کد خبر: ۲۷۰۸۷
تاریخ انتشار: ۰۷:۳۲ - ۱۶ اسفند ۱۳۹۰

پديده شناسي 12 اسفند

براي تحليل اتفاق مهمي كه روز 12 اسفند در ايران رخ داد حقيقتا بايد وقت و انرژي فراواني صرف كرد. در يك صبح تا غروب، در شهرها و روستاهاي ايران اتفاقي رخ داد كه ناظران خوش بين آن را پيش بيني نكرده بودند و ناظران بدبين وقوع آن را محال مي دانستند. بيش از 64 درصد مردم ايران در سراسر كشور و در تهران حدود 40 درصد كساني كه واجد حق راي بودند، با اشتياق از اين حق خود استفاده كردند. اگرچه برآوردها و تخمين هاي افكار عمومي در روزهاي ماقبل انتخابات همين عددها را كم و بيش پيش بيني مي كرد، ولي كساني در جامعه سياسي كشور و خصوصا تحليلگراني در بيرون از ايران كه ادعا مي كنند هيچ پارامتري ولو كوچك از رصد آنها پنهان نمي ماند و معادلات سياسي را در پيچيده ترين حالت ممكن طرح و حل مي كنند، حتي به اين پيش بيني نزديك هم نشده بودند. به جز رهبر معظم انقلاب اسلامي كه آشكارا و با قاطعيتي كه به هيچ گونه ترديدي مجال عرض اندام نمي داد اعلام كردند مشاركت مردم ايران در انتخابات 12 اسفند يك سيلي سخت بر گوش استكبار و دشمنان ملت ايران خواهد بود، قريب به اتفاق كساني كه به صحنه مي نگريستند در انتظار انتخاباتي كم رمق و در بهترين حالت متوسط الحال بودند.
مهم است به ياد بياوريم كه دشمن در ماه هاي منتهي به انتخابات تمام تلاش خود را به كار گرفته بود تا كمترين ميزان مشاركت در اين انتخابات رخ بدهد. آمريكايي ها بيش از 6 ماه تلاش كردند تا با فعال كردن يك بسته قدرتمند فشار اين بار به جاي محاسبات حاكمان، محاسبات مردم در ايران را هدف بگيرند و مردم ايران را به ابزار فشار به نظام براي تعديل سياست هاي راهبردي اش تبديل كنند. 12 اسفند روزي بود كه كل اين استراتژي به آزمون گذاشته شد. آمريكا مي خواست ببيند رفتار مردم ايران چگونه تغيير كرده است و البته با اطمينان مي گفت كه مسئله فقط ميزان اين تغيير است نه اصل آن.
بر اين مبنا، غربي ها با واگذاري ماموريت هاي مستقيم و غير مستقيم به عوامل خود در صحنه انتخابات سعي كردند تمام عوامل «مشاركت گريزي» را يك جا در محيط اجتماعي ايران تجميع كنند. مهم ترين اين عوامل اينهاست:
1- غرب به جريان فتنه در ايران ماموريت داد انتخابات را تحريم كند. حتي جريان هاي داخلي جبهه فتنه هم موظف شدند بي چون و چرا با جريان بيروني هم گام شده و هم از كانديداتوري خودداري كنند و هم از دعوت مردم به مشاركت در انتخابات. هدف دشمن اين بود كه با اين وضع فضا را كاملا يك دست و غير رقابتي جلوه بدهد.
2- آمريكا با اعمال تحريم هاي پي در پي و متمركز كردن تحريم ها بر معيشت مردم، تلاش بي سابقه اي براي تشديد مشكلات اقتصادي و در كنار آن تاريك جلوه دادن دورنماي اقتصادي كشور انجام داد.
3- حتي حلقه انحرافي هم كه تصور مي كرد در غياب اصلاح طلبان تنها گروهي است كه توان بسيج اجتماعي دارد، هيچ انرژي براي ايجاد شور انتخاباتي صرف نكرد.
4- طرف خارجي سعي كرد با برجسته كردن تهديدها عليه كشور اين پيام را به مردم القا نمايد كه در آينده نزديك برخوردي جدي با جمهوري اسلامي انجام خواهدداد و بنابراين منطقي نيست كه كسي تخم مرغ هاي خود را در سبد نظام بگذارد.
5- و در همين حال، دولتمردان آمريكايي در 6 ماه گذشته به روش هاي مختلف اين پيام را به داخل جامعه ايران ارسال كردندكه اگر بار ديگر تحولات سال 88 تكرار شود، حمايت آمريكا از اپوزيسيون متفاوت از آن چيزي خواهد بود كه در سال 88 انجام داد.
معناي ساده تجميع اين 5 عامل در كنار يكديگر اين بود كه حتما بايد مشاركت در انتخابات مجلس افتي محسوس داشته باشد. ارزيابي غربي ها كه انبوهي از كدهاي آشكار در ماه هاي گذشته آن را تاييد مي كند اين بود كه عدم حضور اصلاح طلبان انتخابات را سرد و بي روح خواهد كرد و مردم -بويژه طبقه متوسط شهري در تهران- از آنجا كه هنوز دل در گرو اين جماعت دارند و به دنبال فرصتي براي گرفتن انتقام (؟!) برخوردهاي سال 88 مي گردند، حتما فرصتي به دلپذيري انتخابات مجلس را از دست نخواهند داد. به ياد بياوريد كه عموم تحليلگران غربي و ضد انقلاب وقتي از آنها درباره علت خاموشي و بلكه مرگ يكباره فتنه سبز سوال مي شد، طوطي وار اين پاسخ را تكرار مي كردند كه تحركات اعتراضي سال 88 به هيچ وجه نمرده بلكه به لايه هاي زيرين جامعه منتقل شده و از آنجا كه مردم سخت از گرفتار شدن در مهلكه سركوب در هراسند، فعلا ترجيح مي دهند اعتراض خود را پنهان كنند تا زماني مناسب كه به يكباره همه اين آتش هاي زير خاكستر بيرون خواهد ريخت.
ضد انقلاب از چند ماه مانده به انتخابات مجلس نهم مي گفت آن فرصت طلايي روز 12 اسفند است يعني روزي كه نظام به حضور مردم پاي صندوق هاي راي نيازمند است و بيان اعتراض به شكل عدم مشاركت در انتخابات هم هيچ هزينه امنيتي ندارد. به همين دليل بود كه حلقه لندن و بي بي سي فارسي به عنوان ترمينال تجميع ضد انقلاب از يك هفته مانده به انتخابات حتي عدد پيشنهادي خود را هم -مشاركت 10 درصدي در انتخابات- اعلام كرده بودند و برخي متوهمان در داخل پيشاپيش مقاله مي نوشتند كه «چرا در انتخابات شركت نخواهيم كرد» تا روز 12 اسفند كه به زعم آنها مردم صحنه را خالي كردند، آنها رهبر و پيشواي ملت جلوه كنند!
در روز 12 اسفند به نحوي شوك آور همه اين ارزيابي ها بي معنا از آب درآمد. بويژه مشاركت حدود 40 درصدي مردم شهر تهران در انتخابات مجلس نشان داد همه آن افسانه هايي كه درباره بحراني بودن روابط نظام و طبقه متوسط گفته مي شد بي معنا بوده است. جالب است كه در سراسر كشور هم كسي از كانديداها براي جلب راي مردم نيازي به آويختن از حربه اصلاحات يا انحراف نديد و حتي به عنوان نمونه يك گزارش هم وجود ندارد كه نشان بدهد كسي در فلان حوزه انتخابيه براي محبوب كردن خود در قلوب راي دهندگان، خود را به جريان انحرافي منتسب كرده باشد.
سوال اين است: اين مشاركت محصول چه عواملي است و چرا محاسبات دشمن با محاسبات مردم ايران تا اين حد بيگانه است؟
محورهاي زير صرفا تمهيد يك بحث مقدماتي در اين باره است:
1- بدون شك نخستين عامل در خلق پديده 12 اسفند شخص رهبر معظم انقلاب بوده اند. دشمن ظرف ماه هاي گذشته تلاش گسترده اي براي تمركز حملات رسانه اي بر شخص رهبري انجام داد احتمالا به اين دليل كه خوب مي دانست اين تنها جايگاهي است كه مي تواند همه بافته هاي آنها را در زماني كوتاه پنبه كند. انتخابات 12 اسفند نشان داد اعتبار رهبري در ميان جامعه كه همواره در اوج قرار داشته به مرتبه اي بي سابقه رسيده است و اين بدون شك ناشي از توان منحصر بفرد رهبر بصير انقلاب در مديريت بحراني هاي متعددي است كه مردم ديده اند دشمن چگونه براي طراحي تك تك آنها حريصانه و بي دريغ وقت و امكانات مصرف مي كند.
2- دومين عامل آن است كه اعتماد به آينده كشور و اميد به بهبود و حل مشكلات در چارچوب سيستم فعلي همچنان يك اصل بنيادين در رفتار سياسي مردم ايران است. اين سر جاي خود بحثي مفصل است كه مثلث فتنه-انحراف-بيگانه براي رساندن مردم به اين مرحله كه منشا همه مشكلات را ساختار نظام و راه حل همه مشكلات را تغيير ساختار بدانند چه طراحي عظيمي انجام دادند ولي انتخابات 12 اسفند نشان داد مردم اعتماد به ساختار و توانايي آن براي حل مشكلات را با استواري حفظ كرده اند و محور فتنه-انحراف- بيگانه رسواتر از آن است كه توان خط دهي به مردم ايران را داشته باشد.
3- عامل سوم بي ترديد به تهديدهاي بي رويه اي باز مي گردد كه دشمن در ماه هاي گذشته عليه تماميت و موجوديت كشور روي ميز گذاشت. تصور غربي ها از سال 88 به اين سو همواره اين بوده است كه فشار خارجي به جاي آنكه در داخل اتحاد ايجاد كند، باعث سست شدن پيوندهاي مردم و نظام و در نهايت بحراني شدن محيط سياست داخلي ايران خواهد شد. 12 اسفند روزي بود كه اين ايده را به بوته آزمون گذاشت. در اين روز معلوم شد كه همچنان جامعه ايراني با قوت از الگوي وحدت در مقابل فشار خارجي تبعيت مي كند و اگر فشارها از حد معيني عبور كند، حتي آن كساني كه غرب آنها در زمره سازشكاران و ليبرال ها قلمداد مي كند هم در پيوستن به جبهه مردمي مقاومت عليه دشمن ترديد نخواهند كرد.
درباره تبعات راهبردي انتخابات 12 اسفند در مجالي ديگر سخن خواهيم گفت.
مهدي محمدي

نظرات بینندگان