سلیقه موسیقی مردم گرایش به ابتذال دارد/ «اقتصاد هنر» قبای زشتی بر قامت فرهنگ اصیل ایران است/ شرکتهای کنسرتگذار دغدغه گردش اقتصادی دارند نه هنر ناب
به گزارش شیرازه، موسیقی به عنوان یکی ازمهمترین کالاهای فرهنگی در جوامع مختلف کارکردهای مختلفی دارد. با این حال مصرف موسیقی و مباحث جامعه شناسی در این حوزه یکی از مهمترین چالشهای پیش روی اصحاب فرهنگ و هنر بوده است.
این پرسش که موسیقی مصرفی و غالب در جامعه کنونی ایران چه نسبتی با ارزشهای فرهنگی و بومی دارد همواره محل پرسش بوده است چرا که فارغ از مبانی زیباییشناسی نهفته در هر اثر موسیقایی، ذوق و سلیقه مردم در انتخاب موسیقی مجال گستردهای برای بحث در این زمینه را میطلبد.
اما به راستی نوازندگان و اهالی موسیقی چه تاثیری میتوانند در جامعه بگذارند که حرف از جامعهشناسی موسیقی زده میشود؟ چرا برخی از گونههای پاپ توسط روشنفکران عرصه فرهنگ نازل خوانده میشود و مخاطبان این آثار نیز به کجسلیقهگی متهم میشوند؟ آیا باید از عموم مردم این انتظار را داشت که برای گوش دادن به موسیقی فاخر حساسیت داشته باشند؟ موسیقی فاخر چیست و مرزهای آن با موسیقی نازل کجاست؟
میزگرد این هفته پایگاه خبری تحلیلی شیرازه گفتوگویی تخصصی برای پاسخگویی به این گونه سؤالات است. آنچه که در این نشست تخصصی مهم است همنشینی مسؤولان فرهنگی با روشنفکران عرصه فرهنگ و هنر است. حضور «صابر سهرابی»، مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی استان فارس، «حمیدرضا لطفالهی» به عنوان مدیر مرکز موسیقی صداوسیمای فارس با دکتر «مسیح افقه»، پژوهشگر شناخته شده موسیقی بر ارزش این نشست باری کارشناسانه افزوده است. لازم به ذکر است که محور این گفتوگو در رابطه با نقش رسانه در ارتقا سلیقه موسیقایی مردم بوده است.
آنچه که در ادامه خواهید خواند، مشروح مهمترین مطالب بیان شده در این میزگرد تخصصی است که توسط سرویس فرهنگی شیرازه به شما ارائه خواهد شد. لازم به ذکر است «ابراهیم شیشه گر»، سردبیر و «سعید دهقانی»، دبیر سرویس فرهنگی شیرازه نیز به عنوان میزبان این گفتوگو بودهاند:
موسیقی پاپ نازل و صنعت فرهنگسازی، دو روی یک سکه!
شیرازه: در سالیان اخیر آنچه که در بازار موسیقی عرضه گسترده تری داشته، نوع خاصی از موسیقی پاپ بوده است که مایه عصیان بسیاری از اندیشمندان علوم انسانی به ویژه پژوهشگران و محققان هنر را فراهم آورده است. چه بخواهیم، چه نخواهیم غالب خواستههای مردم و آنچه که سلیقه بیشتر جوانان در زمینه موسیقی است به زعم کارشناسان امر سطحی ترین و مبتذل ترین نوع موسیقی پاپ است.
از همه این ها گذشته موسیقی پاپ در سیر تاریخ موسیقی جهان یک هنر-کالا محسوب میشود که علاوه بر جنبه تجاری، باید سرگرمی مردم هم باشد. زمانی در اواسط قرن 20م برخی از روشنفکران اروپایی مانند تئودور آدورنو معتقد بودند که این نوع خاص ازکالاهای هنری که جنبه تجاری دارند کلیشههای رایج را به خورد مردم میدهند تا جامعه از اندیشیدن دور شود. هر چند که در حال حاضر حتی در قلب اروپا نیز نظریات آدرنو در مورد مصرف برخی ازکالاهای هنری نوعی توهم توطئه پنداشته میشود اما یک اصل اساسی در نظریات او ثابت مانده است و حتی اثبات شده است. این اصل مهم این است که موسیقی نسبت مستقیمی با اندیشه دارد. با این رویکرد اگر بخواهیم نگاهی به وضعیت کنونی جامعه ایران بیاندازیم، درخواهیم یافت که «عوامزدگی» و «ابتذال سلیقه» در نوع مصرف موسیقی برای طیف گستردهای از مردم به خصوص نسل جوان یک حقیقت تلخ است. حتی موسیقی پاپ و تجاری هم طیف گسترده ای را شامل می شود اما آنچه که نظر مردم را به خود جلب کرده است بی ارزش تریسن نوع از این گونه های موسیقی است. آیا با آنچه من ابتذال سلیقه عوام بیان کردم، موافق هستید؟
با واژه مبتذل موافق نیستم!
وزارت ارشاد بیشتر وظیفه سیاستگزاری، نظارت و پشتیبانی از رویدادهای فرهنگی را دارد و برگزاری کنسرتها نیز بر عهده شرکتهای تولید و تکثیر آثار هنری قرار گرفته است. همچنین در حوزه معرفی، برنامهریزی و آموزش موسیقی نیز انجمن موسیقی استان عهدهدار وظایفی دیگر است. آنچه که بیان شد و من با آن زاویه دارم این است که به موسیقی «مبتذل» اشاره شد. شاید به کار بردن این واژه برای توصیف گونههایی از موسیقی پاپ که مورد استقبال مردم است درست نباشد چرا که در نظام جمهوری اسلامی ایران، شعر همه قطعات قبل ازضبط توسط کارشناسان مورد بررسی قرار میگیرد و با هنجارهای اجتماعی مورد ارزیابی قرار میگیرد و سپس به مرحله عرضه میرسد. آنچه که به مردم عرضه میشود نیز تقاضاهای خودشان بوده است چرا که مردم این نوع موسیقی را میپسندند. با این وجود بنده به عنوان مدیرکل اداره فرهنگ و ارشاد استان فارس تلاش بر آن داشته ام تا موسیقی اصیل ایرانی را بیش از پیش به جامعه معرفی کرده و گوش مردم را با داشته های شنیداری خودمان بیشتر آشنا کنم.
نفوذ فرهنگ غرب، استقبال از موسیقی تجاری را بیشتر کرده است
با این وجود واقعیت این است که نفوذ فرهنگ غربی آنچنان بر روحیه طیف گستردهای از جوانان ما تاثیر گذاشته است که موسیقی سنتی ایرانی کمتر مورد استقبال قرار میگیرد. نمیتوان منکر شد که رسانه ها برای ارتقا ذائقه مردم تلاش نکردهاند، برای نمونه اگر قرار باشد کنسرتی از آثار و نواختههای کیوان کلهر برگزار شود همه رسانه های مکتوب کاغذی و برخط علاوه بر تبلیغات اداره ارشاد تلاشی را به وجود می آورند که برای تشویق مردم برای شرکت در چنین کنسرتی جریان سازی کنند با این وجود آنچه در عمل می بینیم، استقبال بسیار کم ازاین گونه رویدادهای فرهنگی است.
وزارت فرهنگ و ارشاد با حمایت از آموزشگاه های آزاد موسیقی سعی بر ارتقا سواد شنیداری مردم و تربیت هنرمندان موسیقی را در برنامه های خود قرار داده است. همین امر باعث می شود که به تدریج ذائقه و سطح سلیقه عمومی در بحث انتخاب موسیقی در جامعه افزایش باید. از سوی دیگر ما نیز در ادارات ارشاد در تلاش هستیم که تعداد اجراهای موسیقی فاخر را در همه سبک ها بالا ببریم. بر این باوریم که اگر با این روش ها حتی یک درصد هم درارتقا سطح ذائقه ها تاثیر بگذاریم بی شک موفق بوده ایم. فرهنگ سازی یک کنش کوتاه مدت در قبال جامعه نیست که مثلا ما بتوانیم سلیقه موسیقی یک نوجوان 16 ساله را به راحتی تغییر دهیم چرا که دستگاه های فرهنگی باید همه دست به دست هم بدهند تا در یک بازه بلندمدت مثلا ده ساله موفق شوند ارزش حقیقی موسیقی فاخر را نسبت به دیگر گونه های بی ارزش موسیقی تشخیص دهند و وجه تمایز یک اثر هنری باارزش را با دیگر تولیدات فرهنگی به جامعه انتقال بدهند.
تولید محتوا وپرداختن به حوزه های فرهنگی که موسیقی نیز شامل آن می شود به سیاست گزاری های صاحب امتیاز و مدیرمسؤول یک رسانه برمیگردد. تولید محتوای رسانه ای خوب در حوزه موسیقی در استان فارس چندان قوی نیست. البته مجلات تخصصی موسیقی تا کنون عملکرد خوبی را در سطح کشور از خود به جای گذاشته اند و آنچه که بیان کردم صرفا به حوزه اداری و رسانه های عمومی استان مربوط می شود. در پایان لازم به ذکر است که درصد عظیمی از رسانه هایی که میتوانند موسیقی فاخر را به مردم معرفی کنند در اختیار صداو سیما است مثل رادیو فرهنگ و رادیو آوا که به خوبی محتواهایی را در این زمینه تولید میکنند و بسیار هم ارزشمند هستند اما این پرسش که سطح استقبال از این گونه رسانهها چقدر است همان پاسخی را میطلبد که در آنچه بیان کردم به آن اشاره شد.
آموزشگاههای موسیقی امروز کجا و مکاتب اساتید کجا!؟
ما در استان فارس خانوادههای بسیار انگشتشماری را داریم که هدفشان این است که فرزندشان در جامعه هنرمند باشد، لذا باید این حقیقت را پذیرفت که جامعه «هنر» را به عنوان اشتغال به هیچ عنوان نمیپذیرد.
سیاستگذارهای شرکتهای کنسرت گذار هیچ تخصصی در امر موسیقی ندارند البته تقصیری هم ندارند چرا که اولویت آنها گردش اقتصادی است و نه معرفی موسیقی خالص و ارزشمند. بسیاری از متولیان برگزاری رویدادهایی که با موسیقی مرتبط است را باید از اصلیترین عوامل ساخت این سطح از ذائقه مردم پنداشت چرا که غالب آنها به این فکر نیستند که لزوما موسیقی فاخر را معرفی کنند بلکه بیشتر در نظر دارند که آنچه را توده مردم و عوام مصرف میکنند بازتولید و به آنها عرضه کنند. ذائقه سازی در جهت ارتقا سلیقه موسیقایی در ایران کنونی وجود ندارد چرا که علاوه بر همه آنچه که بیان شد، توسعه فضای مجازی این امر را تغییر داده است.
در سالهای پیش از انقلاب هم اکثر موسیقیهایی که در رادیو تلوزیون ملی پخش می شد چندان ارزش هنری نداشتند، هر چند که از بزرگان موسیقی نیز به ندرت آثاری پخش میشد. بعد از گذشت دو دهه از انقلاب وزارت ارشاد به این نتیجه رسید که بخش هایی از موسیقی کلاسیک ایران می تواند در جامعه تاثیرگذار باشد و مورد استقبال قرار گیرد. سال ها گذشت تا این که همین موسیقی سنتی نیز شکل تجاری به خود گرفت و سرشت پاپ بر آن تحمیل شد. همین امر نشان می دهد که مردم هر چه را عرضه شود بدون تخصص می پذیرند و از آن استفاده می کنند.
برخی از داعیهداران هنر دچار عوامزدگی هستند
مخاطب عام موسیقی آموزش موسیقی ندیده است و بدتر از آن این است که کسانی که داعیه آموزش موسیقی را دارند نیز خود درک صحیحی از موسیقی ناب ندارند. به همین خاطر دچار عوام زدگی در عرصه موسیقی شده ایم. این در حالی است که حتی برخی از علاقه مندان به موسیقی ایرانی که خارجی هستند آگاهی بیشتری نسبت به موسیقی ایرانی دارند چرا که در این رابطه مطالعه کرده اند. تجربه خود بنده این بوده است که زمانی که در خارج از ایران اجراهای نوازندگی سنتور داشته ام بیشتر از هموطنانم در رابطه با مسائل فنی موسیقی از من سوال پرسیده می شد. برخی از این افراد حتی رشته های هنری هم نخوانده اند اما سطح شعور جمعی ایجاب می کند که آن ها در مورد هر چیزی که مصرف می کنند مطالعه کنند. به این امر دانش عمومی گفته می شود که در ایران وجود ندارد. ضعف این دانش عمومی در کشور ما فقط به تولیت وزارت ارشاد برنمی گردد چرا که دیگر نهادها مانند آموزش و پرورش هم در این امر مقصر هستند.
اقتصاد هنر سلیقهها را به زمین زد/ هنر فدای پول...
اقتصاد هنر قبای خوبی برای سخن گفتن در مورد موسیقی نیست. شاید اسم اقتصاد هنر خوب باشد اما ماهیت آن لطمه به فرهنگ و هنر اصیل این مملکت است چرا که تجاری سازی، ذائقه مردم را به ابتذال می کشد. درست است که ذائقه سازی برای عموم با ارتزاق عوامل برگزاری کنسرت ها گره خورده است اما واقعیت این است که وقتی از هنرمند صحبت می شود باید هنر را به ما هو هنر تعبیر کند و از پی هنر در جست و جوی پول نباشد. مرحوم پایور ضربالمثل شیرینی را معمولا بیان می کرد که «هنرداران عالم را درم نیست درم داران عالم را هنر نیست». متاسفانه روز به روز فارغ التحصیلان هنری در استان فارس زیاد می شود. درست است که بحث اشتغال و اقتصاد برای همه آن ها مهم است اما آیا برای رونق اقتصادی داشته های فرهنگی را نابود کنیم؟
اگر رسانه ها آگاه باشند میتوانند بر ذهنیت حتی مخاطبان خاص اثر بگذارند. عوامزدگی در بحثهای مرتبط با موسیقی فقط به عموم مردم هم بر نمی گردد، چون در بین داعیه داران آموزش موسیقی مشکل بنیادی داریم.
دانشگاه های موسیقی و آموزشگاه های آزاد از وضعیت بسیار مشمئزکننده ای برخوردارند. بدتر از آن نیز دانشگاههایی هستند که به اصطلاح خودشان هنرجو تربیت میکنند. ما گزارش هایی داریم مبنی بر کپی کردن پایان نامه برخی از فارغ التحصیلان همین دانشگاهها. آیا این به اصطلاح فارغالتحصیلان موسیقی می توانند جریان موسیقی کشور را ارتقا دهند و بر ذوق و سلیقه مردم تاثیر بگذارند؟ این مدرک هایی که دریافت می کنند طبق مصوبه شورای اسلامی برای به اصطلاح فارغ التحصیل این توقع را ایجاد می کند که در سیستم آموزشی جای داشته باشد. معضل آنجاست که جامعه هم چنین افرادی را به عنوان متخصص موسیقی می شناسند. دانشجوهایی را داریم که خود اذعان می کنند که 8 سال است کتابخانه نرفته اند. این بیتدبیری ها در بحث آموزش، همان تیشهای است که سالهاست بر ریشه موسیقی این مملکت زده شده است.
موسیقی محلی ایران را فراموش نکنیم
لطف الهی: مهمترین جریانهای موسیقی کشور از ابتدای انقلاب تا کنون در برخی از رسانهها به خوبی به مردم معرفی شدهاند. پس نمیتوان ادعا کرد که هیچ فعالیت رسانهای در پرداختن به موسیقی وجود نداشته است.
ارتقا سطح سواد شنیداری مردم برای تشخیص موسیقی خوب و بد نیازمند یک فرهنگ است که اجزای مختلفی دارد و رسانه فقط یکی از ارکان آن است. آموزشهای اصولی موسیقی در دوران کودکی، شناختن موسیقی ملل و دانستن مبانی مقدماتی موسیقی در جامعه کمک شایان توجهی به میانگین سواد موسیقی در جامعه میکند.
انتهای پیام/