یادداشت/ محمد اسماعیلی
از حفرههای سیاستورزی تا تهدید امنیت ملی
«امنیت پایدار»به عنوان یک موهبت الهی، مسئلهای است که رهبری قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز از آن یاد میکند و از مسئولان ارشد کشور در زمینه تعمیق گسلهای اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی انتقاد میکند.
به گزارش شیرازه، روزنامه «جوان» در یادداشتی از «محمد اسماعیلی» نوشت:
نظام سلطه طی 38سال گذشته صدها برنامه پیچیده، چندلایه و مدون برای پیشبرد اهداف خود در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران داشته که بر اساس اولویتهای مختلف میتوان تقسیمبندیهای گوناگونی از این دشمنیها ارائه کرد که قریب به اتفاق آن به بن بست خورده است.
براساس یکی از همین تقسیم بندیهای سه گانه «کوتاه، میان و بلندمدت» نظام سلطه مبنی بر
1-«ثبات زدایی از امنیت داخلی کشور»، 2- «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و3- « استحاله سیاسی حاکمیت» دانست که حملات تروریستی روز چهارشنبه تهران در حرم حضرت امام (ره) و مجلس شورای اسلامی در دسته سوم قابل جاگذاری است.
غربیها بر اساس دکترین مقابله با ایران معتقدند که این سه سناریو باید به صورت همزمان در دستور کار قرار گیرد چرا که تمرکز بر یکی از آنها نافی دو گزاره دیگر نیست و تمرکز توأمان روی هر سه محور، قدرت اثرگذاری آنها را افزایش میدهد و میتواند جمهوری اسلامی ایران را در بازه زمانی کوتاهتری دچار فروپاشی کند.
از میان سه گزاره «ثباتزدایی از امنیت داخلی کشور»، «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و «استحاله سیاسی حاکمیت » یا همان اهداف کوتاه، میان و بلندمدت امریکاییها سومین طرح خود مبنی بر « استحاله سیاسی حاکمیت» را در قالب «تغییر رفتار ایران» دنبال میکنند، به این معنا که تغییر رفتار ایران در حوزههای مختلف منطقهای - بینالمللی میتواند تأثیرات چشمگیر و خیرهکنندهای بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران گذاشته و حتی کارکرد انقلاب ایران را طی سالهای نزدیک، به پایین ترین درجه ممکن برساند، به گونهای که میزان اثرگذاری ایران روی بسیاری از تحولات و رویدادهای منطقهای و فرامنطقهای در حد یک کشور دسته سوم قاره آفریقا تنزل پیدا کند.
2 ـ سومین هدف تحت عنوان « استحاله حاکمیت سیاسی» که تحت پوشش « تغییرات جدی در رفتار-گفتمان انقلاب به خصوص در عرصه خارجی» دنبال میشود را میتوان در برخی از تحولات چهار سال اخیر به خوبی مشاهده کرد که مهمترین آن ایجاد تغییرات جدی و«تعهدات قابل تأمل» دولت ایران با سازمانهای بینالمللی است که از جمله آخرین آن امضا و اجرای سند 2030 میباشد، سندی که میتواند همانند روح و متن برجام و همچنین FATF یا کنوانسیون پالرمو ابتدا زنجیرهای از تعهدات را ایجاد و در نهایت رفتار کشورمان در عرصه منطقهای و بینالمللی را «استانداردسازی» کند.
خروجی پذیرش اینگونه تعهدات بینالمللی در حوزههای مختلف هستهای، علمی، آموزشی، امنیتی و بانکی میتواند به تحدید قدرت مانور ایران در حوزههای مختلف ختم و در چارچوب دلخواه امریکاییها قرار دهد که بر اساس آن ایران به کشور تبدیل میشود که نمیخواهد و بهتر بگوییم نخواهد توانست در مواجهه با کشورهای قدرتمند غرب و شرق تقابلی را صورت داده و منافع و خواستههای بینالمللی خود را تنها در صورت موافقت مثبت ایالات متحده در دستور کار قرار خواهد داد.
3ـ تغییر ماهیت انقلاب اسلامی که مصادیق آن «زدودن مفاهیم انقلابیگری و تراشیدن مؤلفههایی از گفتمان انقلاب اسلامی» است را میتوان با جستوجو در سخنرانی و موضعگیری برخی از سیاستمداران طی چهار سال اخیر به وفور مشاهده کرد؛ سیاستمدارانی که یک ماه منتهی به روز برگزاری انتخابات رویکرد نظام در دهه60 و در مواجهه با گروهکهای تروریستی را زیر سؤال برده و صنعت دفاعی – نظامی کشور را دستاویز رقابتهای انتخاباتی قرار داد تا جایی که اصل برخورد قانونی و عقلانی حاکمیت با تروریستهای دهه60 افراطیگری نامیده شد!
به بیان بهتر عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر را میتوان مهمترین عامل پیشبرد اهداف نظام سلطه در سه گانه مورد اشاره دانست، به این معنا که تا زمانی هدف یک جریان سیاسی در داخل کشور «بی توجهی به مؤلفههای اساسی گفتمان انقلاب در عرصه بینالمللی» است باید توقع تحقق سناریوی نخست یا همان «بیثبات کردن امنیت داخلی کشور» را داشت. به اعتقاد عناصر این طیف استمرار «امنیت پایدار داخلی» تنها نمیتواند ناشی از اقتدار سازمانهای امنیتی-انتظامی باشد و پایداری این امنیت مشروط به تعامل سازنده با نظام سلطه (کم توجهی به مؤلفههای نظیر انقلابیگری و استکباری ستیزی از گفتمان انقلاب اسلامی) میباشد به همین دلیل است که در مناظرات انتخاباتی بیمحابا عملکرد نهادهای وابسته به حاکمیت در عرصه امنیتی مورد خدشه قرار میگیرد.
«امنیت پایدار»به عنوان یک موهبت الهی، مسئلهای است که رهبری قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز از آن یاد میکند و از مسئولان ارشد کشور در زمینه تعمیق گسلهای اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی انتقاد میکند. معظمله در دانشگاه امام حسین میفرمایند: «هدف کوتاه مدت آنها «برهم زدن امنیت کشور و ایجاد آشوب و فتنه» است... هدف بلند مدت دشمنان از بین بردن اصل نظام است و این موضوع بر خلاف سالهای اول انقلاب، دیگر صراحتاً اعلام نمیشود.»
4 ـ عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر در پیشبرد اهداف نظام سلطه در دومین پایلوت سناریوی مورد اشاره یا همان «ایجاد دو قطبی مردم –حاکمیت» بسیار موثر و تعیینکننده است، همان موضوعی که رهبری در سخنرانی مورد اشاره بیان میکنند: «در طراحی بدخواهان، اقتصاد کشور نباید حرکت کند، معیشت مردم باید لَنگ بماند، کار و تولید رونق نگیرد و بیکاری بهعنوان یک بلا باید عمومیت پیدا کند تا در نهایت، مردم از جمهوری اسلامی ناامید شوند.»
این بدان معناست که نه تنها «استمرار امنیت پایدار کشور» بستگی به نوع رفتار، موضعگیری و عملکرد مسئولان ارشد کشور دارد و بر اساس ارتباط مستقیم این دو (حاکمیت - امنیت)، مقامات محوری کشور باید از ورود به مباحث هزینه زا نظیر «تخطئه دستاوردهای دفاعی-نظامی» یا «مشروط کردن امنیت کشور به انفعال در برابر دشمن» اعراض کنند، بلکه باید در انتخابات دوگزاره ( قدرت – خدمت) خدمتگزاری به جامعه را انتخاب کنند چرا که ناتوانی به خصوص در عرصه دولتها و وزارتخانههای تابع میتواند زمینههای نارضایتیهای اجتماعی و سپس سیاسی را مقدمهسازی کند و دوگانه « مردم – حاکمیت » را رقم بزند.
5ـ مهمتر از اینکه نوع رفتار و کارکردهای مسئولان ارشد ارتباط مستقیمی با «امنیت پایدار» و «رضایتمندی مردم از حاکمیت اسلامی» دارد میتواند حیات یا ممات انقلاب اسلامی را بر پایه این دو موضوع (1-امنیت و2- رضایت اجتماعی از حاکمیت) رقم بزند به این معنا که با آدرس غلط دادن به افکار عمومی تحقق تمام و کمال «امنیت و معیشت» را در گرو چشمپوشی از مولفههای اساسی گفتمان انقلاب اسلامی و ارتباط یک سویه با غرب و بهویژه ایالات متحده معنا کنند که نتیجه این رویکرد چند بعدی ممات انقلاب اسلامی در هر دو بعد داخلی و بینالمللی است.
بهراستی حاکمیتی که نمیتواند «امنیت و معیشت» را به ارمغان بیاورد، میتواند نقش محوری در تحولات منطقهای و بینالمللی ایفا کند و آیا با چنین شرایطی «اقتدار داخلی» و «اعتبار بینالمللی» جمهوری اسلامی ایران معنایی دارد؟
نظام سلطه طی 38سال گذشته صدها برنامه پیچیده، چندلایه و مدون برای پیشبرد اهداف خود در مواجهه با نظام جمهوری اسلامی ایران داشته که بر اساس اولویتهای مختلف میتوان تقسیمبندیهای گوناگونی از این دشمنیها ارائه کرد که قریب به اتفاق آن به بن بست خورده است.
براساس یکی از همین تقسیم بندیهای سه گانه «کوتاه، میان و بلندمدت» نظام سلطه مبنی بر
1-«ثبات زدایی از امنیت داخلی کشور»، 2- «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و3- « استحاله سیاسی حاکمیت» دانست که حملات تروریستی روز چهارشنبه تهران در حرم حضرت امام (ره) و مجلس شورای اسلامی در دسته سوم قابل جاگذاری است.
غربیها بر اساس دکترین مقابله با ایران معتقدند که این سه سناریو باید به صورت همزمان در دستور کار قرار گیرد چرا که تمرکز بر یکی از آنها نافی دو گزاره دیگر نیست و تمرکز توأمان روی هر سه محور، قدرت اثرگذاری آنها را افزایش میدهد و میتواند جمهوری اسلامی ایران را در بازه زمانی کوتاهتری دچار فروپاشی کند.
از میان سه گزاره «ثباتزدایی از امنیت داخلی کشور»، «ایجاد دوقطبی مردم –حاکمیت» و «استحاله سیاسی حاکمیت » یا همان اهداف کوتاه، میان و بلندمدت امریکاییها سومین طرح خود مبنی بر « استحاله سیاسی حاکمیت» را در قالب «تغییر رفتار ایران» دنبال میکنند، به این معنا که تغییر رفتار ایران در حوزههای مختلف منطقهای - بینالمللی میتواند تأثیرات چشمگیر و خیرهکنندهای بر آینده نظام جمهوری اسلامی ایران گذاشته و حتی کارکرد انقلاب ایران را طی سالهای نزدیک، به پایین ترین درجه ممکن برساند، به گونهای که میزان اثرگذاری ایران روی بسیاری از تحولات و رویدادهای منطقهای و فرامنطقهای در حد یک کشور دسته سوم قاره آفریقا تنزل پیدا کند.
2 ـ سومین هدف تحت عنوان « استحاله حاکمیت سیاسی» که تحت پوشش « تغییرات جدی در رفتار-گفتمان انقلاب به خصوص در عرصه خارجی» دنبال میشود را میتوان در برخی از تحولات چهار سال اخیر به خوبی مشاهده کرد که مهمترین آن ایجاد تغییرات جدی و«تعهدات قابل تأمل» دولت ایران با سازمانهای بینالمللی است که از جمله آخرین آن امضا و اجرای سند 2030 میباشد، سندی که میتواند همانند روح و متن برجام و همچنین FATF یا کنوانسیون پالرمو ابتدا زنجیرهای از تعهدات را ایجاد و در نهایت رفتار کشورمان در عرصه منطقهای و بینالمللی را «استانداردسازی» کند.
خروجی پذیرش اینگونه تعهدات بینالمللی در حوزههای مختلف هستهای، علمی، آموزشی، امنیتی و بانکی میتواند به تحدید قدرت مانور ایران در حوزههای مختلف ختم و در چارچوب دلخواه امریکاییها قرار دهد که بر اساس آن ایران به کشور تبدیل میشود که نمیخواهد و بهتر بگوییم نخواهد توانست در مواجهه با کشورهای قدرتمند غرب و شرق تقابلی را صورت داده و منافع و خواستههای بینالمللی خود را تنها در صورت موافقت مثبت ایالات متحده در دستور کار قرار خواهد داد.
3ـ تغییر ماهیت انقلاب اسلامی که مصادیق آن «زدودن مفاهیم انقلابیگری و تراشیدن مؤلفههایی از گفتمان انقلاب اسلامی» است را میتوان با جستوجو در سخنرانی و موضعگیری برخی از سیاستمداران طی چهار سال اخیر به وفور مشاهده کرد؛ سیاستمدارانی که یک ماه منتهی به روز برگزاری انتخابات رویکرد نظام در دهه60 و در مواجهه با گروهکهای تروریستی را زیر سؤال برده و صنعت دفاعی – نظامی کشور را دستاویز رقابتهای انتخاباتی قرار داد تا جایی که اصل برخورد قانونی و عقلانی حاکمیت با تروریستهای دهه60 افراطیگری نامیده شد!
به بیان بهتر عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر را میتوان مهمترین عامل پیشبرد اهداف نظام سلطه در سه گانه مورد اشاره دانست، به این معنا که تا زمانی هدف یک جریان سیاسی در داخل کشور «بی توجهی به مؤلفههای اساسی گفتمان انقلاب در عرصه بینالمللی» است باید توقع تحقق سناریوی نخست یا همان «بیثبات کردن امنیت داخلی کشور» را داشت. به اعتقاد عناصر این طیف استمرار «امنیت پایدار داخلی» تنها نمیتواند ناشی از اقتدار سازمانهای امنیتی-انتظامی باشد و پایداری این امنیت مشروط به تعامل سازنده با نظام سلطه (کم توجهی به مؤلفههای نظیر انقلابیگری و استکباری ستیزی از گفتمان انقلاب اسلامی) میباشد به همین دلیل است که در مناظرات انتخاباتی بیمحابا عملکرد نهادهای وابسته به حاکمیت در عرصه امنیتی مورد خدشه قرار میگیرد.
«امنیت پایدار»به عنوان یک موهبت الهی، مسئلهای است که رهبری قبل از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری نیز از آن یاد میکند و از مسئولان ارشد کشور در زمینه تعمیق گسلهای اعتقادی، جغرافیایی، زبانی و قومی انتقاد میکند. معظمله در دانشگاه امام حسین میفرمایند: «هدف کوتاه مدت آنها «برهم زدن امنیت کشور و ایجاد آشوب و فتنه» است... هدف بلند مدت دشمنان از بین بردن اصل نظام است و این موضوع بر خلاف سالهای اول انقلاب، دیگر صراحتاً اعلام نمیشود.»
4 ـ عملکرد و نوع رفتار- گفتار برخی از سیاستمداران داخلی طی چهار سال اخیر در پیشبرد اهداف نظام سلطه در دومین پایلوت سناریوی مورد اشاره یا همان «ایجاد دو قطبی مردم –حاکمیت» بسیار موثر و تعیینکننده است، همان موضوعی که رهبری در سخنرانی مورد اشاره بیان میکنند: «در طراحی بدخواهان، اقتصاد کشور نباید حرکت کند، معیشت مردم باید لَنگ بماند، کار و تولید رونق نگیرد و بیکاری بهعنوان یک بلا باید عمومیت پیدا کند تا در نهایت، مردم از جمهوری اسلامی ناامید شوند.»
این بدان معناست که نه تنها «استمرار امنیت پایدار کشور» بستگی به نوع رفتار، موضعگیری و عملکرد مسئولان ارشد کشور دارد و بر اساس ارتباط مستقیم این دو (حاکمیت - امنیت)، مقامات محوری کشور باید از ورود به مباحث هزینه زا نظیر «تخطئه دستاوردهای دفاعی-نظامی» یا «مشروط کردن امنیت کشور به انفعال در برابر دشمن» اعراض کنند، بلکه باید در انتخابات دوگزاره ( قدرت – خدمت) خدمتگزاری به جامعه را انتخاب کنند چرا که ناتوانی به خصوص در عرصه دولتها و وزارتخانههای تابع میتواند زمینههای نارضایتیهای اجتماعی و سپس سیاسی را مقدمهسازی کند و دوگانه « مردم – حاکمیت » را رقم بزند.
5ـ مهمتر از اینکه نوع رفتار و کارکردهای مسئولان ارشد ارتباط مستقیمی با «امنیت پایدار» و «رضایتمندی مردم از حاکمیت اسلامی» دارد میتواند حیات یا ممات انقلاب اسلامی را بر پایه این دو موضوع (1-امنیت و2- رضایت اجتماعی از حاکمیت) رقم بزند به این معنا که با آدرس غلط دادن به افکار عمومی تحقق تمام و کمال «امنیت و معیشت» را در گرو چشمپوشی از مولفههای اساسی گفتمان انقلاب اسلامی و ارتباط یک سویه با غرب و بهویژه ایالات متحده معنا کنند که نتیجه این رویکرد چند بعدی ممات انقلاب اسلامی در هر دو بعد داخلی و بینالمللی است.
بهراستی حاکمیتی که نمیتواند «امنیت و معیشت» را به ارمغان بیاورد، میتواند نقش محوری در تحولات منطقهای و بینالمللی ایفا کند و آیا با چنین شرایطی «اقتدار داخلی» و «اعتبار بینالمللی» جمهوری اسلامی ایران معنایی دارد؟
نظرات بینندگان