شریعتمداری: به امیرالمؤمنین(ع) هم اعتراض میکردید؟!
شخص یا جریانی را در نظر آورید که مواضع پسندیده و مردمی دارد و تمام تلاش خود را در خدمت به خلقالله، دفاع از محرومان، مقابله با ستمگران و دشمنان ملت و... به کار میگیرد.
به گزارش شیرازه، حسین شریعتمداری طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت:
دیروز، روزنامههای زنجیرهای با تیترهای درشت در صفحه اول خود و یادداشت و گزارش در صفحات دیگر به سراغ آیتالله مصباحیزدی رفته بودند و کینههای دیرینهای که از روشنگریهای ایشان در سینه داشتند را یکجا بیرون ریخته بودند. مدعیان اصلاحات با اشاره به مواضع اخیر احمدینژاد و تیم همراه وی، به آیتالله مصباح اعتراض کردهاند که چرا از او حمایت کرده بود!؟ ماجرای این اعتراض به اندازهای مضحک و خندهدار است که فقط در چنته زنجیرهایها که به تحلیلهای قهوهخانهای عادت دارند، و فقط به فرموده مینویسند یافت میشود. بخوانید؛
این دو حالت را در نظر بگیرید و سپس قضاوت کنید که برخورد کدام طیف با هر یک از این دو حالت، عاقلانه و برخاسته از شعور بوده و کدامیک کمشعوری کردهاند!؟
حالت اول- شخص یا جریانی را در نظر آورید که مواضع پسندیده و مردمی دارد و تمام تلاش خود را در خدمت به خلقالله، دفاع از محرومان، مقابله با ستمگران و دشمنان ملت و... به کار میگیرد. در این حالت آیا کسانی که از او حمایت میکنند قابل سرزنش و ملامت هستند یا کسانی که به دشمنی با وی بر میخیزند!؟
احمدینژاد در آغاز کار اینچنین بود و به همین علت مورد حمایت اردوگاه انقلاب قرار گرفته بود و افراد و جریاناتی که با انقلاب اسلامی زاویه داشتند و زندگیهای اشرافی و رانتخواریهای خود را در خطر میدیدند و نیز جماعتی که با قدرتهای بیگانه زد و بند داشتند به مقابله و دشمنی با او برخاستند. حالا، کدام طیف باید از اقدام خود شرمنده باشند؟ بدیهی است که اردوگاه انقلاب به اقدامی عاقلانه و منطقی و خداپسندانه دستزده است و مدعیان اصلاحات و کاسهلیسان غرب باید به خاطر دشمنی آن روز خود از خجالت آب شوند! البته اگر مفهوم خجالت را بشناسند!
حالت دوم- همان شخص یا جریان سیاسی را در نظر بگیرید که تغییر مسیر داده و به انحراف کشیده شده است. در این حالت آیا عقل و شرع و منطق و شعور حکم نمیکند که با روش و منش انحرافی و خسارتآفرین او مقابله شود؟ و این دقیقا راهبردی بود که اردوگاه انقلاب در مقابل آن مسیر زشت و پلشت به کار گرفت و نشان داد که قبیلهگرا نیست و تابع حق است.
اما مدعیان اصلاحات هیچیک از اعضای حزب خود - بخوانید قبیله خود- را حتی بعد از آنکه دست به فساد آشکار اقتصادی، دزدی اموالعمومی، جاسوسی و دهها خیانت و جنایت دیگر زده بودند، نه فقط طرد نکردند بلکه با کمال وقاحت به حمایت از آنها نیز پرداختند که فهرست آن هم به درازا میکشد. فلان مفسد اقتصادی محکوم به اعدام شده را «کارآفرین»! و نابغه اقتصادی که باید از وجود او استفاده!! شود نامیدند، از جاسوسانی که به جرم خود نیز اعتراف داشتند حمایت کردند، دریافتکنندگان حقوقهای نجومی را ذخیرهنظام!! معرفی کردند و...
باید از مدعیان اصلاحات و حملهکنندگان به حضرت آیتاللهمصباح پرسید؛ برخورد حقطلبانه ایشان در حمایت از مسیر مردمی اولیه احمدینژاد و طرد و نفی مسیر انحرافی بعدی و کنونی وی قابل ملامت است یا برخورد قبیلهگرایانه شما که غیر از منافع حزبی و قبیلهای و آلاف و اولوفهای خود به هیچ مسئله دیگری نمیاندیشید!؟
خدای متعال بر درجات حضرت امام(ره) - همان امامی که اصرار دارید نظرات ایشان را تحریف کنید- بیفزاید که در همین زمینه میفرمودند «چه کسی گفته حرف مرد یکی است»!؟ و توضیح میدادند که همواره حق ملاک گفتار و عمل است، یعنی دقیقا همان که آیتالله مصباحیزدی به آن عمل کردهاند و نیز دقیقا برعکس آنچه که مدعیان قبیلهگرای اصلاحات عمل کرده و میکنند!
نمونههایی از این دست در تاریخ اسلام به فراوانی دیده میشود و فقط به عنوان مثال؛ حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در معرفی زبیربنعوام، یعنی همان کسی که باتفاق طلحه جنگ جمل را علیه حضرتش بر پا کردند میفرماید : «مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ... زبیر یکی از مردان ما اهلالبیت بود». یعنی حضرت امیر علیهالسلام در آن هنگام که طلحه و زبیر در جبهه حق بودند از آنها دفاع جانانه
- و نه عادی و معمولی- میفرمودند و پس از آنکه از اردوگاه حق خارج شدند با آنان به مقابله و مقاتله نیز پرداختند. حالا باید از مدعیان اصلاحات پرسید؛ شما اگر در دوران امام علی علیهالسلام بودید به حضرت اعتراض نمیکردید که چرا در آغاز از طلحه و زبیر حمایت کردهاند!؟ با این دیدگاهی که امروز دارید به یقین آن روز هم به امیرالمؤمنین علیهالسلام اعتراض میکردید! نمیکردید!؟ مگر نهاینکه حق همیشه حق و باطل همیشه باطل است؟
همین جا اشاره به یکی از مواضع سخت آیتالله مصباح علیه جریان انحرافی و فرقهگونه احمدینژاد را که بعد از مشخص شدن انحراف آنان مطرح کردهاند ضروری میدانیم:
«اگر یک روز دیدیم که سیدعلیمحمدباب دیگری به دست خودمان و با ثمره خون شهیدان و مقاومتهای فراوان به وجود آمده است، تعجب نکنیم. حال اگر کسی ریاست، پول و سوابق داشته باشد و خدمات دولت نهم و دهم نیز در اختیار او قرار گیرد و چه بسا رئیسجمهور هم بگوید؛ هر چه دارم از او بوده است! چه تأثیراتی میتواند داشته باشد...امروز یک مقام رسمی کشور، بیاید و مطرح کند که دیگر دوران تعریف از اسلام و شعار اسلامی گذشته است، پلورالیسمی میباشد که در گذشته سایه آن را نیز با تیر میزدیم...» -22 اردیبهشت 1390
و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که مگر احمدینژاد امروزه - و نه دیروز که شما در عمران و آبادانی و خدمت به مردم انگشت کوچک او هم نمیشدید- چه مواضعی دارد که شما مدعیان اصلاحات ندارید!؟ و آیا در میان مواضع امروز او میتوانید به موضعی اشاره کنید که با مواضع شما تفاوت و اختلاف اساسی داشته باشد!؟ آیا نباید به خاطر مواضع دیروزتان خجالت بکشید و برای اعتراض امروزتان به اردوگاه انقلاب و حقجویان- و نه قبیلهگرایان- شرمنده باشید!؟
دیروز، روزنامههای زنجیرهای با تیترهای درشت در صفحه اول خود و یادداشت و گزارش در صفحات دیگر به سراغ آیتالله مصباحیزدی رفته بودند و کینههای دیرینهای که از روشنگریهای ایشان در سینه داشتند را یکجا بیرون ریخته بودند. مدعیان اصلاحات با اشاره به مواضع اخیر احمدینژاد و تیم همراه وی، به آیتالله مصباح اعتراض کردهاند که چرا از او حمایت کرده بود!؟ ماجرای این اعتراض به اندازهای مضحک و خندهدار است که فقط در چنته زنجیرهایها که به تحلیلهای قهوهخانهای عادت دارند، و فقط به فرموده مینویسند یافت میشود. بخوانید؛
این دو حالت را در نظر بگیرید و سپس قضاوت کنید که برخورد کدام طیف با هر یک از این دو حالت، عاقلانه و برخاسته از شعور بوده و کدامیک کمشعوری کردهاند!؟
حالت اول- شخص یا جریانی را در نظر آورید که مواضع پسندیده و مردمی دارد و تمام تلاش خود را در خدمت به خلقالله، دفاع از محرومان، مقابله با ستمگران و دشمنان ملت و... به کار میگیرد. در این حالت آیا کسانی که از او حمایت میکنند قابل سرزنش و ملامت هستند یا کسانی که به دشمنی با وی بر میخیزند!؟
احمدینژاد در آغاز کار اینچنین بود و به همین علت مورد حمایت اردوگاه انقلاب قرار گرفته بود و افراد و جریاناتی که با انقلاب اسلامی زاویه داشتند و زندگیهای اشرافی و رانتخواریهای خود را در خطر میدیدند و نیز جماعتی که با قدرتهای بیگانه زد و بند داشتند به مقابله و دشمنی با او برخاستند. حالا، کدام طیف باید از اقدام خود شرمنده باشند؟ بدیهی است که اردوگاه انقلاب به اقدامی عاقلانه و منطقی و خداپسندانه دستزده است و مدعیان اصلاحات و کاسهلیسان غرب باید به خاطر دشمنی آن روز خود از خجالت آب شوند! البته اگر مفهوم خجالت را بشناسند!
حالت دوم- همان شخص یا جریان سیاسی را در نظر بگیرید که تغییر مسیر داده و به انحراف کشیده شده است. در این حالت آیا عقل و شرع و منطق و شعور حکم نمیکند که با روش و منش انحرافی و خسارتآفرین او مقابله شود؟ و این دقیقا راهبردی بود که اردوگاه انقلاب در مقابل آن مسیر زشت و پلشت به کار گرفت و نشان داد که قبیلهگرا نیست و تابع حق است.
اما مدعیان اصلاحات هیچیک از اعضای حزب خود - بخوانید قبیله خود- را حتی بعد از آنکه دست به فساد آشکار اقتصادی، دزدی اموالعمومی، جاسوسی و دهها خیانت و جنایت دیگر زده بودند، نه فقط طرد نکردند بلکه با کمال وقاحت به حمایت از آنها نیز پرداختند که فهرست آن هم به درازا میکشد. فلان مفسد اقتصادی محکوم به اعدام شده را «کارآفرین»! و نابغه اقتصادی که باید از وجود او استفاده!! شود نامیدند، از جاسوسانی که به جرم خود نیز اعتراف داشتند حمایت کردند، دریافتکنندگان حقوقهای نجومی را ذخیرهنظام!! معرفی کردند و...
باید از مدعیان اصلاحات و حملهکنندگان به حضرت آیتاللهمصباح پرسید؛ برخورد حقطلبانه ایشان در حمایت از مسیر مردمی اولیه احمدینژاد و طرد و نفی مسیر انحرافی بعدی و کنونی وی قابل ملامت است یا برخورد قبیلهگرایانه شما که غیر از منافع حزبی و قبیلهای و آلاف و اولوفهای خود به هیچ مسئله دیگری نمیاندیشید!؟
خدای متعال بر درجات حضرت امام(ره) - همان امامی که اصرار دارید نظرات ایشان را تحریف کنید- بیفزاید که در همین زمینه میفرمودند «چه کسی گفته حرف مرد یکی است»!؟ و توضیح میدادند که همواره حق ملاک گفتار و عمل است، یعنی دقیقا همان که آیتالله مصباحیزدی به آن عمل کردهاند و نیز دقیقا برعکس آنچه که مدعیان قبیلهگرای اصلاحات عمل کرده و میکنند!
نمونههایی از این دست در تاریخ اسلام به فراوانی دیده میشود و فقط به عنوان مثال؛ حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در معرفی زبیربنعوام، یعنی همان کسی که باتفاق طلحه جنگ جمل را علیه حضرتش بر پا کردند میفرماید : «مَا زَالَ الزُّبَیْرُ رَجُلاً مِنَّا أَهْلَ الْبَیْتِ... زبیر یکی از مردان ما اهلالبیت بود». یعنی حضرت امیر علیهالسلام در آن هنگام که طلحه و زبیر در جبهه حق بودند از آنها دفاع جانانه
- و نه عادی و معمولی- میفرمودند و پس از آنکه از اردوگاه حق خارج شدند با آنان به مقابله و مقاتله نیز پرداختند. حالا باید از مدعیان اصلاحات پرسید؛ شما اگر در دوران امام علی علیهالسلام بودید به حضرت اعتراض نمیکردید که چرا در آغاز از طلحه و زبیر حمایت کردهاند!؟ با این دیدگاهی که امروز دارید به یقین آن روز هم به امیرالمؤمنین علیهالسلام اعتراض میکردید! نمیکردید!؟ مگر نهاینکه حق همیشه حق و باطل همیشه باطل است؟
همین جا اشاره به یکی از مواضع سخت آیتالله مصباح علیه جریان انحرافی و فرقهگونه احمدینژاد را که بعد از مشخص شدن انحراف آنان مطرح کردهاند ضروری میدانیم:
«اگر یک روز دیدیم که سیدعلیمحمدباب دیگری به دست خودمان و با ثمره خون شهیدان و مقاومتهای فراوان به وجود آمده است، تعجب نکنیم. حال اگر کسی ریاست، پول و سوابق داشته باشد و خدمات دولت نهم و دهم نیز در اختیار او قرار گیرد و چه بسا رئیسجمهور هم بگوید؛ هر چه دارم از او بوده است! چه تأثیراتی میتواند داشته باشد...امروز یک مقام رسمی کشور، بیاید و مطرح کند که دیگر دوران تعریف از اسلام و شعار اسلامی گذشته است، پلورالیسمی میباشد که در گذشته سایه آن را نیز با تیر میزدیم...» -22 اردیبهشت 1390
و بالاخره این نکته نیز گفتنی است که مگر احمدینژاد امروزه - و نه دیروز که شما در عمران و آبادانی و خدمت به مردم انگشت کوچک او هم نمیشدید- چه مواضعی دارد که شما مدعیان اصلاحات ندارید!؟ و آیا در میان مواضع امروز او میتوانید به موضعی اشاره کنید که با مواضع شما تفاوت و اختلاف اساسی داشته باشد!؟ آیا نباید به خاطر مواضع دیروزتان خجالت بکشید و برای اعتراض امروزتان به اردوگاه انقلاب و حقجویان- و نه قبیلهگرایان- شرمنده باشید!؟
نظرات بینندگان