از کاسه بشقاب فروختن تا وزارت راهی نیست
محمد علی در آن روزها که چرخک وسایل را در کوچه پس کوچههای پایتخت حرکت می داد شاید حتی یک نفر هم نمی توانست آینده درخشان او را حدس بزند.
به گزارش شیرازه به نقل از فارس، شهید دکتر محمد علی رجایی به سال 1312 در قزوین متولد شد. در همان دوران کودکی به تهران آمده و به خاطر مشکلات مالی خانواده مشغول به کار شد. مدتی در بازار بود و مدتی به دستفروشی در کوچه پس کوچه های پایتخت پرداخت. محمد علی در آن روزها که چرخک وسایل را حرکت می داد شاید حتی یک نفر هم نمی توانست آینده درخشان او را حدس بزند.
شهید رجایی از ابتدای آغاز مبارزات انقلابی از مجاهدین فعال بود و در کنار کار و مبارزه به تحصیل هم ادامه میداد. فعالیتهای انقلابی او از دید ماموران طاغوت پوشیده نماند و چند باری زندانی و به شدت شکنجه شد. آن روزها با افرادی چون آیتالله خامنه ای، شهید بهشتی و شهید باهنر آشنا شد و رفاقتشان هر چه بیشتر شکل می گرفت.
با پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) وی وارد سیاست شده و دومین رئیس جمهور مکتبی ایران بود که البته کابینه اش دو هفته بیشتر عمر نداشت و سرانجام در 8 شهریور سال 60 منافقین دفتر نخست وزیری را منفجر کردند و شهید رجایی به همراه شهید محمد جواد باهنر به شهادت رسیدند و یادشان برای همیشه باقی خواهد ماند.
آنچه پیش روی شماست خاطره کوتاهی است به روایت یکی از دوستان شهید رجایی که میگوید:
به یکی از نواحی آموزشی میرفتیم. به راننده گفتم: جایش را بلدی.
راننده گفت: نه.
شهید رجایی گفت: برو، من بلدم.
و ادامه داد: اگر در کوچه و خیابان تهران کاسه و بشقاب فروخته باشی، همه جای تهران را بلد هستی.
و راننده از آئینه قیافه شهید رجایی را نگاه کرد. شهید رجایی واقعا از ته دل میخندید.
گفتم: واقعا!
گفت: واقعا. از کاسه بشقاب فروختن تا وزارت، راهی نیست. مشروط به اینکه پا برهنه های جامعه ات انقلاب کرده باشند.
انتهای پیام/
شهید رجایی از ابتدای آغاز مبارزات انقلابی از مجاهدین فعال بود و در کنار کار و مبارزه به تحصیل هم ادامه میداد. فعالیتهای انقلابی او از دید ماموران طاغوت پوشیده نماند و چند باری زندانی و به شدت شکنجه شد. آن روزها با افرادی چون آیتالله خامنه ای، شهید بهشتی و شهید باهنر آشنا شد و رفاقتشان هر چه بیشتر شکل می گرفت.
با پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی(ره) وی وارد سیاست شده و دومین رئیس جمهور مکتبی ایران بود که البته کابینه اش دو هفته بیشتر عمر نداشت و سرانجام در 8 شهریور سال 60 منافقین دفتر نخست وزیری را منفجر کردند و شهید رجایی به همراه شهید محمد جواد باهنر به شهادت رسیدند و یادشان برای همیشه باقی خواهد ماند.
آنچه پیش روی شماست خاطره کوتاهی است به روایت یکی از دوستان شهید رجایی که میگوید:
به یکی از نواحی آموزشی میرفتیم. به راننده گفتم: جایش را بلدی.
راننده گفت: نه.
شهید رجایی گفت: برو، من بلدم.
و ادامه داد: اگر در کوچه و خیابان تهران کاسه و بشقاب فروخته باشی، همه جای تهران را بلد هستی.
و راننده از آئینه قیافه شهید رجایی را نگاه کرد. شهید رجایی واقعا از ته دل میخندید.
گفتم: واقعا!
گفت: واقعا. از کاسه بشقاب فروختن تا وزارت، راهی نیست. مشروط به اینکه پا برهنه های جامعه ات انقلاب کرده باشند.
انتهای پیام/
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
پیر مرد روستایی عکس بالا خطاب به شهید رجایی گفته بود: آقای رجایی من هم مقلد امام هستم مثل تو، ما مردم نج کشیده و پا برهنه پشتیبان امام و انقلاب هستیم فقط انچه را که اسلام و امام می گوید انجام بده
پاسخ