سردار شهیدی که در ۱۰ سالگی پیشنماز شد
شهید مانیان بعد از مراسم ازدواجی ساده که باکارت دعوتی مزین بهعکس امام (ره) و آیات قرآن شکل گرفت، تنها ۱۵ روز در کنار همسر خود ماند و به او گفت: جبههها و وظیفه مرا صدا میزند باید بروم...
به گزارش شیرازه به نقل از جهان، سردار
شهید مصطفی مانیان که در ۱۰ سالگی پیشنماز مدرسه و مکبر و مؤذن مسجد محله
بود، چند ماه قبل از شهادت زمانی که همسرش خبر قبولی در رشته الهیات
دانشگاه را تلفنی به او داد، بیدرنگ پاسخ داد: دانشگاه الهیات من همین
جبهههاست.
سردار شهید مصطفی مانیانسودانی که در محله «سودان» از مناطق مستضعفنشین اصفهان متولد شد، با نبوغ و درایت و دینداری خاص خود، بعدها مسئولیت آموزش نظامی نیروهای بسیجی و سپاهی را در اصفهان و دیگر پادگانها بر عهده گرفت و در مسئولیتهایی همچون مسئول آموزش عقیدتی ـ سیاسی منطقه اصفهان و مسئولیت یگان حفاظت از شخصیتهای سپاه منطقه ۲ کشور خدمت کرد، همرزمانش از تهذیب و خداترسی این سردار آسمانی در همه صحنهها بسیار حکایت میکنند.
روح بیقراری که فقط جسمش در زمین بود
شهید مانیان بعد از مراسم ازدواجی ساده که باکارت دعوتی مزین بهعکس امام (ره) و آیات قرآن شکل گرفت، تنها ۱۵ روز در کنار همسر خود ماند و به او گفت: جبههها و وظیفه مرا صدا میزند باید بروم نمیتوانم همسنگرانم را تنها بگذارم، طول زندگی مشترک این زوج که عمری مثل گل داشت تنها ۲ سال و ۱۰ ماه بود که ثمره آنهم یک فرزند دختر است.
دوستان شهید از با وضو بودن همیشگیش میگویند و انتقادپذیر بودنش و نماز شبهایی که بسیاری از ما از آن دور ماندیم، مصطفی در پرداخت خمس و زکات و ارسال به دفتر حضرت امام (ره) بسیار راسخ بود و حتی کمترین مقدار خواروبار را هم محاسبه میکرد، بینش عمیق و شگرف سیاسی و توان مدیریتی بالا با توکل به خدا و ائمه اطهار و شجاعت و یکرنگی و اخلاصش هنوز ورد زبان بچههای جنگ است.
در سالهای آغازین جنگ به سبب تبحر شهید مانیان برای آموزش نظامی و عقیدتی، فرماندهان ردهبالای جنگ از حضور ایشان در خط مقدم جلوگیری کردند و معتقد بودند؛ چنین افرادی بهعنوان سرمایه برای آموزش دیگران و پیشبرد دفاع مقدس هستند و باید در پشت جبهه خدمت کنند و مصطفی از این مسئله دلگیر بود تا اینکه موفق شد به توپخانه سپاه منتقل شود و در خط مقدم جبهه غرب حضور یابد.
بهتنهایی یک گردان عراقی را با یک توپ ۱۰۶ زمینگیر کرد
از شاهکارهای دلاوری سردار مانیان، حکایت زمینگیر کردن یک گردان عراقی در جبهه غرب است. همرزمان تعریف میکنند که یک روز هنگام نماز ظهر با آتش دشمن و پیشروی از جانب دشت مشرف بر کوهستان روبهرو شدیم و در این زمان مصطفی یکتنه با کسب اجازه از قرارگاه سوار بر خودرویی دارای توپ ۱۰۶ میلیمتری شد و چند صد متر جلوتر با سنگرگیری پشت خاکریزها و تغییر مکان مکرر و شلیکهای بیامان دشمن را زمینگیر میکند و باعث میشود، یک گردان عراقی که فکر میکردند با تیپی از خودروهای توپدار ایرانی درگیر شدند عقبنشینی کنند، مصطفی باوجود اصابت ترکش به سرش هنوز به تارومار بعثیها میپرداخت.
الگوی اخلاق و فضیلت و شهیدی همیشه با وضو
شهید مانیان، مصداق آیه «استرجاع» و اسوه رقت قلب
همرزمش روایت میکند: یک روز در پادگان آموزشی غدیر برای پاسخ تلفن او را صدا زدند، در زمان مکالمه ناگاه آیه «استرجاع» را خواند و ما تعجب کردیم، وقتی سؤال کردیم گفت: پدرم به رحمت خدا رفته، بدون بیقراری و داد و شیون. و این معنا و مصداق ایمان و درک آیه شریفه «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بود که اثبات می کرد این شهید از مؤمنان وارستهای است که اختیار همهچیزش را به خدا سپرده است.
یک روز هم شهید درحالیکه مقصر نبود و یکی از همرزمان را ندیده بود، اقدام به شلیک توپ کرد و چون آن رزمنده نمیدانست و جلوی گوشهایش را نبسته بود، گوشهایش برای مدت کوتاهی آسیب دید ولی از شهید پنهان کرد، زمانی که او متوجه شد باحالتی بغضآلود بارها آن را رزمنده را بوسید و نوازش کرد و بیش از ۱۰ بار گفت: تو را به خدا ببخشید مرا حلالم کنید.
شهیدی که در میلاد پیامبر (ص) متولد و در سالروز وفاتش شهید شد
چند روز قبل شهادت در زمان مرخصی با دوستان به گلستان شهدای اصفهان رفته بود که همانطور که به تصاویر نگاه میکرد، در کنار مزار شهید بهشتینژاد و فرزند خردسالش که به دست منافقین به شهادت رسیدند، ایستاد و در حالتی بسیار عمیق و محزون فرورفت، بهطوریکه صحبتها را نمیشنید، ناگهان با آهی عمیق از ته دل گفت: آیا میشود ما هم شهید شویم؟
سرانجام فقط چند روز بعد در ۱۵ آذر سال ۶۴ مصادف با ظهر ۲۸ صفر در سالروز وفات پیامبر (ص) به دیدارمولای همنامش رسول مکرم اسلام (ص) رسید و سبکبال به ستارههای ابدی معنویت و وارستگی پیوند خورد و در جوار رحمت بهشتی حقتعالی منزل گرفت، چه سعادتی از این بزرگتر که تولدت روز میلاد پیامبر و شهادتت هم روز وفات ختم رسل باشد، روحش شاد و راهش مستدام باد. نثارارواح مطهرشهداوامامشهدا وهمه اموات مومنین ومومنات صلوات :
شهید مانیان، مصداق آیه «استرجاع» و اسوه رقت قلب
همرزمش روایت میکند: یک روز در پادگان آموزشی غدیر برای پاسخ تلفن او را صدا زدند، در زمان مکالمه ناگاه آیه «استرجاع» را خواند و ما تعجب کردیم، وقتی سؤال کردیم گفت: پدرم به رحمت خدا رفته، بدون بیقراری و داد و شیون. و این معنا و مصداق ایمان و درک آیه شریفه «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بود که اثبات می کرد این شهید از مؤمنان وارستهای است که اختیار همهچیزش را به خدا سپرده است.
یک روز هم شهید درحالیکه مقصر نبود و یکی از همرزمان را ندیده بود، اقدام به شلیک توپ کرد و چون آن رزمنده نمیدانست و جلوی گوشهایش را نبسته بود، گوشهایش برای مدت کوتاهی آسیب دید ولی از شهید پنهان کرد، زمانی که او متوجه شد باحالتی بغضآلود بارها آن را رزمنده را بوسید و نوازش کرد و بیش از ۱۰ بار گفت: تو را به خدا ببخشید مرا حلالم کنید.
شهیدی که در میلاد پیامبر (ص) متولد و در سالروز وفاتش شهید شد
چند روز قبل شهادت در زمان مرخصی با دوستان به گلستان شهدای اصفهان رفته بود که همانطور که به تصاویر نگاه میکرد، در کنار مزار شهید بهشتینژاد و فرزند خردسالش که به دست منافقین به شهادت رسیدند، ایستاد و در حالتی بسیار عمیق و محزون فرورفت، بهطوریکه صحبتها را نمیشنید، ناگهان با آهی عمیق از ته دل گفت: آیا میشود ما هم شهید شویم؟
سرانجام فقط چند روز بعد در ۱۵ آذر سال ۶۴ مصادف با ظهر ۲۸ صفر در سالروز وفات پیامبر (ص) به دیدارمولای همنامش رسول مکرم اسلام (ص) رسید و سبکبال به ستارههای ابدی معنویت و وارستگی پیوند خورد و در جوار رحمت بهشتی حقتعالی منزل گرفت، چه سعادتی از این بزرگتر که تولدت روز میلاد پیامبر و شهادتت هم روز وفات ختم رسل باشد، روحش شاد و راهش مستدام باد. نثارارواح مطهرشهداوامام شهداوهمه اموات صلوات :
اللَّهمَّ صَلِّ عَلــَـــــــىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ عَدُوَّهُــــــــــــــــــم
سردار شهید مصطفی مانیانسودانی که در محله «سودان» از مناطق مستضعفنشین اصفهان متولد شد، با نبوغ و درایت و دینداری خاص خود، بعدها مسئولیت آموزش نظامی نیروهای بسیجی و سپاهی را در اصفهان و دیگر پادگانها بر عهده گرفت و در مسئولیتهایی همچون مسئول آموزش عقیدتی ـ سیاسی منطقه اصفهان و مسئولیت یگان حفاظت از شخصیتهای سپاه منطقه ۲ کشور خدمت کرد، همرزمانش از تهذیب و خداترسی این سردار آسمانی در همه صحنهها بسیار حکایت میکنند.
روح بیقراری که فقط جسمش در زمین بود
شهید مانیان بعد از مراسم ازدواجی ساده که باکارت دعوتی مزین بهعکس امام (ره) و آیات قرآن شکل گرفت، تنها ۱۵ روز در کنار همسر خود ماند و به او گفت: جبههها و وظیفه مرا صدا میزند باید بروم نمیتوانم همسنگرانم را تنها بگذارم، طول زندگی مشترک این زوج که عمری مثل گل داشت تنها ۲ سال و ۱۰ ماه بود که ثمره آنهم یک فرزند دختر است.
دوستان شهید از با وضو بودن همیشگیش میگویند و انتقادپذیر بودنش و نماز شبهایی که بسیاری از ما از آن دور ماندیم، مصطفی در پرداخت خمس و زکات و ارسال به دفتر حضرت امام (ره) بسیار راسخ بود و حتی کمترین مقدار خواروبار را هم محاسبه میکرد، بینش عمیق و شگرف سیاسی و توان مدیریتی بالا با توکل به خدا و ائمه اطهار و شجاعت و یکرنگی و اخلاصش هنوز ورد زبان بچههای جنگ است.
در سالهای آغازین جنگ به سبب تبحر شهید مانیان برای آموزش نظامی و عقیدتی، فرماندهان ردهبالای جنگ از حضور ایشان در خط مقدم جلوگیری کردند و معتقد بودند؛ چنین افرادی بهعنوان سرمایه برای آموزش دیگران و پیشبرد دفاع مقدس هستند و باید در پشت جبهه خدمت کنند و مصطفی از این مسئله دلگیر بود تا اینکه موفق شد به توپخانه سپاه منتقل شود و در خط مقدم جبهه غرب حضور یابد.
بهتنهایی یک گردان عراقی را با یک توپ ۱۰۶ زمینگیر کرد
از شاهکارهای دلاوری سردار مانیان، حکایت زمینگیر کردن یک گردان عراقی در جبهه غرب است. همرزمان تعریف میکنند که یک روز هنگام نماز ظهر با آتش دشمن و پیشروی از جانب دشت مشرف بر کوهستان روبهرو شدیم و در این زمان مصطفی یکتنه با کسب اجازه از قرارگاه سوار بر خودرویی دارای توپ ۱۰۶ میلیمتری شد و چند صد متر جلوتر با سنگرگیری پشت خاکریزها و تغییر مکان مکرر و شلیکهای بیامان دشمن را زمینگیر میکند و باعث میشود، یک گردان عراقی که فکر میکردند با تیپی از خودروهای توپدار ایرانی درگیر شدند عقبنشینی کنند، مصطفی باوجود اصابت ترکش به سرش هنوز به تارومار بعثیها میپرداخت.
الگوی اخلاق و فضیلت و شهیدی همیشه با وضو
شهید مانیان، مصداق آیه «استرجاع» و اسوه رقت قلب
همرزمش روایت میکند: یک روز در پادگان آموزشی غدیر برای پاسخ تلفن او را صدا زدند، در زمان مکالمه ناگاه آیه «استرجاع» را خواند و ما تعجب کردیم، وقتی سؤال کردیم گفت: پدرم به رحمت خدا رفته، بدون بیقراری و داد و شیون. و این معنا و مصداق ایمان و درک آیه شریفه «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بود که اثبات می کرد این شهید از مؤمنان وارستهای است که اختیار همهچیزش را به خدا سپرده است.
یک روز هم شهید درحالیکه مقصر نبود و یکی از همرزمان را ندیده بود، اقدام به شلیک توپ کرد و چون آن رزمنده نمیدانست و جلوی گوشهایش را نبسته بود، گوشهایش برای مدت کوتاهی آسیب دید ولی از شهید پنهان کرد، زمانی که او متوجه شد باحالتی بغضآلود بارها آن را رزمنده را بوسید و نوازش کرد و بیش از ۱۰ بار گفت: تو را به خدا ببخشید مرا حلالم کنید.
شهیدی که در میلاد پیامبر (ص) متولد و در سالروز وفاتش شهید شد
چند روز قبل شهادت در زمان مرخصی با دوستان به گلستان شهدای اصفهان رفته بود که همانطور که به تصاویر نگاه میکرد، در کنار مزار شهید بهشتینژاد و فرزند خردسالش که به دست منافقین به شهادت رسیدند، ایستاد و در حالتی بسیار عمیق و محزون فرورفت، بهطوریکه صحبتها را نمیشنید، ناگهان با آهی عمیق از ته دل گفت: آیا میشود ما هم شهید شویم؟
سرانجام فقط چند روز بعد در ۱۵ آذر سال ۶۴ مصادف با ظهر ۲۸ صفر در سالروز وفات پیامبر (ص) به دیدارمولای همنامش رسول مکرم اسلام (ص) رسید و سبکبال به ستارههای ابدی معنویت و وارستگی پیوند خورد و در جوار رحمت بهشتی حقتعالی منزل گرفت، چه سعادتی از این بزرگتر که تولدت روز میلاد پیامبر و شهادتت هم روز وفات ختم رسل باشد، روحش شاد و راهش مستدام باد. نثارارواح مطهرشهداوامامشهدا وهمه اموات مومنین ومومنات صلوات :
شهید مانیان، مصداق آیه «استرجاع» و اسوه رقت قلب
همرزمش روایت میکند: یک روز در پادگان آموزشی غدیر برای پاسخ تلفن او را صدا زدند، در زمان مکالمه ناگاه آیه «استرجاع» را خواند و ما تعجب کردیم، وقتی سؤال کردیم گفت: پدرم به رحمت خدا رفته، بدون بیقراری و داد و شیون. و این معنا و مصداق ایمان و درک آیه شریفه «الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّـا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» بود که اثبات می کرد این شهید از مؤمنان وارستهای است که اختیار همهچیزش را به خدا سپرده است.
یک روز هم شهید درحالیکه مقصر نبود و یکی از همرزمان را ندیده بود، اقدام به شلیک توپ کرد و چون آن رزمنده نمیدانست و جلوی گوشهایش را نبسته بود، گوشهایش برای مدت کوتاهی آسیب دید ولی از شهید پنهان کرد، زمانی که او متوجه شد باحالتی بغضآلود بارها آن را رزمنده را بوسید و نوازش کرد و بیش از ۱۰ بار گفت: تو را به خدا ببخشید مرا حلالم کنید.
شهیدی که در میلاد پیامبر (ص) متولد و در سالروز وفاتش شهید شد
چند روز قبل شهادت در زمان مرخصی با دوستان به گلستان شهدای اصفهان رفته بود که همانطور که به تصاویر نگاه میکرد، در کنار مزار شهید بهشتینژاد و فرزند خردسالش که به دست منافقین به شهادت رسیدند، ایستاد و در حالتی بسیار عمیق و محزون فرورفت، بهطوریکه صحبتها را نمیشنید، ناگهان با آهی عمیق از ته دل گفت: آیا میشود ما هم شهید شویم؟
سرانجام فقط چند روز بعد در ۱۵ آذر سال ۶۴ مصادف با ظهر ۲۸ صفر در سالروز وفات پیامبر (ص) به دیدارمولای همنامش رسول مکرم اسلام (ص) رسید و سبکبال به ستارههای ابدی معنویت و وارستگی پیوند خورد و در جوار رحمت بهشتی حقتعالی منزل گرفت، چه سعادتی از این بزرگتر که تولدت روز میلاد پیامبر و شهادتت هم روز وفات ختم رسل باشد، روحش شاد و راهش مستدام باد. نثارارواح مطهرشهداوامام شهداوهمه اموات صلوات :
اللَّهمَّ صَلِّ عَلــَـــــــىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ عَدُوَّهُــــــــــــــــــم
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
قهرمانان واقعی شهدا هستند.
پاسخ