شاعر «او میدوید و من میدویدم»؛ قنادی که نامش را پای روضهها ثبت کرد
به گزارش شیرازه به نقل از تسنیم؛ طی 14 قرن گذشته از حماسه عاشورا تاکنون، اشعار مختلفی ار سخندانان و شاعران متولد شدهاند، اما در این میان تنها تعداد کمی از این سرودهها توانستهاند نام خود را در ضمیر مخاطب، حتی پس از گذشت سالها و سدهها، ثبت کنند. در رمز ماندگاری این اشعار نمیتوان دلیل خاصی را ذکر کرد؛ ممکن است یک سروده به دلیل نوای دلنشینش ماندگار شده و یا ممکن است پس از مشق بسیار شاعر در درجه بالایی از منظر زبانی و محتوایی خلق شده است؛ اما مسلم آن است که هر شعر ماندگار و پایداری که گذر سالها نتوانسته خاک فراموشی بر آن بپاشد، عنایت خود اهل بیت(ع) است.
هیئت و برپایی عزای حسینی با حضور اجتماع مردم، در طول سالهای مختلف مجالی برای ماندگاری و بروز و ظهور اشعار آیینی طی سالهای مختلف بوده است. بسیاری از این اشعار مانند «بر مشامم میرسد هر لحظه بوی کربلا...» شاعری و گویندهای گمنام دارند، اما هنوز پس از گذشت سالها بر زبانها جاری است و خاطرهساز لحظات آخر حضور در هیئت است. اما در میان اشعار ماندگار شده در هیئات حسینی، تعدادی از اشعار نیز هست که با وجود شهره بودن، شاعرش در میان مردم ناشناخته ماندهاند. از نمونه این اشعار، مرثیهای است از میرزا عبدالجواد جودی خراسانی.
عبدالجواد جودی خراسانی شاعر و مرثیهسرای عهد ناصری است که در شعر به «جودی» تخلص میکرد و به اعتبار اینکه در دوران او، «میرزا» لقب عمومی شاعران بوده، میرزای جودی هم خوانده شده است. از زندگی وی اطلاع چندانی در دست نیست. همین قدر از او نوشتهاند که از مردم عنبران (روستایی در سه کیلومتری طرقبه مشهد) بوده، در جوانی به مشهد رفته و دکان قنادی باز کرده و از همین طریق معیشت خود را تأمین میکرده است.
قنادی و خانه جودی محل آمدوشد مرثیهخوانانی بود که برای شنیدن سرودههای او جمع میشدند و از او تقاضا میکردند تا سرودههای تازهاش را در اختیار آنان بگذارد. نقل کردهاند که او علاقه بسیاری به خاندان عصمت و طهارت(ع) داشت، در حین خواندن مرثیه میگریست و مستمعان را نیز به گریستن دعوت میکرد. مرثیههایش در خراسان شهره بود و در جلسات اهل بیت(ع) هیجان خاصی به پا میکرد. هرچند جودی در مرثیهسرایی شهره بود و مورد اقبال عموم مردم، اما خواص و فضلا به شعر او تمایلی نداشتند و میگفتند که شهرت مرثیهسرایی جودی، مقام ادبی او را تحتالشعاع قرار داده است، اما غافل از اینکه آنچه جودی را ماندگار و عاقبتش را ختم به هیئات و ذکر امام حسین(ع) کرد، همین اشکهایی بود که از مرثیههایش جاری میشد.
جودی با اینکه در روزگار خود در ردیف شاعران بزرگ بود، با قنادی روزگار میگذراند و برخلاف بسیاری از شاعران زمان خود، هرگز به مدح بزرگان و صاحبمنصبان نپرداخت. از او دیوانی در حدود سه هزار بیت به دست ما رسیده که در بخشی از آن با عنوان «از مدینه تا مدینه» وقایع قیام سیدالشهدا(ع) با زبان شعر لحظه به لحظه به تصویر کشیده شده است. این بخش هر چند از منظر استنادات تاریخی، به زعم کارشناسان، ارزش چندانی ندارد، اما قدرت شاعر در توصیف کربلا را به مخاطب نشان میدهد؛ روایتی شعرگونه از تأثرآورترین صحنههای این قیام خونین. از این میان، مرثیهای سوزناک که عموماً در پایان مراسم عزاداری امام حسین(ع) در هیئات خوانده میشود، در افواه و ضمایر مردم ثبت شده است:
آن دم بریدم از زندگی دل
که آمد به مسلخ شمر سیه دل
او میدوید و من میدویدم
او سوی مقتل من سوی قاتل
او مینشست و من مینشستم
او روی سینه من در مقابل
او میکشید و من میکشیدم
او از کمر تیغ من آه باطل
او میبرید و من میبریدم
او از حسین سر من غیر از او دل
دیوان جودی، نخستین بار در 1299 به امر ناصرالدینشاه و بههمت میرزاسعیدخان مؤتمنالملک در چاپخانه سنگی آستان قدس، به خط میرزاشفیع اعتمادالتولیه چاپ شد.