺳﻼﻡ ﺧﺎﻧـــﻮﻡ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﺘﯽ ﺟﻨﺘﻠﻤﻦ ﺗﺮﯾﻦ ﻫﺎﺵ ﻫﻢ ﻣﯿﺪﻭﻧﻦ ﮐﻪ ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺩﺳﺘﺸﻮﻧﻮ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻦ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻥ ﮐﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺩﺳﺖ ﺑﺪﯼ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻨﻬﺎ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﮐﻪ ﺍﺯﺕ ﺩﯾﺪﻩ ﻣﯿﺸﻪ ﭼﺎﺩﺭﺕ ِ ، ﻧﻪ ﺧﻂ ﭼﺸﻤﺖ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻫﻢ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺍﮐﺮﺍﻩ ﺑﻬﺖ ﺑﮕﻪ : " ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻣﻨﯽ ﮐﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﮐﺮﺩﯾﻦ ﮐﻮﺗﺎﻫﻪ ﺍﮔﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﯾﻦ ﺑﯿﺎﺭﻡ؟ " ﺑﻌﺪ ﺗﻮ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﺕ ﺑﮕﯽ ﻻﺑﺪ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻪ ﻣﻦ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﭼﺎﺩﺭ ﺳَﺮَﻣﻪ !
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﭘﻠﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﮐﻤﯽ ﻣﮑﺚ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﺗﺎ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮ ﺟﻤﻊ ﻭ ﺟﻮﺭ ﮐﻨﯽ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﻣﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﻭ ﺳﻪ ﻣﺘﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﺩ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﺮﺍﺳﺖ ، ﺩﺧﺘﺮﺍ ﭼﺎﺩﺭﺍﺷﻮﻥ ﺭﻭ ﻣﭽﺎﻟﻪ ﻣﯿﮑﻨﻦ ﻭ ﺗﻮ ﮐﯿﻔﺸﻮﻧﻮ ﻭ ﺣﺲ ﭘﯿﺮﻭﺯﯼ ﺭﻭ ﺑﺎ ﻭﻟﻊ ﻣﺰﻩ ﻣﺰﻩ ﻣﯿﮑﻨﻦ ، ﺩﻟﺖ ﻣﯿﺸﮑﻨﻪ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻗﯿﺪ ﮐﻮﻟﻪ ﭘﺸﺘﯽ ﺭﻭ ﻣﯿﺰﻧﯽ ، ﻫﺮ ﭼﻨﺪ ﺑﺎ ﻫﺮ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﺪﻧﺶ ﺩﻟﺖ ﺿﻌﻒ ﻣﯿﺮﻩ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺳﺮﺕ ﺑﺎﻻﺳﺖ ، ﻧﮕﺎﻫﺖ ﭘﺎﯾﯿﻨﻪ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺗﻮ ﻫﺮ ﺳﻄﺢ ﺑﺮﺍﻗﯽ ﭼﺎﺩﺭﺗﻮ ﭼﮏ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻧﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﭘﻮﺵ ﻣﻮﻫﺎﺗﻮ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﻪ ﺟﺎﻫﺎﯾﯽ ﺗﺮﺟﯿﺢ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﯾﺪﻩ ﻫﺎ ﻭ ﺷﻨﯿﺪﻩ ﻫﺎﺗﻮ ﺑﻪ ﺭﻭﯼ ﺧﻮﺩﺕ ﻧﯿﺎﺭﯼ ...
ﭼﺎﺩﺭﯼ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻗﯿﻤﺖ ﭘﺎﺭﭼﻪ ﭼﺎﺩﺭﯼ ﺭﻭ ﻣﯿﺪﻭﻧﯽ ...
******
پاتوق بچه شیعه ها نوشت: آرزوی شما چیه؟
در سنگر حرف از آرزو بود می گفتیم و می خندیدیم و قرارشد هرکس از آرزوهایش را بگوید.همسنگرهایم 17،18،19 ساله بودند از آنها خواستم آرزوهایشان را بگویند:من که به دنیا وصل بودم آرزویم خانه و ماشین بوداما در بین آن سه بسیجی:
اولی گفت :«من آرزو دارم شهید شوم»که یکباره حال مجلس عوض شد.
دومی گفت:«آرزو دارم شهید شوم وجسدی از من باقی نماند تا کسی در تشییع جنازه ام به زحمت نیفتد»
وسومی گفت:«آرزو دارم که هیچ آرزویی نداشته باشم»
این ماجرا گذشت در عملیات بعدی اولی شهید شد به قدری زیبا شهید شد که می خواست بگویید شهید شدن یعنی چه؟
نفر دوم بگونه ای شهید شد که هیچ اثری از او باقی نماند
واز نفر سوم هیچ خبری نشد که برایش چه اتفاقی افتادمعلوم نیست شهید شد ه یا جانباز یا.....؟
یکی از دوستان ماجرا را برای حضرت آیت الله بهاء الدینی تعریف کرد ایشان چنان گریستند که قطرات اشک از محاسنش می چکید، می گفت:
آرزوهای این سه رزمنده خواسته هایی بوده که طلبه ها و علماء باید سالها در کلاس معرفت و عرفان حاضر شوند تا به این آرزوها برسند
(از خاطرات سردار رادان)
******
وبلاگ شهر من نوشت: خدا نصیبتون
نکنه برید شهرداری...
خدایی، خدا نصیبتون نکرده باشه که برا یه کار سروکارتون به شهرداری بیفته ...افتاده ؟ پس اگه افتاده که خدا صبر ایوب بهتون بده و اگه هم که نه نصیبتون نشه..
چند وقت پیش بابای من بعد از سی سال کارمندی و حالا بازنشستگی ،هوس کرد نمای ساختمان کلنگیشو یه کم درست کنه و لااقل اگه نمیتونه به قول عزیزان نوسازی، صد و پنجاه میلیون خرج کنه تا تجدید بنا کنه ، لااقل ظاهرشو درست و راست کنه. یادمه روزی که از مسول نوسازی شهری شنید که صدو پنجاه میلیون باید داشته باشه با خنده و حیرت گفت: ((صدوپنجاه میلیون !!!! من اگه فقط پنجاه میلیونشو داشتم که خونمو عوض می کردمو خودمو گرفتار اوسو عمله نمیکردم....)) بله عزیزان جونم براتون بگه که بعد از مراجعه به شهرداری برای اینکه نمای ساختمان رو میخواد بازسازی کنه مسئولان محترم فرمودن که:((باید از طریق پست اقدام کنید...)) بله .... بعد از مراجعه به پست محترم و پر کردن فرم و پرداخت مبلغ ناچیزی !!!!! قرار شد یه روز برسیم خدمت کارشناس محترم شهرداری و ایشونو بیاریم ساختمان رو ببینند.
القصه ...روز موعود رسید و بابا ی گرام رفته بودند که ایشون رو راهنمایی کنند که ایشون فرموده بودند : (( چن تا ساختمون هس می بینمو میام...)) وقتی که تلفنی از بابا پرسیدم ،منتظر بود. من اومدم خونه و مثل بابا منتظر شدم ...حالا میاد ، پنج دقه دیگه نه ، یه ساعت و....... بالاخره تشریف آوردند و بعد از کلی موشکافی!!!!! گفتند : ((نتیجه پیامک میشه )) و..... ازاون روز انتظار شروع شد یه روز ، دو روز ...چهار روز !!!! بابا یه خونه کلنگی که این همه دردسر نداره تازه باید از خداتون باشه زیبا سازی شهر مونه ، باید کمک کنین اینقد خبری از پیامک نشد تا بابا با پای دردش دوباره رفت شهرداری .
آقایون محترم شهرداریم فرموده بودند یه سایبون با ایرانیت کنار حیاط درست کردی خراب کن تا دوباره کارشناس بیاد و..... بله .. خدایی من که شاخ درآوردم اول
چرا این همه سختگیری و دست دست کردن بعد چرا میگین پیامک از پیامک خبری نمیشه بعدشم بعد از یه ماه سردرگمی برا یه خونه قدیمی حالا دوباره دوندگی برای یه بار دیگه اومدن آقای کارشناس!!!!! خدایی خدا نصیبتون نکنه برید شهرداری اونم از نوع دو اون!!!
******
وبلاگ گلخانه نوشت: هی نشسته میگه...
هی نشسته ميگه : من به مردن راضی و نزدم نمی آيد اجل بخت بد بين از اجل هم ناز می بايد کشيد!
بابا بسه ديگه ، اين همه ناشکری نکن خیلی چیزها داری که دیگران ندارند. خیلی از مشکلات هست که تو هیچوقت نخواهی دید. تمام وجودت سالم هست خدارا شکر، فقط باید زندگی کنی. فقط باید سعی و تلاش کنی، باید راضی باشی به رضای خدا
الهی رضاً برضاک و تسلیماً لامرک لا معبود سواک
عزيزم زندگی هديه ی خداوند است، امام سجاد هر روز صبح خدا رو شکر می کردند که يه مرتبه ديگه از بسترشون بيدار شدن، بابا قدر لحظه لحظه ی عمرتون رو بدونين، به خاطر دختر يا پسری که قدرتون رو ندونستن، یا به خاطر خواسته ای که شاید صلاح خدا درآن نبوده خودکشی و خودخوری ممنوع.
لبخند بزن گلم، گريه تکراری شده .
******
وبلاگ سپیدانا نوشت: تخريب یادمان سرداران شهيد سپيدان به بهانه زيبا سازي شهر اردكان !!
به دليل مشكلات كاري و درسي ، چند روزي اردكان نبودم، ديروز كه وارد شهر شدم ، با ديدن منظره ميدان شهيد مطهري انگار كوه بر سرم خراب شد، باورم نميشد كه بيدارم و الان توي ميدان شهيد مطهري هستم .
ماشين بيل مكانيكي بر تلي از خاك و آوار بود و داشت ميدون رو تخريب ميكرد، واي خداي من، تمثال سرداران شهيد سپيدان كو ؟ خيلي گشتم، چيزي نديدم، وقتي به كوچه بالا دست ميدان رسيدم، ديدم تابلو تمثال مبارك سرداران شهيد سپيدان مظلمومانه بر زمين خوابيده و با كشيدن گوني اطرافش ، اون رو از ديد مردم پنهان كردن، غم عجيبي تمام وجودم رو فرا گرفت .
ياد كوچيكيام افتادم كه يه روز سرد زمستون يا پاييز، وقتي با بابام داشتم از خيابون رد مي شدم، ديدم دارن توي اون سوز و سرما با چه مشقتي اون تابلو عكس مربوط به سرداران شهيد رو توي ميدان شهيد مطهري نصب ميكنن .
بابام ميگفت : واسه شهدا هر كاري كنن هنوز كمه و هيچ كس نميتونه زحمات اونها و خانواده هاشون رو جبران كنه .
الان كه اون حرف رو توي ذهنم تداعي كردم، با مقايسه وضعيت الان ميدان، با مقايسه وضعيت قبور شهداي گمنام شهرمون ، از خودم خجالت كشيدم .
چرا نبايد كسي اشك چشمان مادران و پدران شهدا رو ببينه ؟ چرا نبايد كسي آه جانسوز مادران و پدران شهدا رو بشنوه ؟ سهل انگاري و بي تفاوتي تا كي ؟ يعني زيبا سازي شهر اينقدر مهمه كه به خاطرش چنين بي احترامي به شهدا بشه ؟ گيرم كه زيبا سازي شهر مهمتر باشه !
نبايد قبل از تخريب ميدان و تابلو عكس ، يه جا واسه نصبش آماده ميكردن و اول انتقالش ميدادن و بعد ميدان رو خراب ميكردن ؟
جواب اين سوال و هزاران سوال ديگه رو ميشه با اين جمله كوتاه داد كه :
شهدا شرمنده ايم
قبل از تخريب تمثال شهدا :