کد خبر: ۶۲۷۰۹
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۹ - ۱۸ آبان ۱۳۹۳
چهل و دومین معجون وبلاگی شیرازه:

دخترانی که مرگ را فراموش کرده‌اند!/ نمی‌دانم چرا دوزخ دنیا مال ماست؟!

در نسخه چهل و دومین از معجون وبلاگی، منتخبی از برترین مطالب وبلاگ نویسان فارس ویژه محرم منتشر شده است.

وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر، شیـــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.

یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمی‌باشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخشارتباط با ماارسال نمایند.

وبلاگ کار یعنی جهاد نوشت: آنان آسمانی شدند و ما…

آنان آسمانی شدند و ما در زمین با تعلقات و دلبستگی هایش 

 گیر افتادیم، زمین گیر شدیم  و بعضی هایمان پشت خاکریز نفس، کپ کرده ایم

0

وبلاگ حرف بچه های دولت آباد نوشت: ساپورت یعنی چشم های هیز شمارا خریداریم

جذابیت برایم مهم بود. برای همین احساس می کردم با ساپورت هر روز جذاب‌ تر و خوشتیپ تر از قبل دیده می شوم. این را از نگاه های مردم می فهمیدم. برای همین هر روز ساپورت های چسبان تر و جذاب ‌تری به پا و هر روز نگاه افراد بیشتری را به خودم جذب می کردم.

ماسال نیوز ساپورت

گمانم این بود که مرتکب هیچ گناهی در دنیا نشده ام و از تمام دختران پاک ‌تر هستم. این خیال تمام عمر با من بود تا آنکه از این دنیا بار سفر بستم و در صحرای محشر و روزقیامت نامه اعمالم را به دست چپم دادند. خدای من چه می دیدیم. گناهانی که حتی یکبار مرتکب آن نشده بودم. گناه زنا و شهوت رانی و فساد و … زبان به اعتراض گشودم که این چه عدالتی است؟ من حتی فکر یکی از این گناهان هم به افکارم خطور نکرده بود.

و خداوند عالم فرمودند مگر ما در سوره نور آیه ۱۹ خطاب به شما نگفتیم که:

إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَهُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ.
کسانى که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد عذاب دردناکى براى آنها در دنیا و آخرت است، و خداوند می‏داند و شما نمی‏دانید.
به فکر فرو رفتم و به روز هایی که با تکبر و غرور ساپورت به پا می کردم تا زیبا تر شوم و نگاه های مردم را بخودم جذب می کردم افتادم. تازه فهمیده بودم ساپورت یعنی چشم های هیز شما را خریداریم…

وبلاگ انجمن وبلاگ نویسان جهرم : مسابقه کتابخوانی مجازی با محوریت "دجالواره"

در راستای فعال سازی کاربران اینترنتی در بخش کتابخوانی توسط انجمن وبلاگ نویسان جهرم با همکاری باشگاه وبلاگ نویسان فارس "کلام فارس” برگزار می گردد.


علاقه مندان شرکت در مسابقه میتوانند سوالات مسابقه را در وبلاگ انجمن وبلاگ نویسان جهرم دریافت نمایند. لازم به ذکر است پاسخ سوالات به صورت عددی به شماره پیامکی ۰۹۳۰۷۹۱۷۱۵۷ با ذکر مشخصات پیامک نمایید  و یا در قسمت نظرات  پاسخ سوالات را به همراه مشخصات خود درج نمایید . توجه: منبع سوالات از کتاب  بشقابهای سمی طرح شده است .

آخرین فرصت ارسال پاسخنامه ۵ آذر ماه  می باشد اعلام نتیجه مسابقه کتابخوانی مجازی در تاریخ  ۱۵ آذرماه اعلام می گردد

و به نفرات برتر جوایز ارزنده ای اهدا خواهد شد . قابل توجه شرکت کنندگاه عزیز در مسابقه:در پیامک؛ نام و نام خانوادگی، استان(شهرستان) خود را هم ذکر بفرمایید. با تشکر انجمن وبلاگ نویسان جهرم

وبلاگ امر به معروف از گروه وبلاگ نویسان نسیم نوشت: مناظره با فردی که ادعا می کرد عاشق کوروش کبیر است

رﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﭘﺮﭼﻢ ﻭﺻﻞ می کرﺩﻡ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺤﺮﻡ ﯾﻪ ﭘﺮﺍﯾﺪ ﻣﺸﮑﯽ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﯾﻪ ﭘﺴﺮﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﺗﻤﺴﺨﺮ آمیزی ﮔﻔﺖ: ﺩﺍﺩﺍش! ﺷﻤﺎ ﺑﭽﻪ ﻫﯿﺌﺘﯽ ﻫﺴﺘﯿﻦ ؟‏

ﮔﻔﺘﻢ: ﺍﮔﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺨﻮﺍﺩ…

افسران - مناظره من با فردی که ادعا می کرد عاشق کوروش کبیر است

ﮔﻔﺖ: ﭘﺲ ﺭﯾﺶ ﮐﻠﻪ ﻗﻨﺪﯾﺖ ﮐﻮ؟‏! ﺗﺴﺒﯿﺤﺖ ﮐﺠﺎﺳﺖ‏؟‏

ﯾﻪ ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﻣﺎﺷﯿﻨﺶ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﺯﯾﺮ ﺁﯾﯿﻨﻪ ﻧﻤﺎﺩ ﻫﺨﺎﻣﻨﺸﯽ ﺯﺩﻩ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻋﻘﺐ هم آرم ﻓﺮﻭﻫﺮ چسبوندﻩ ﻭ ﯾﻪ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﻫﻔتاد ﻗﻠﻢ ﺁﺭﺍﯾﺶ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻨﺎﺭﺷﻪ!

ﮔﻔﺘﻢ: ﺑﺒﺨﺸﯿﺪ ﺍﯾﻨﺎ ﭼﯿﻪ ﺭﻭی ﺷﯿﺸﻪ ﭼﺴﺒﻮﻧﺪﯾﺪ؟

ﮔﻔﺖ: ﺍﯾﻨﺎ ﻧﻤﺎﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﮐﺒﯿﺮ ﻭ ﺯﺭﺗﺸه ﻭ نشون دهنده ﻧﮋﺍﺩ ﺯﻻﻟ ﭘﺎﮎ ﺁﺭﯾﺎﯾﯽ ﻣﻨﻪ

ﮔﻔﺘﻢ: ﻭﺍﻻ ﺗﺎ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﯾﺎﺩﻡ ﻣﯿﺎﺩ ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺯﯾﺮ ﺍﺑﺮﻭ ﺑﺮ ﻧﻤﯿﺪﺍﺷﺖ ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﯽ!

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﻫﻢ ﺭﯾﺶ ﻭ ﺳﯿﺒﯿﻞ ﺑﻠﻨﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ ﻧﺪﺍﺭﯼ!

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺑﯿﻨﯿش را ﻧﻮﮎ ﺑﺎﻻ ﻋﻤﻞ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﺍﻣﺎ ﺷﻤﺎ عمل ﮐﺮﺩﯼ!

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺗﯿﭙﺶ ﻣﺮﺩﻭﻧﻪ ﺑﻮﺩ… ﺗاتو ﭘِﻠﯽ ﺑُﻮﯼ ﺭﻭ ﺩﺳﺘﺶ ﻧﺪﺍﺷت!

ﮐﻮﺭﻭﺵ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﻪ ﻋﻘﺎﯾﺪ ﻣﻠﻞ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ می گذﺍﺷﺖ ﻭ ﺍﮔﻪ ﺍﻻﻥ ﺯﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ، حتما ﺩﻡ ﻣﺤﺮﻣﯽ ﺻﺪﺍی ﺿﺒﻂ ﻣﺎﺷﯿﻨش رو ﺯﯾﺎﺩ ﻧمی ﮑرد!

ﮐﻮﺭﻭﺵ غیرت داشت و ﺯﻧﺶ ﺗﻮی ﺣﺮﻡﺳﺮﺍﺵ ﺑﻮﺩ ﻧﻪ ﮐﻪ ﺧوﺸﮕﻠﺶ ﮐﻨﻪ ﻗﺮﺵ ﺑﺪﻩ ﺗﻮ ﭼﺸﻢ ﺟﻤﺎﻋﺖ!

میشه بگی اصالت کوروش رو کی حفظ کرده؟هیچی نگفت؛ بوق زد ﺭﻓﺖ…

وبلاگ حرف هایی از وبلاگ نویسان نوشت؟ قابل توجه بعضیـــــا که فراموش کـــــــردن روزی باید بمیـــــــرن

بعضـــــی از دختـــــرکان…!!
هر چقدر میتوانند بــــــــد حجابی بکنند.!!
لباس تنــــگ و بـــــد نما بپوشــــند و بقول خودشان..

اگـــه تیــپ نزنیم اْفـــته کــــــلاس داره برامـــــون..!!

http://upcity.ir/images2/91983799228740061339.jpg

اون آقا پســــر هایی که میــــــگن..!!
یه جـــــوون باید در دانشـــــگاه دوست د خ ت ر داشته باشه..!!
و بقـــول خودشان ما جـــــوانایم فعلا بی خیال محــــرم و نامحــرم..!!

http://upcity.ir/images2/86552531092253628695.jpg
اون عـــروس خانومی که کــــــراهت دارد یک تکــــه پارچه روی صورتش بندازه
که نکنه آرایـــــش یک میـــــلیون تومنیش خـــراب بشه..
و اینچــــنین خودش رو به همه نـــــشون میده..!
اون خانوم هایی که به بــــــهانه تفـــــریح بی خیال محرم و نامحرم میشوند..!

و اینگونه تــــــفریح می کنند..!

 http://upcity.ir/images2/29225787543598746890.jpg

اون خانــــــوم هایی که با آرایــــش و لبـــــاس تنگ عکس هایشان را…
در شبکه های اجتماعی به نمایــــــش میگذارند..!
و میگویند بــــذار خوش باشیم که دنــــیا دو روزه..!

http://upcity.ir/images2/97727988672469122170.jpg

هـــــــمه اینـــــها بداننــــد کــــه..!
این خوشــــی ها یک روزی تـــــــموم میشن..!
ایــــــنها باید بدانـــــــــند که..!
یک روزی اینجوری روی سنگ غسالخانه آنها را غــــسل میــــت میدهند..!

http://upcity.ir/images2/78636392804518295358.jpg
پـــــس از یاد نبــــــریم که یک روزی ما را در قـــــبر خواهند گذاشت و دیـــــگر…
هیچ راه بازگـــشتی برای تـــــــــوبه وجــــــود ندارد..!؟

 

http://upcity.ir/images2/53621269452186123801.jpg

یـــــــــــــادت نـــــــــــره…

اینهـــــــــــــا از مــــــــن و تـــــــــو پر میشــــــــــــه…اگه یـــــــادت رفت بدان همیشه یکی خیلی بــــــــیادتــــــه خیلی..!!

جــــنــــــاب”عــــــزرائــــــیل” رامیگـویم…

وبلاگ امر به معروف از گروه وبلاگ نویسان نسیم نوشت: یا خیر حبیب و محبوب

دعایی زیبا از شیخ رجبعلی خیاط در خصوص نگاه به نامحرم….

QKs44399

دانش آموز پویا نوشت: Nixie؛ یک دستگاه پرنده که از شما عکس سلفی می‌اندازد

آغوش خود را برای پذیرش این هواپیمای کنترلی پوشیدنی که کارش انداختن عکس سلفی است، باز کنید.

drone-airdog

این دوربین پرنده نامش نیکسی است. به دور دستان مثل یک ساعت بسته می‌شود و به دلیل وجود سنسورهایی که با چیپ Edison اینتل تغذیه می‌شوند، می‌تواند به هوا پرتاب شده و عکس بگیرد و دوباره به سر جایش بر روی دستانتان باز گردد. کریستوفر کوشتال و یلنا یوانوویچ سازنده‌های این گجت می‌گویند که نیکسی می‌تواند عکس‌های اچ‌دی بگیرد.

این دستگاه که فعلا در مرحله پروتوتایپ به سر می‌برد، عکاسی پانوراما را نیز وارد فاز جدیدی کرده است؛ چون قادر است عکس ۳۶۰ درجه آن هم با رعایت فاصله ثابت شده از صاحبش بندازد. مودی برای این دستگاه در نظر گرفته شده که زمان فعال بودن، نیکسی به دنبال صاحبش در هوا پرواز می‌کند.

این هواپیمای کنترلی، برنده جایزه Make it Wearable Challenge شرکت اینتل شده است.

وبلاگ فرهنگیان جهرم نوشت: چه زیبا عشق بازی با خدا در جنگ با کفر

شعر عاشورا براساس پاسخ حضرت زینب(س) به ابن زیاد در زمانی که شاد و مغرور از جنایات خویش پیروزی ذلت بار خود را به رخ دخت فاطمه -سلام الله علیها -کشید و گفت:”کیف رایت صنع الله باخیک و اهل بیتک”؟ و حضرت زینب – سلام الله علیها – با کمال افتخار می فرماید:”ما رایت الا جمیلا. .
و زیباییهایی که در اطاعت خداوندمشاهده کرده اند بیان شده است.

IMG10475257

شعر عاشورا سروده سید محمد پور اکبریان را با هم می خوانیم.

 

چه  زیبا بر سر نی  صوت   قرانت  شنیدن

سحرگاهان چو خورشیدی سرنیزه  دمیدن

 

چه   زیبا    بحر   خشنودی   دادار   توانا

شهادت را بر این دنیای  بی ارزش گزیدن

 

چه زیبا در زمان  جنگ  با  خصم  ستمگر

نماز عشق  را  در پیکر    یاران   وزیدن

 

چه  زیبا گرجوان باشی و با لبهای عطشان

برای   رفع   عطشانی   لب   بابا   مکیدن

 

چه   زیبا جوشن جنگی بپوشد تازه داماد

به  کام  دلبر خود  از همه  هستی    بریدن

 

چه   زیبا  طفل  باشی و به روی دست بابا

گلو   با  تیر  جلادان   بی   ایمان   دریدن

 

چه   زیبا  تشنه لب  سقا  درون   اب  دریا

به عشق  تشنه  کامان تشنه از دریا  پریدن

 

چه   زیبا   گر  برای   دیدن  رخسار  دلبر

دو چشمانت  به خون  فرق  سر اغشته دیدن

 

چه  زیبا  خواهری  وقت  وداع  با  پاره تن

لب  عطشان  خود  بر حنجر  مولا  کشیدن

 

چه   زیبا عمه  بودن در شب  شام  غریبان

میان  اتش و خون  در پی   طفلان   دویدن

 

چه   زیبا روز عاشورا بسوزی در طب عشق

شب  هجران    یاران  با   قد  رعنا  خمیدن

 

چه زیبا عشق بازی با خدا در جنگ با کفر

جوار حضرت  حق  رفتن و  خوش  ارمیدن

 

چه   زیبا گر غلامی  درزمان جان سپردن

سرش بر دامن جانان سخن هایش شنیدن

 

چه  زیبا  جان ما  را هم پذیرد   پور  زهرا

برای   دادن   سر  ناز  نی   داران   خریدن

وبلاگ نافله های عاشورائی : نقش خواص در واقعه عاشورا

تصمیم‌گیرىِ خواص در وقت لازم، تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه‌ى لازم، اقدام خواص براى خدا در لحظه‌ى لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات مى‌دهد و حفظ مى‌کند! در لحظه‌ى لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد.

چرا کار به اینجا کشید؟

…قرآن‌که صادق مصدِّق است، ما را به عبرت گرفتن از تاریخ دعوت مى‌کند. عبرت گرفتن از تاریخ، یعنى همین نگرانى‌اى که الان عرض کردم. چون در تاریخ چیزى هست که اگر بخواهیم از آن عبرت بگیریم، باید دغدغه داشته باشیم. این دغدغه، مربوط به آینده است. چرا و براى چه، دغدغه؟ مگرچه اتّفاقى افتاده است؟

اتّفاقى که افتاده است، در صدر اسلام است. من یک وقت عرض کردم: جا دارد ملت اسلام فکر کند که چرا پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، کار کشور اسلامى به جایى رسید که مردم مسلمان – از وزیرشان، امیرشان، سردارشان، عالمشان، قاضى‌شان، قارى‌شان و اجامر و اوباششان – در کوفه و کربلا جمع شدند و جگر گوشه‌ى پیغمبر را با آن وضع فجیع به خاک و خون کشیدند؟! خوب؛ انسان باید به فکر فرو رود، که چرا چنین شد؟ این قضیه را بنده دو، سه سال پیش، در یکى دو سخنرانى، با عنوان "عبرتهاى عاشورا” مطرح کردم. البته درسهاى عاشورا مثل درس شجاعت و غیره جداست. از درسهاى عاشورا مهمتر، عبرتهاى عاشوراست. این را من قبلاً گفته‌ام. کار به جایى برسد که جلو چشم مردم، حرم پیغمبر را به کوچه و بازار بیاورند و به آنها تهمت خارجى بزنند!

معنای خارجی این است که امام حسین(ع) بر امام عادل(یزید بن معاویه) خروج کرده است!!!

خارجى معنایش این نیست که اینها از کشورِ خارج آمده‌اند. آن زمان، اصطلاح خارجى، به معناى امروز به کار نمى‌رفت. خارجى یعنى جزو خوارج…در حدیث است که «من خرج على امام عادل فدمه هدر»؛ کسى که در اسلام، علیه امام عادل خروج و قیام کند، خونش هدر است. اسلامى که این قدر به خونِ مردم اهمیت مى‌دهد، در این‌جا، چنین برخوردى دارد. به هنگام قیام امام حسین علیه‌السّلام کسانى بودند که پسر پیغمبر، پسر فاطمه‌ى زهرا و پسر امیرالمؤمنین را علیهم‌السّلام را به عنوان خروج کننده بر امام عادل معرفى کردند! امام عادل کیست؟ یزید بن معاویه!

اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم

…آن عدّه، در معرفى امام حسین علیه‌السّلام به عنوان خروج کننده، موفّق شدند. خوب؛ دستگاهِ حکومتِ ظالم، هر چه دلش مى‌خواهد مى‌گوید. مردم چرا باید باور کنند؟! مردم چرا ساکت بمانند؟! آنچه بنده را دچار دغدغه مى‌کند، همین جاىِ قضیه است. مى‌گویم: چه شد که کار به این‌جا رسید؟! …مگر ما از جامعه‌ى زمان پیغمبر و امیرالمؤمنین علیهم االسّلام قرصتر و محکمتریم؟! چه کنیم که آن گونه نشود؟

…اگر امروز من و شما جلو قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه‌ى اسلامى ما کارش به جایى برسد که در زمان امام حسین علیه‌السّلام رسیده بود.

خواص از هر قشر یا طبقه ای می توانند باشند

خواص چه کسانى هستند؟ آیا قشر خاصّى هستند؟ جواب، منفى است. زیرا در بین خواص، کنار افراد با سواد، آدمهاى بى‌سواد هم هستند. گاهى کسى بى‌سواد است؛ اما جزو خواص است. یعنى مى‌فهمد چه کار مى‌کند. از روى تصمیم‌گیرى و تشخیص عمل مى‌کند؛ ولو درس نخوانده، مدرسه نرفته، مدرک ندارد و لباس روحانى نپوشیده است. به‌هرحال، نسبت به قضایا از فهم برخوردار است.

تقسیم بندی خواص

خواص، طبعاً دو جبهه‌اند: خواصِ جبهه‌ى حق و خواص جبهه‌ى باطل. عدّه‌اى اهل فکر و فرهنگ و معرفتند و براى جبهه‌ى حق کار مى‌کنند. فهمیده‌اند حق با کدام جبهه است. حق را شناخته‌اند و براساس تشخیص خود، براى آن، کار و حرکت مى‌کنند.اینها یک دسته‌اند. یک دسته هم نقطه‌ى مقابل حق و ضد حقّند. اگر باز به صدر اسلام برگردیم، باید این طور بگوییم که «عدّه‌اى اصحاب امیرالمؤمنین و امام حسین، علیهما السّلام هستند و طرفدار بنى‌هاشمند. عدّه‌اى دیگر هم اصحاب معاویه و طرفدار بنى‌امیّه‌اند.» بین طرفداران بنى‌امیّه هم، افراد با فکر، عاقل و زرنگ بودند. آنها هم جزو خواصند.

تاریخ، قصه نیست شرح حال ماست!

همین‌طور که براى شما صحبت مى‌کنم، پیش خودتان حساب کنید و ببینید کجایید؟ این‌که مى‌گوییم سررشته‌ى مطلب، سپرده به دست ذهن؛ یعنى تاریخ را با قصّه اشتباه نکنیم. تاریخ یعنى شرح حال ما، در صحنه‌اى دیگر:

خوشتر آن باشد که وصف دلبران

گفته آید در حدیث دیگران

تاریخ یعنى من و شما؛ یعنى همینهایى که امروز این‌جا هستیم. پس، اگر ما شرحِ تاریخ را مى‌گوییم، هر کداممان باید نگاه کنیم و ببینیم در کدام قسمتِ داستان قرار گرفته‌ایم. بعد ببینیم کسى که مثل ما در این قسمت قرار گرفته بود، آن روز چگونه عمل کرد که ضربه خورد؟ مواظب باشیم آن طور عمل نکنیم.

جزو عوام قرار نگرفتن، بدین معنا نیست که حتماً در پى کسب تحصیلات عالیه باشید؛ نه! …عوام بودن، دستِ خودِ من و شماست. باید مواظب باشیم که به این جَرگه نپیوندیم. یعنى هر کارى مى‌کنیم از روى بصیرت باشد. هر کس که از روى بصیرت کار نمى‌کند، عوام است.

خواص اهل حقی که از دنیایشان نمی گذرند!

همه‌ى دشوارى قضیه، از این‌جا به بعد است. عزیزان من! خواصِ طرفدارِ حق، دو نوعند. یک نوع کسانى هستند که در مقابله با دنیا، زندگى، مقام، شهوت، پول، لذّت، راحت، نام و همه‌ى متاعهاى خوبْ قرار دارند. اینهایى که ذکر کردیم، همه از متاعهاى خوب است… متاع است و خدا براى شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاعها و بهره‌هاى زندگى، خداى ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتى پاىِ تکلیفِ سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاعهاى دنیوى، آن‌جا که پاى امتحان سخت پیش مى‌آید، مى‌توانید از آن متاعها به راحتى دست بردارید، آن وقتْ حساب است.

اگر خواص اهل حق بلغزند یزیدها بر سر کار می آیند!

مى‌بینید که حتّى خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسیم مى‌شوند… اگر در جامعه‌اى، آن نوعِ خوبِ خواصِ طرفدارِ حق؛ یعنى کسانى که مى‌توانند در صورت لزوم از متاع دنیوى دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعه‌ى اسلامى به سرنوشت جامعه‌ى دوران امام حسین علیه‌السّلام مبتلا نخواهد شد و مطمئنّاً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگرِ خواصِ طرفدار حق – دل سپردگان به متاع دنیا. آنان که حق شناسند، ولى درعین‌حال مقابل متاع دنیا، پایشان مى‌لرزد – در اکثریت بودند، وامصیبتاست!

اصلاً دنیا یعنى چه؟ یعنى پول، یعنى خانه، یعنى شهوت، یعنى مقام، یعنى اسم و شهرت، یعنى پست و مسؤولیت، و یعنى جان. اگر کسانى براى حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن‌جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر مى‌افتد، یا براى مقامشان یا براى شغلشان یا براى پولشان یا محبّت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، آن وقت حسین‌بن‌على‌ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سرِ کار مى‌آیند و بنى‌امیّه، هزار ماه بر کشورى که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد!

جامعه‌ى اسلامى، جامعه‌ى امامت است. یعنى در رأس جامعه، امام است… بنى‌امیّه، امامت را در اسلام به سلطنت و پادشاهى تبدیل کردند و هزار ماه – یعنى نود سال! – در دولت بزرگ اسلامى، حاکمیت داشتند. بناى کجى که بنى‌امیّه پایه‌گذارى کردند، چنان بود که بعد از انقلاب علیه آنان و سقوطشان، با همان ساختار غلط در اختیار بنى‌عبّاس قرار گرفت. بنى‌عبّاس که آمدند، به مدّت شش قرن، به عنوانِ خلفا و جانشینان پیغمبر، بر دنیاى اسلام حکومت کردند. خلفا یا به تعبیر بهتر پادشاهان این خاندان، اهل شُرب خمر و فساد و فحشا و خباثت و ثروت‌اندوزى و اشرافیگیرى و هزار فسق و فجور دیگر مثل بقیه سلاطینِ عالم – بودند.

وضع امروز جهان اسلام؛ نتیجه کوتاهی خواص در صدر اسلام

آرى! وقتى خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت مى‌دهند که فقط دنیاى خودشان برایشان اهمیت پیدا مى‌کند؛ وقتى از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر مى‌شوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمى‌ایستند و از حق طرفدارى نمى‌کنند و جانشان را به خطر نمى‌اندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسین‌بن‌على علیه‌السّلام – با آن وضع – آغاز مى‌شود. حکومت به بنى‌امیّه و شاخه‌ى مروان» و بعد به بنى‌عبّاس و آخرش هم به سلسله‌ى سلاطین در دنیاى اسلام، تا امروز مى‌رسد!

امروز به دنیاى اسلام و به کشورهاى مختلف اسلامى و سرزمینى که خانه‌ى خدا و مدینهالنّبى در آن قرار دارد، نگاه کنید و ببینید چه فُسّاق و فُجّارى در رأس قدرت و حکومتند! بقیه‌ى سرزمینها را نیز با آن سرزمین قیاس کنید. لذا، شما در زیارت عاشورا مى‌گویید: «اللهمّ العن اول ظالم ظلم حق محمد و آل محمد» در درجه‌ى اوّل، گذارندگان خشت اوّل را لعنت مى‌کنیم، که حق هم همین است.

امتیازات؛ خشت اول لغزش خواص

دورانِ لغزشِ خواصِ طرفدارِ حق…، کمتر از یک دهه پس از رحلت پیغمبر شروع شد. ابتدا سابقه‌داران اسلام – اعم از صحابه و یاران و کسانى که در جنگهاى زمان پیغمبر شرکت کرده بودند – از امتیازات برخوردار شدند، که بهره‌مندىِ مالىِ بیشتر از بیت‌المال، یکى از آن امتیازات بود. چنین عنوان شده بود که تساوى آنها با سایرین درست نیست و نمى‌توان آنها را با دیگران یکسان دانست! این، خشتِ اوّل بود…

در دوران خلیفه‌ى سوم، وضعیت به گونه‌اى شد که برجستگان صحابه‌ى پیغمبر، جزو بزرگترین سرمایه‌داران زمان خود محسوب مى‌شدند! توجّه مى‌کنید! یعنى همین صحابه‌ى عالى‌مقام که اسمهایشان معروف است – طلحه، زبیر، سعدبن‌ابى‌وقّاص و غیره – این بزرگان، که هر کدام یک کتاب قطور سابقه‌ى افتخارات در بدر و حُنین و اُحد داشتند، در ردیف اول سرمایه‌داران اسلام قرار گرفتند… مقدار درهم و دینارى که از اینها به جا مى‌ماند، افسانه‌وار بود.

امیر مؤمنان(ع) گرفتار اینگونه خواص بود همین وضعیت، مسائل دوران امیرالمؤمنین علیه‌لصّلاه والسّلام را به وجود آورد. یعنى در دوران آن حضرت، چون عدّه‌اى مقام برایشان اهمیت پیدا کرد، با على در افتادند. بیست و پنج سال از رحلت پیغمبر مى‌گذشت و خیلى از خطاها و اشتباهات شروع شده بود. نَفَس امیرلمومنین علیه‌الصلاه والسلام نَفَس پیغمبر بود. اگر بیست و پنج سال فاصله نیفتاده بود، امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاه والسّلام براى ساختن آن جامعه مشکلى نداشت. اما با جامعه‌اى مواجه شد که: «یأخذون مال الله دولا و عبادالله خولا و دین‌الله دخلا بینهم» جامعه‌اى است که در آن، ارزشها تحت‌الشّعاع دنیادارى قرار گرفته بود. …نتیجه این شد که امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاه والسّلام بالاجبار سه جنگ به راه انداخت؛ عمر چهار سال و نه ماه حکومت خود را دائماً در این جنگها گذراند و عاقبت هم به دست یکى از آن آدمهاى خبیث به شهادت رسید.

خواص دنیاطلب، امام حسن(ع) را هم تنها گذاشتند

نوبت امامت به امام حسن علیه‌السّلام رسید و در همان وضعیت بود که آن حضرت نتوانست بیش از شش ماه دوام بیاورد. تنهاى تنهایش گذاشتند.

امام حسن مجتبى علیه‌السّلام مى‌دانست که اگر با همان عدّه‌ى معدود اصحاب و یاران خود با معاویه بجنگد و به شهادت برسد، انحطاط اخلاقىِ زیادى که بر خواص جامعه‌ى اسلامى حاکم بود، نخواهد گذاشت که دنبال خون او را بگیرند! تبلیغات، پول و زرنگیهاى معاویه، همه را تصرّف خواهد کرد و بعد از گذشت یکى دو سال، مردم خواهند گفت امام حسن علیه‌السّلام بیهوده در مقابل معاویه قد علم کرد. لذا، با همه‌ى سختیها ساخت و خود را به میدان شهادت نینداخت؛ زیرا مى‌دانست خونش هدر خواهد شد.

تفاوت زمان امام حسین(ع)

… اما در زمان امام حسین علیه‌السّلام، وضع بدان گونه نبود. یک انتخاب بیشتر وجود نداشت… قیام نکردن معنى نداشت و لذا بایستى قیام مى‌کرد… بایستى راه را نشان مى‌داد و پرچم را بر سرِ راه مى‌کوبید تا معلوم باشد وقتى که وضعیت چنان است، حرکت باید چنین باشد.

…عظمت مقام امام حسین علیه‌السّلام در بین خواص چنین است که حتّى ابن عبّاس در مقابلش خضوع مى‌کند؛ عبداللَّه بن جعفر خضوع مى‌کند، عبداللَّه‌بن زبیر با آن‌که از حضرت خوشش نمى‌آید خضوع مى‌کند. بزرگان و همه‌ى خواصِ اهل حق، در برابر عظمت مقام او، خاضعند. خاضعان به او، خواص جبهه‌ى حقّند؛ که طرف حکومت نیستند؛ طرف بنى‌امیّه نیستند و طرف باطل نیستند. در بین آنها، حتّى شیعیان زیادى هستند که امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاه والسّلام را قبول دارند و او را خلیفه‌ى اوّل مى‌دانند. اما همه‌ى اینها، وقتى که با شدّت عملِ دستگاه حاکم مواجه مى‌شوند و مى‌بینند بناست جانشان، سلامتى‌شان، راحتى‌شان، مقامشان و پولشان به خطر بیفتد، پس مى‌زنند! اینها که پس زدند، عوام مردم هم به آن طرف رو مى‌کنند.

…وقتى به اسامى کسانى که از کوفه براى امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشتند و او را دعوت کردند، نگاه مى‌کنید، مى‌بینید همه جزو طبقه‌ى خواص و از زبدگان و برجستگان جامعه‌اند… از تفکیکِ نامه‌ها هم مى‌شود فهمید که عدّه‌ى کسانى که حاضرند دینشان را قربانى دنیا کنند، بیشتر است. نتیجه در کوفه آن مى‌شود که مسلم بن عقیل به شهادت مى‌رسد و از همان کوفه‌اى که هجده هزار شهروندش با مسلم بیعت کردند، بیست، سى هزار نفر یا بیشتر، براى جنگ با امام حسین علیه‌السّلام به کربلا مى‌روند! یعنى حرکت خواص، به دنبال خود، حرکت عوام را مى‌آورد.

نمى‌دانم عظمت این حقیقت درست براى ما روشن مى‌شود یا نه؟

نمى‌دانم عظمت این حقیقت که براى همیشه گریبان انسانهاى هوشمند را مى‌گیرد، درست براى ما روشن مى‌شود یا نه؟

ماجراى کوفه را لابد شنیده‌اید. به امام حسین علیه‌السّلام نامه نوشتند و آن حضرت در نخستین گام، مسلم‌بن عقیل را به کوفه اعزام کرد… دو، سه تن از خواصِ جبهه‌ى باطل – طرفداران بنى‌امیّه – به یزید نامه نوشتند که اگر مى‌خواهى کوفه را داشته باشى، فرد شایسته‌اى را براى حکومت بفرست. چون نعمان بن بشیر نمى‌تواند در مقابل مسلم‌بن عقیل مقاومت کند. یزید هم عبیداللَّه بن زیاد، فرماندار بصره را حکم داد که علاوه بر بصره – به قول امروز با حفظ سمت – کوفه را نیز تحت حکومت خود درآور.

… اساس کار او عبارت از این بود که طرفداران مسلم بن عقیل را با اشدّ فشار مورد تهدید و شکنجه قرار دهد. بدین جهت، هانى بن عروه را با غدر و حیله به دارالاماره کشاند و به ضرب و شتم او پرداخت. وقتى گروهى از مردم در اعتراض به رفتار او دارالاماره را محاصره کردند، با توسل به دروغ و نیرنگ، آنها را متفرق کرد.

خواص طرفدار حق، مردم را از اطراف مسلم پراکنده کردند!

در این مقطع هم، نقش خواصِ به اصطلاح طرفدارِ حق که حق را شناختند و تشخیص دادند، اما دنیایشان را بر آن مرجّح دانستند، آشکار مى‌شود. از طرف دیگر، حضرت مسلم با جمعیت زیادى به حرکت درآمد. در تاریخ «ابن اثیر» آمده است که گویى سى هزار نفر اطراف مسلم گرد آمده بودند. از این عدّه فقط چهار هزار نفر دوْرادوْر محلّ اقامت او ایستاده بودند و شمشیر به دست، به نفع مسلم بن عقیل شعار مى‌دادند. این وقایع، مربوط به روز نهم ذى‌الحجّه است. کارى که ابن زیاد کرد این بود که عده‌اى از خواص را وارد دسته‌هاى مردم کرد تا آنها را بترسانند. خواص هم در بین مردم مى‌گشتند و مى‌گفتند با چه کسى سر جنگ دارید؟! چرا مى‌جنگید؟! اگر مى‌خواهید در امان باشید، به خانه‌هایتان برگردید. اینها بنى‌امیه‌اند. پول و شمشیر و تازیانه دارند. چنان مردم را ترساندند و از گرد مسلم پراکندند که آن حضرت به وقت نماز عشا هیچ کس را همراه نداشت؛ هیچ‌کس! آن گاه ابن زیاد به مسجد کوفه رفت و اعلان عمومى کرد که همه باید به مسجد بیایند و نماز عشایشان را به امامت من بخوانند! تاریخ مى‌نویسد: مسجد کوفه مملو از جمعیتى شد که پشت سر ابن زیاد به نماز عشا ایستاده بودند. چرا چنین شد؟

بعضی از خواص اهل حق در نهایت بدی عمل کردند

بنده که نگاه مى‌کنم، مى‌بینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضى‌شان در نهایت بدى عمل کردند. مثل چه کسى؟ مثل شریح قاضى. شریح قاضى که جزو بنى‌امیّه نبود! کسى بود که مى‌فهمید حق با کیست. مى‌فهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتى هانى بن عروه را با سر و روى مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیله‌ى او اطراف قصر عبیداللَّه زیاد را به کنترل خود درآوردند.

ابن زیاد ترسید. آنها مى‌گفتند: شما هانى را کشته‌اید. ابن زیاد به شریح قاضى گفت: برو ببین اگر هانى زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانى بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانى به شریح افتاد، فریاد برآورد: اى مسلمانان! این چه وضعى است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا نمى‌آیند مرا از این‌جا نجات دهند؟! مگر مرده‌اند؟! شریح قاضى گفت: مى‌خواستم حرفهاى هانى را به کسانى که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیداللَّه آن‌جا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنى چه؟ یعنى همین که ما مى‌گوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام مى‌داد، تاریخ عوض مى‌شد… کوفه از آنِ امام حسین علیه‌السّلام مى‌شد و دیگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد! اگر واقعه‌ى کربلا اتّفاق نمى‌افتاد؛ یعنى امام حسین علیه‌السّلام به حکومت مى‌رسید. حکومت حسینى، اگر شش ماه هم طول مى‌کشید براى تاریخ، برکات زیادى داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.

یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات مى‌دهد و گاهى یک حرکت نابجا که ناشى از ترس و ضعف و دنیاطلبى و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطه‌ى گمراهى مى‌غلتاند. اى شریح قاضى! چرا وقتى که دیدى هانى در آن وضعیت است، شهادت حق ندادى؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهنده‌ى دنیا بر دین، همین است.

توابین هم شهید شدند اما چه فایده؟

…البته آنهایى که در کربلا شهید شدند، کفّاره‌ى اشتباهشان داده شد. درباره‌ى آنها بحثى نیست و اسمشان را هم نمى‌آوریم. اما کسانى از خواص، به کربلا هم نرفتند. نتوانستند بروند؛ توفیق پیدا نکردند و البته، بعد مجبور شدند جزو توّابین شوند. چه فایده؟! وقتى امام حسین علیه‌السّلام کشته شد؛ وقتى فرزند پیغمبر از دست رفت؛ وقتى فاجعه اتّفاق افتاد؛ وقتى حرکت تاریخ به سمت سراشیب آغاز شد، دیگرچه فایده؟! لذاست که در تاریخ، عدّه‌ى توّابین، چند برابر عدّه‌ى شهداى کربلاست. شهداى کربلا همه در یک روز کشته شدند؛ توّابین نیز همه در یک روز کشته شدند. اما اثرى که توّابین در تاریخ گذاشتند، یک هزارم اثرى که شهداى کربلا گذاشتند، نیست! به‌خاطر این‌که در وقت خود نیامدند. کار را در لحظه‌ى خود انجام ندادند. دیر تصمیم گرفتند و دیر تشخیص دادند.

… ببینید! از هر طرف حرکت مى‌کنیم، به خواص مى‌رسیم. تصمیم‌گیرىِ خواص در وقت لازم, تشخیص خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنیا در لحظه‌ى لازم، اقدام خواص براى خدا در لحظه‌ى لازم. اینهاست که تاریخ و ارزشها را نجات مى‌دهد و حفظ مى‌کند! در لحظه‌ى لازم، باید حرکت لازم را انجام داد. اگر تأمّل کردید و وقت گذشت، دیگر فایده ندارد.

لحظه شناسی امام(ره) انقلاب را به پیروزی رساند

…در عصرِ روزِ هجدهم بهمن ماه سال ۵۷، در تهران حکومت نظامى اعلام شد. امام به مردم فرمود به خیابانها بریزید. اگر امام در آن لحظه چنین تصمیمى نمى‌گرفت، امروز محمّدرضا در این مملکت بر سرِ کار بود. یعنى اگر با حکومت نظامى ظاهر مى‌شدند، و مردم در خانه‌هایشان مى‌ماندند، اوّل امام و ساکنان مدرسه‌ى رفاه و بعد اهالى بقیه‌ى مناطق را قتل عام و نابود مى‌کردند. پانصدهزار نفر را در تهران مى‌کشتند و قضیه تمام مى‌شد. …

اگر خواص بد فهمیدند، دیر فهمیدند، فهمیدند اما با هم اختلاف کردند؛ کربلاها در تاریخ تکرار خواهد شد.

باید در مقابل حرفها و ملامتها ایستاد

…خداى متعال وعده داده است که اگر کسى او را نصرت کند، او هم نصرتش خواهد کرد. برو برگرد ندارد! … مى‌کشند و کشته مى‌شوند؛ اما پیروزى به دست مى‌آورند. این، سنّت الهى است…

…عزیزان من! حرکت در راه خدا، همیشه مخالفینى دارد. از همین خواصى که گفتیم، اگر یک نفرشان بخواهد کار خوبى انجام دهد – کارى را که باید انجام دهد – ممکن است چهار نفر دیگر از خودِ خواص پیدا شوند و بگویند آقا، مگر تو بیکارى؟! مگر دیوانه‌اى؟! مگر زن و بچه ندارى؟! چرا دنبال چنین کارها مى‌روى؟! کمااین‌که در دوره‌ى مبارزه هم مى‌گفتند.

اما آن یک نفر باید بایستد. یکى از لوازم مجاهدتِ خواصى، این است که باید در مقابل حرفها و ملامتها ایستاد. تخطئه مى‌کنند، بد مى‌گویند، تهمت مى‌زنند؛ مسأله‌اى نیست…

کلام فارس نوشت: روبات کوچکی که با شنا کردن در خون می‌تواند آغاز تحول پزشکی باشد

اکنون سال‌ها از آغاز تلاش دانشمندان برای تولید و توسعه‌ی ربات‌های میکروسکوپی می‌گذرد؛ ربات‌هایی که بتوانند درون مایعات و رگ‌های خونی بدن انسان شنا کرده و به ترمیم سلول‌های آسیب دیده یا رساندن دارو به آن‌ها بپردازند. حال یک گروه آلمانی مدعی دستیابی به طراحی مناسب چنین ربات‌هایی شده است.

48f127dd2d8ab40579ebb3bb626653cf_XL

محققان و دانشمندان انستیتو Max Planck در آلمان ادعا می‌کنند که به طراحی نهایی و مناسب ربات‌های میکروسکوپی در شمایل یک حلزون اسکالوپ دست یافته‌اند که به حدی کوچک هستند که مشاهده‌ی آن‌ها با چشم غیرمسلح دشوار است. این میکرو اسکالوپ‌های روباتیک برای شنا کردن درون خون یا مایع چشمی و سایر مایعات درون بدن، به حرکت‌های رو به جلو و عقب متکی هستند. این محققان معتقد هستند که تقلید از شیوه‌ی شنای اسکالوپ‌های واقعی به چند دلیل در چنین روباتی منطقی خواهد بود.


اول از همه آنکه، حرکت رو به جلو و عقب از نظر قوانین فیزیکی بهترین شیوه‌ی حرکت در مایعات محسوب می‌شود؛ خصوصا در مواردی که مجرای این مایعات می‌تواند وابسته به شرایط تغییر حجم داده، نازک یا ضخیم شده یا با تغییر غلظت روبرو شود. همانطور که احتمالا حدس زده‌اید، مایعات بدن ما بر خلاف آب که قادر به حفظ وضعیت ثابت خود است، نمونه‌ی بسیار خوبی از حالت یاد شده هستند. دلیل دوم از این قرار است که این میکرواسکالوپ‌ها برای حرکت به این شیوه نیاز به نیروی زیادی نخواهند داشت. در چنین حالتی این روبات‌ها نیازی به باتری یا حتی موتور محرک ندارند و انرژی تامین شده توسط میدان مغناطیسی خارجی برای انجام عملکرد آن‌ها کفایت می‌کند.

بر اساس گفته‌ی این محققان، آن‌ها در این مرحله هنوز هدف مشخص و واحدی برای اسکالوپ‌های کوچک خود تعیین نکرده‌اند و در حقیقت امیدوار هستند که اقدامات آن‌ها بعنوان یک طرح مرجع برای سایر تیم‌های تحقیقاتی و شرکت‌هایی که در زمینه‌ی توسعه‌ی تکنولوژی‌های نوین پزشکی فعالیت دارند مورد استفاده قرار گیرد.

وبلاگ آسمانیان نوشت: شکوه نمیکنم ولی دوزخ دنیا مال ماست

مادر با هزار مکافات بچه ها را خواباند

اما دوباره صدای سرفه های بابا آنها را بیدار کرد…

این قصه ی هزار و یک شب مادر و بابای شیمیایی است…

نظرات بینندگان