برجام منطقهای!
به گزارش شیرازه، «منصور حقیقتپور» در یادداشتی نوشت:
تحولات میدانی منطقه در سالهای اخیر، این درس بزرگ را برای کاخ سفید به همراه داشت که وزن ژئوپولتیک ایران اسلامی را در تغییرات غرب آسیا، بهصورت جدی محاسبه کنند. وزن ایران اسلامی در کشورهای منطقه، برخلاف نظامیگری، نفوذی گفتمانی و از جنسی متفاوت با سلطهطلبی غربی است. از این منظر، حضور و قدرت جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه غرب آسیا، دارای سه وجه مکمل است:
وجه اول، فرهنگ دینی با تأکید بر وحدت شیعه و سنی و پرهیز از طایفهگرایی است که میان ایران و مردم منطقه، نوعی همبستگی را به وجود آورده است. وجه دوم، فرهنگ سیاسی و الگوی مردمسالاری دینی است که بهعنوان الگویی بومی، برای تلفیق دین و دموکراسی و در مقابل الگوی لیبرال-دموکراسی غربی، مطرحشده است. وجه سوم، استکبارستیزی جمهوری اسلامی ایران در کنار به رسمیت نشناختن رژیم صهیونیستی است؛ گفتمانی که بیشترین طرفدار را در میان تودههای محروم منطقه غرب آسیا دارد. این ویژگیهای سهگانه، باعث تقویت قدرت جمهوری اسلامی در کشورهای منطقه شده و در واقع، مثلثی است که ستونهای اصلی قدرت نرم ایران در منطقه غرب آسیا را شکل میدهند. از همین روست که اندیشکده «امریکن اینتر پرایز» در گزارشی تفصیلی، به نفوذ ایران در عراق، سوریه، لبنان، مصر، فلسطین و افغانستان اشارهکرده و مینویسد: «ایران با اتکا به قدرت نرم خود، توانسته از سال 2008 به اینسو، دامنه نفوذ خود در منطقه غرب آسیا را بهسرعت گسترش دهد.»
همین مسئله موجب گردیده که غرب و آمریکا به فکر چاره بیفتند و تلاش کنند تا اجزای این مثلث را برای گسترش توسعهطلبیهای خود، تجزیه نمایند. یکی از این طرحها، درخواست پنتاگون از کنگره در اردیبهشتماه سال جاری برای تصویب بودجه موردنیاز بهمنظور «مقابله با نفوذ منطقهای ایران» است. در این سند که به نام «سند 302 صفحهای» وزارت دفاع آمریکا شناخته میشود، ادعاشده که «باید با نفوذ شرورانه ایران در خاورمیانه مقابله کنیم»! از سوی دیگر، در عرصه دیپلماسی هم تحرکات گستردهای از سوی آمریکاییها برای رایزنی و گفتگو با مقامات کشورمان درباره مسائل منطقهای در جریان است که چند روز پیش، دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز به آن اشاره کردند. در ارتباط با این مسئله، نکات ذیل قابلتأمل است:
1. اشتباه آمریکاییها از اینجا شروع میشود که گمان میکنند، قدرت ایران در منطقه، بر اساس مؤلفههای نظامی است و به همین دلیل، تلاش میکنند با ابزارهای نظامی، مانع توسعه انقلاب اسلامی شوند. هرچند که ایران، از قدرت نظامی برجسته و ممتازی در سطح منطقهای و جهانی برخوردار است، و کوچکترین تعرضی را با شدت و قاطعیت پاسخ خواهد داد اما، وزن جمهوری اسلامی از منطق اسلامی و قدرت نرم، نشأت میگیرد.
روشن است که درخواست مذاکره از سوی آمریکاییها، بهعنوان مکمل روش نظامی به کار گرفته میشود تا قدرت نرم ایران را از طریق وعدههای واهی و واداشتن کشورمان برای دست برداشتن از مواضع اصولی خود، در منطقه خنثی کند. ازآنجاکه سیاستمداران آمریکایی، همواره از راهبرد بهاصطلاح هوشمندانه «چماق و هویج» استفاده کردهاند، این استراتژی را نیز در این مورد بکار بردهاند، به این معنا که از یکسو برای تهدید و ارعاب ایران، درخواست بودجه نظامی میکنند و از سوی دیگر با اصرار و ابرام بر مذاکره، وانمود میکنند که با گفتگوی همراه با چاشنی تهدید، میتوان به مصالحه دستیافت و جنگهای منطقهای را پایان داد. این در حالی است که ریشه تروریسم، در اقدامات نابخردانه آمریکا نهفته و با توجه به سابقه بدعهدی و غیرقابلاعتماد بودن آنها، این رویکرد مزورانه را نباید جز فریب و نیرنگ، ارزیابی کرد.
2. با نگاهی ساده میتوان به شباهتهای این سناریو با مذاکرات هستهای پی برد. در جریان گفتگوهای مسئولین کشورمان با مذاکرهکنندگان آمریکایی، از یکسو، تأکید و اصرار زیادی بر گزینههای نظامی میشد و از سوی دیگر – آنگونه که بعدها مسئولین پیشین کاخ سفید اعلام کردند – درخواست مذاکره میدادند اما در صحنه عمل، اینگونه وانمود میکردند که تحریمها باعث شده تا ایران در گفتگوهای هستهای شرکت کند! بعد از پایان مذاکره و اجرای برجام، طرف آمریکایی نهتنها به تعهدات خود عمل نکرد، بلکه از هیچ اقدامی برای اخلال در عادیسازی مراودات تجاری کشورها با ایران فروگذار ننمود.
در مقوله موسوم، «برجام منطقهای» نیز همین قضیه صادق است و چنانچه وارد مذاکره با آمریکا شویم، همان بدعهدیها و کارشکنیها دوباره تکرار خواهد شد با این تفاوت که افزون بر کاهش تأثیرگذاری منطقهای ایران، طرحهای آمریکایی به ثمر مینشیند و یقیناً آتش تروریسم تکفیری هم بههیچوجه فروکش نخواهد کرد.3. تحلیل آمریکاییهایی این است که اگر برجام هستهای، مسیر برجام منطقهای را هموار نکند و مانع دست کشیدن ایران از جبهه مقاومت نشود، ارزشی ندارد، چراکه قدرت هستهای ایران، تنها یک بخش از هرم قدرت جمهوری اسلامی است. آنها میپندارند که روحیه سازشپذیری برخی جریانات داخلی و احساسات ضدشیعی و ضدایرانی منطقهای، باعث خواهد شد که ایران بهپای میز برجام منطقهای بیاید. قرائن موجود حاکی است که سعودیها با چراغ سبز آمریکا - با علم به اینکه ایران، وارد منازعات مذهبی و طایفهای نخواهد شد – سعی در ایجاد جبهه ضد ایرانی کردهاند تا از این رهگذر، بهزعم خود، مقامات کشورمان را منفعل و ناگزیر نمایند که برای کاهش تنشها، درخواست مذاکره را بپذیرد.
این همان خطری است که رهبر حکیم انقلاب، در اولین روز سال جاری با عنوان «برجام 2و3و4» نسبت به آن هشدار داده و فرمودند: «معنای این حرف این است که جمهوری اسلامی از مسائل اساسیای که بهحکم اسلام و بهحکم برجستگیهای نظام جمهوری اسلامی پایبند به آنها است، صرفنظر کند. از مسئله فلسطین صرفنظر کند، از حمایت از مقاومت در منطقه صرفنظر کند، از مظلومان منطقه -مثل مردم غزّه، مثل مردم یمن، مثل مردم بحرین- پشتیبانی و حمایت سیاسی نکند، و نظام جمهوری اسلامی با تعدیل خواستههای خود، خود را به آنچه طرف مقابل یعنی آمریکا به دنبال تحقّق آن است، نزدیک بکند.»
بنابراین، کاملاً واضح است که تشدید منازعات منطقهای، تصویب بودجه نظامی و درخواست مکرر برای مذاکره با ایران، سه جزء پازلی هستند که تضعیف قدرت منطقهای ایران را نشانه رفته و چنین طرحی با توجه به کارنامه سیاه آمریکا در برجام و با عنایت به خطر عمدهای که برای امنیت و منافع کشور دارد، باید با راهبرد هوشمندانه مقامات کشورمان مواجه شود.
انتهای پیام/
منبع: روزنامه حمایت