سیل، مینها را کجا میبرد؟
صادقی در پاسخ به این پرسش که آیا سیل تأثیری بر غیرفعالکردن این مهمات دارد یا خیر، پاسخ داد: «مینها به مرور زمان فرسوده میشوند و احتمال دارد بهقدری فرسوده شوند که با کوچکترین فشاری منفجر شوند یا قطعات آن بر اثر فرسودگی از هم متلاشی و بهطور کلی غیرفعال شود».
به گفته صادقی، چندی پیش مسئولان اعلام کردند عملیات پاکسازی عمومی خاتمه یافته و فقط یک درصد از اراضی ما در مناطق سخت و صعبالعبور باقی مانده است که نیازمند عملیات ویژه است. مرکز مینزدایی کشور بودجه خاصی را برای پاکسازی زمینهای آلوده به مین در نظر گرفته است و پاکسازی در حال انجام است؛ اما با توجه به سیلهای اخیر، به نظر میرسد باید هنگام اعتباردهی به مناطق سیلزده، برای استانهایی که به مین آلوده بودند، ردیف اعتباری بودجه برای پاکسازی و آموزش مردم دراینباره اختصاص بدهند.در خبری که دو روز پیش در سایتهای رسمی اعلام شد، آمده بود: «بارش بارانهای سیلآسا در استان ایلام موجب نمایانشدن «مین» و «خمپاره»های زمان جنگ شد. ادواتی که سیل موجب نمایانکردن آنها شده است، شامل «مین» ضدتانک، «خمپاره»های انواع «مهمات m9» و «آرپیجی ۷» باقیمانده از میادین مین و تلههای انفجاری است که بارندگی و سیل موجب عیانشدن آنها شده. این ادوات را که در مسیر رودخانه کنجانچم مهران و رودخانه چوار، ملکشاهی رؤیت شدهاند واحدهای چک و خنثی بررسی و کنترل کردند». اعلام این خبر تأییدی است بر جابهجاشدن مینها در روزهای اخیر، موضوع مهمی که مسئولان نباید بیتوجه از کنار آن بگذرند.هرچند سیل روزهای گذشته اهمیت این موضوع را بیشتر کرده است، اما نگاهی به حوادث سالهای گذشته نشان میدهد در فصل بهار همیشه بیشترین مصدومان مین را داشتهایم.
سالار شریعتی یکی از کسانی است که سالها پیش در فصل بهار و پس از بارندگیهای بهاری با مین برخورد کرد و یک پایش را از دست داد. او درباره آن روز میگوید: «دقیقا 11 سال پیش بود؛ روز 13 بهدر با خانواده و اقوام به منطقه «صلواتآباد» در 9 کیلومتری سنندج رفتیم. این منطقه تفریحی است و مردم آخر هفتهها همیشه به آنجا میروند. آن روز من و چند نفر از بچههای فامیل در حال پیادهروی در دامنه کوه بودیم. تابلوی خطر و سیمخارداری هم وجود نداشت و هیچوقت هم نسبت به وجود مین در آن منطقه هشداری داده نشده بود و ما هم مثل همیشه بدون نگرانی در آن منطقه قدم برمیداشتیم. به دلیل پوشش گیاهی متوجه مین نشدم و پایم را روی آن گذاشتم که ناگهان منفجر شد که همانجا پایم را که روی مین گذاشته بودم قطع شد و یک چشمم آسیب دید. همهجا را خون گرفته بود و به دلیل شلوغیها کمی طول کشید که ماشین آمبولانس خود را به آنجا برساند». او که پس از سه سال توانست حکم جانبازی بگیرد، میگوید: «بعد از سه سال و با بررسی پروندهام در کمیسیون ماده 2 بالاخره من را بهعنوان مصدوم مین پذیرفتند. متأسفانه دولت از مصدومان مین به خوبی حمایت نمیکند و مشکلات زیادی بر سر راه آنها وجود دارد. من آدم خوششانسی بودم که توانستم حکم جانبازی دریافت کنم. افرادی را میشناسم که موفق به دریافت این حکم نشده و هیچ کمکی از دولت دریافت نکردهاند. بچههایی که روزی با مین برخورد میکنند، حتی اگر دولت آنها را به عنوان مصدوم مین بپذیرد، تا به سن قانونی نرسند، دولت هیچ حقوقی به خانوادهها نمیدهد و بسیاری از هزینهها برعهده خانوادههایشان است».
او نسبت به رسیدگی به مشکلات مصدومان مین گلهمند است و میگوید: «معمولا بنیاد شهید به صورت رایگان پروتز را در اختیار مصدومان قرار میدهد که آن هم نیاز به پیگیری طولانی دارد. پنجه کاور پروتز پایم مدتی است که خراب شده، به همین منظور 20 روز پیش به هلالاحمر مراجعه کردم که متوجه شدم حدود صد نفر در صف تعمیر پروتزهایشان هستند. علاوهبراین به دلیل تحریمها برخی از قطعات را نداشتند و اگر بخواهم به صورت آزاد پنجه کاور پروتزم را که یک قطعه پلاستیکی است تهیه کنم، حدود دو میلیون تومان هزینه دارد. قیمت پروتز بسیار بالاست و اگر کسی بخواهد به صورت آزاد یک پروتز زیر زانو را که جنس نسبتا خوبی داشته باشد و دو تا سه سال بتواند از آن استفاده کند تهیه کند، باید هفت میلیون تومان هزینه کند».
اردیبهشت سال گذشته نیز شایان فرجی، پسربچه 11 سالهای که برای چیدن گیاهان بهاری به بالای تپهای در نزدیکی مریوان رفته بود، روی مین رفت و دو دست و یک چشمش را از دست داد. در گزارشی که آن روزها کار شد، پدر شایان ماجرا را اینطور شرح داد: «برای تفریح به مریوان رفته بودیم که این اتفاق افتاد. ساعت حدود پنج، شش عصر بود که بچهها گرسنه بودند و از من خواستند ماشین را کنار جاده نگه دارم تا عصرانه بخوریم. تازه باران تمام شده بود و هوا خیلی خوب بود. برای همین وسط سبزهزارها رفتیم و همانجا عصرانه را خوردیم. بعد از اینکه کمی آنجا استراحت کردیم، بچهها به بالای تپه رفتند تا گل و قارچ بچینند. ناگهان صدای مهیبی آمد؛ به بالای تپه نگاه کردم، دیدم شایان با دست و صورت خونی 20 متر به طرف پایین آمد و در میان راه افتاد. مادرش با دادوفریاد سعی داشت از تپه بالا برود، پاهای من سست شده بود و توان راهرفتن نداشتم. تا نصف تپه را بالا رفتم، اما نتوانستم خودم را به شایان برسانم. مرد کشاورزی که آن نزدیکیها بود، وقتی متوجه انفجار شد، خودش را به شایان رساند و او را به پایین تپهها آورد. چنددقیقه بعد آمبولانس آمد و شایان را به بیمارستان سنندج انتقال دادند».
سیل و جابهجایی مین موضوعی نیست که فقط مختص به ایران باشد. سال گذشته نیز بارشهای سیلآسا در کویت باعث شد تا مینهایی که ارتش صدام کار گذاشته بود، از زیر خاک بیرون بیایند.
بر اساس گزارشی که سال گذشته در خبرگزاریهای این کشور منتشر شد، با شکایت صاحبان اردوهای صحرایی، تاکنون 48 مین کشف و خنثی شده است. این رخداد در فصلی صورت میگیرد که اردوهای تفریحی صحرایی در کویت رونق دارد. مقامات این کشور دستور بستهشدن 18 اردوگاه را در شمال و مرکز صادر کردهاند.
بوسنیوهرزگوین هم یکی دیگر از کشورهایی بود که در سالهای گذشته وقوع سیل در آن باعث جابهجاشدن دههاهزار مین که از دهه 90 میلادی و زمان بحران بالکان به یادگار مانده بود، شد. در آن سال حرکت مینها همراه با جریان گلولای، زندگی ساکنان محلی را در معرض یک تهدید جدی قرار داد و مسئولان را برای شناسایی موقعیت جدید مینهای خنثینشده با یک چالش اساسی روبهرو کرد، بهطوریکه جریان آب رودخانه حتی موجب شده بود دو عدد مین وارد حیاط یکی از ساکنان محلی شود.
شرق
انتهای پیام/