فقر مطالعه عامل دورماندن از هنر اصیل/ برخی رسانهها به ابتذال در هنر دامن میزنند
**لطفا در ابتدا در مورد نمایشنامهای که کارگردانی کردهاید و به زودی اجرا خواهد شد توضیحی دهید.
این نمایشنامه که قرار است به زودی اجرا شود از دفتر پنجم مولانا گرفته شده که داستان دختری را روایت میکند که با چوپانی ازدواج کرده و صاحب 3 پسر میشود. نمایشنامه در 3 اپیزود حکایت و نسبت فلسفی عشق الهی و عشق زمینی را بازگو میکند. در هر یک از این اپیزودها یکی از پسران زن روستایی وارد چالشی فلسفی با معشوق خود میشود و مخاطب را به این فکر فرو میبرد که اساسا جایگاه عشق در نهاد آدمی چیست؟ آیا عشق امری قراردادی است یا عینیت دارد؟ و درونمایههایی از این دست سوالات.
** 60 سال فعالیت حرفهای در زمینه هنرهای نمایشی را در کارنامه هنری خود دارید اما اگر بخواهم از شما بپرسم که در طول این سالها جای خالی چه چیزی را در فضای تئاتر کشور احساس میکنید، پاسختان چه خواهد بود؟
اصولاً ازدیرباز در همه جای جهان شاهکارهای هنری بر پایه اصول اخلاقی بنا شدهاند. ما هم بزرگانی در ایران داشتهایم که شاعران و عرفای نامدار ما را شامل میشود. شاهکارهای ادبی فردوسی و مولانا میتواند خمیرمایهای باشد تا با اقتباس از آنها فاخرترین آثار ادبیات نمایشی و در ادامه آن اجراهای هنری بینظیری را خلق کنیم اما متاسفانه میبینیم که برخی از هنرمندان به جای مطالعه آثار حکیمانه این بزرگان به سراغ نمایشنامههایی میروند که در کشورهای اروپایی به قلم درآمده است و کمتر ربطی به جامعه ما، دغدغههای ما و روح جمعی و ناخودآگاه جمعی ما دارد.
البته که اروپا بزرگترین نمایشنامهنویسان را در خود جای داده است اما اگر نسل جوان به گذشته خودشان رجوع کنند و ببینند که در آثار حکما و شاعران و فلاسفه بزرگ پارسی چه ظرفیتهای فوقالعاده هنری وجود دارد و میتوان از آنها برای خلق بهترین تئاترها استفاده کرد کمتر گرایش به سراغ نمایشنامههایی میروند که فقط نام دهانپرکنی دارد. البته رسانهها هم در این میان چندان خوب عمل نکردهاند.
**لطفا در این رابطه بیشتر توضیح دهید چون تا جایی که من با هنرمندان پیشکسوت شهر صحبت کردهام معمولا از جو حاکم بر رسانههای استان فارس در پوشش رویدادهای هنری فاخر گلایهمند هستند.
رسانهها و به ویژه روزنامههایی که در واقع رسالت اصلیشان پوشش دادن و اطلاعرسانی رویدادهای فرهنگی هنری است به درستی عمل نمیکنند. به نظر میآید کسانی که آثاری فاخر و با ارزش هنری بالا را به روی صحنه میبرند اگر هنرشان درونمایههای عقیدتی و ارزشی داشته باشد توسط رسانهها و مطبوعات بایکوت میشوند.
البته من فرهنگ رسانه را برایند فکری جامعه میدانم لذا از جامعهای که سطح مطالعه کتاب در آن پایین است و همه به سراغ خواندن متنهای چندخطی در فضای مجازی میروند چه انتظاری میتوان داشت که دغدغهشان خبررسانی در مورد اجراهای هنری ارزشمند باشد.
رسانه باید آثار فاخر را به مردم معرفی کند اما وقتی خود خبرنگاران هم اهل مطالعه و تحقیق نیستند و فقط در فضای مجازی مطالبی سطحی میخوانند خواه یا ناخواه همین ابتذال در فضای هنر حاکم میشود. برای مثال ما در همین شیراز ادیب و شاعری داریم به نام مکتبی شیرازی. حال من از شما میپرسم کدام خبرنگار در شیراز یک خط در مورد مکتبی شیرازی نوشته است؟ در کدام روزنامه وی را معرفی کردند؟
**آن طور که من از صحبتهای شما دریافتهام، قائل به نوعی درهمتنیدگی سلیقه نازل عامیانه و گسترش آن توسط فضای مجازی هستید که رسانهها هم نه تنها با این ابتذال مبارزه نمیکنند بلکه به آن دامن میزنند.
متاسفانه بله.
**اما برخی معتقدند که بازار هنر و به ویژه هنرهای نمایشی محل عرضه و تقاضاست. یعنی این که مخاطبان آثاری که شما به آنها اشاره کردید و گفتید چندان با ارزشهای دینی و فرهنگی ما هماهنگ نیست را میخواهند و به همین خاطر مدام بازتولید میشوند. این طور نیست؟
اول این که درست است که بحث عرضه و تقاضا در دنیای هنر هم جاری است اما قرار هم نیست که هر چه که مورد استقبال قرار میگیرد، نام هنر به آن داد. اصلا مورد استقبال قرار گرفتن یک اثر هنری یا یک نمایش تئاتر لزوماً به معنای فاخر و ارزشمند بودن آن نیست. چه بسا اثری هم توجه عدهای را به خود جلب کند اما آیا میتوان لزوماً آن اثر را با ارزش قلمداد کرد؟! دوم اینکه، چه کسی گفته است که آثار نمایشی که از شاعران ایرانی اقتباس شده مخاطب کمتری نسبت به دیگر نمایشنامهها دارند؟
متاسفانه اگر در ایران کارگردانی یک نمایشنامه خارجی مشهور مثلاً «در انتظار گودو» را به روی صحنه ببرد عدهای بدون توجه به کیفیت هنری و ارزیابیهای کارشناسی او را هنرمند برجسته میدانند چرا که یک نام خارجی را یدک میکشد. آیا کسی که مثلاً همان نمایشنامه را که ارتباطی به فرهنگ ما ندارد را اجرا میکند تا کنون رفته است و یک مطالعه جدی را در مورد درونمایههای ادبی داستانهای بومی ایران انجام دهد؟ یقین دارم اگر چنین اتفاقی میافتاد هم آثار ملی خودمان بیشتر مورد توجه جوانان قرار میگرفت و هم عوام دچار این ابتذال سلیقه و ذوق نمیشدند.
**به نظر شما علت چیست؟ یعنی چرا برخی از هنرمندان سوژههای خود را از متن فرهنگی جامعه خودمان که اینقدر هنرهای فاخر در خود داشته است انتخاب نمیکنند و هر نمایشنامهای که اسمی خارجی دارد را انتخاب میکنند؟
علتش را عرض کردم و گفتم که فقدان مطالعه جدی در این زمینه است. اما اگر چیز دیگری را هم بخواهم به آن اضافه کنم این است که ما ایرانیها اصولاً گرایش به خودکمبینی داریم. اینهمه داستانهای دینی و ملی را که پتانسیل فوقالعادهای در آن دارد را گذاشتهایم کنار و نمایشنامههای دهانپرکن اجرا میکنیم.
**این بحث شاید به حضور یکی از مسوولان فرهنگی کشور نیاز داشته باشد چرا که به نظر میآید سیاستگزاریهای کلان رسانهای که شما به آن اشاره کردید، حمایت از آثار هنری ارزشی و همینطور تعیین کارگروههایی برای احیا هنرهای نمایشی از دل ادبیات ایران به عهده وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است.
بله. البته به همگامی مردم و نخبگان فکری نیز در این میان باید اهمیت داد.
**با تشکر از وقتی که در اختیار ما قرار دادید.
ممنونم
فارس
انتهای پیام/