آوای آرامش «شیرازه»؛14-
دوری و مشغله کاری همسر مشکل ساز شد
شوهرم حاضر نيست من را ببيند و صحبتهای من را بشنود، هر چقدر به او میگويم رابطه ما فقط در حد كلام بوده و آنقدر كه به درد و دلهای من گوش میداده برايم كافی بوده است ولی شوهرم اعتماد نمیكند و میگوید فقط بايد طلاقت بدهم.
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه، «آوای آرامش شیرازه» سلسله موارد دردودل و مشاوره و تحلیلهای مرکز مشاوره فارس است که تقدیم مخاطبان گرانقدر میشود.
خواهش می کنم کمکم کنید
صداي هق هق و گريه زن جوان كنجكاوي هر بيننده اي را به خود جلب مي كرد، وقتي وارد مركز مشاوره فرماندهي انتظامي استان فارس شد، نمي توانست حرفی بزند و فقط گريه مي كرد.
مشاور او را به اتاق مشاوره راهنمايي كرد و يك ليوان آب به او داد تا آرام شود.
مهرناز رو به مشاور كرد و گفت: حدود 13 سال از ازدواجمان مي گذرد، وقتي حميد به خواستگاري ام آمد خانواده ام كاملاً موافق بودند، چون آشنايي نسبي بين خانواده هايمان وجود داشت، خيلي سريع زمينه هاي ازدواجمان فراهم ش و با يك مراسم ساده راهي زندگي شديم.
حميد مرد خوبي بود ولي درآمد زيادي نداشت، مي ديدم كه با تمام وجود تلاش مي كند و به فكر اين است كه شرايط بهتري را فراهم كن، دو سال اول زندگي مان را در منزل مادر شوهرم سپري كرديم دوران بدي نبود البته نه اينكه مشكلي وجود نداشت، بين من و خانواده شوهرم به خصوص مادرشوهرم نيز كشمكش هايي وجود داشت، ولي روي هم رفته مشكلات حادي نبود.
ما هم خوشحال بوديم كه حداقل نياز به پرداخت اجاره نداريم، اما متاسفانه بعد از 2 سال با شروع زمزمه هاي ازدواج برادر شوهرم، همان اتاق را هم از دست داديم و قرار شد خانه پدر شوهرم را ترك كنيم تا عروس جديد وارد خانواده شود.
شوهرم به هر بدبختي بود يك سوئيت كوچك اجاره كرد و به آنجا نقل مكان كرديم، اما شغلش به گونه ای بود كه در طول هفته چندين شب سر كار بود اكثر اوقات خانه نبود.
من در خانه خيلي بيكار و تنها بودم به همين دلیل به فکر افتادم تا کاری پیدا کنم و بتوانم كمك خرج خانواده باشم، با حميد صحبت كردم و قرار شد كارهايي مثل درست كردن ترشي، مربا، خشك كردن سبزي و... را انجام دهم.
با شروع كارم و معرفي آنها به همسايه ها، كم كم مشتريان زيادي پيدا كردم و تقريباً درآمد خوبي داشتم، خيلي ذوق و شوق داشتم و از اينكه مي توانستم همراه شوهرم باشم خيلي خوشحال بودم، اوضاع زندگي مان كمي بهتر شد و توانستيم خانه اي بزرگتر اجاره كنيم.
همان سال فرزندم عليرضا به دنيا آمد، رسيدگي به كارهاي بچه و دوري شوهرم از خانه باعث شد كمي از كار کردن فاصله بگيرم، کم کم پس اندازمان تحليل رفت و چون مجبور بوديم خانه مان را جابه جا كنيم، مشتريان هم كم شده بودند.
با توجه به بالا رفتن اجاره و فشارهاي مالي كه داشتيم، مجبور شدم كارم را شدت ببخشم، تقريباً همه زندگي ام كارم بود و اوقات بيكاري ام را صرف رسيدگي به فرزندم مي كردم و شوهرم هم كه بیشتر اوقات در منزل نبود و هرچه زمان مي گذشت آنقدر بين ما فاصله مي افتاد كه حتي ابراز دلتنگي هم براي يكديگر نداشتيم.
چندين سال را به همين نحو سپري کردیم و من و شوهرم كاملاً با هم غريبه شده بوديم تا اينكه سال گذشته خانه مناسبی پيدا كردیم، یک زن و شوهر که هر دو شاغل بودند و در طبقه اول زندگی می کردند، طیقه دوم منزل خود را به ما اجاره دادند و قرار شد با توجه به اینکه هر دو شاغل هستند، در کارهای منزل به آنها کمک کنم و از فرزند آنها نیز مراقبت کنم.
از این اتفاق خيلي خوشحال بودم، هر روز صبح به منزل آنها مي رفتم، كارهايشان را انجام مي دادم، غذا درست مي كردم و بعد از بيدارشدن دخترشان، او را به خانه خودمان مي بردم و تا وقتي كه پدر و مادرش به خانه باز می گشتند، دختر آنها نزد من و در منزل ما بود، من هم ماهیانه به ازاي اين كارها، حق الزحمه ای از آنها مي گرفتم و این در پرداخت اجاره به ما خیلی کمک می کرد.
گاهي اوقات كه به منزل آنها مي رفتم، خانم خانه سر كار بود، ولي شوهرش در منزل بود و حسابي از من بابت كارهايم قدرداني مي كرد، مدتي گذشت و ميزان رفت و آمد آقا در منزل بيشتر شد، خيلي اوقات به من محبت مي كرد و از حسن سليقه و توانمندي هاي من تعريف مي كرد، گاهي هم در مورد قدرنشناسي شوهرم در مورد زحمات من صحبت مي كرد، اوايل از شوهرم حرفي نمي زدم ولي بعد از مدتي شروع كردم به درد و دل و مشكلاتم را مطرح مي كردم، احساس مي كردم مرا درك مي كند، كم كم به من ابراز علاقه كرد، من هم بي ميل نبودم و با او رابطه برقرار کردم.
روز به روز اين رابطه بيشتر مي شد تا اينكه چند روز پيش شوهرم براي اولين بار سرزده به خانه آمد و وقتي ديد مرد صاحبخانه در خانه ما است حسابي جا خورد، آن مرد هم خيلي با عجله و دستپاچگی خانه ما را ترك كرد و شوهرم كه حسابي عصباني شده بود، گوشي موبايلم را برداشت و پيام هايم را چك كرد و وقتي متوجه پيام هاي رد و بدل شده ی بين ما شد، حسابي عصباني شد و مرا كتك زد و بعد از آن من را از خانه بيرون كرد.
خودم مي دانم كه به شوهرم خيانت كرده ام و قدر او را ندانسته ام، از كار خودم خيلي پشيمانم، شوهرم حاضر نيست من را ببيند و صحبت هاي من را بشنود، هر چقدر به او مي گويم رابطه ما فقط در حد كلام بوده و آنقدر كه به درد و دل هاي من گوش مي داده برايم كافي بوده است ولی شوهرم اعتماد نمي كند و میگوید فقط بايد طلاقت بدهم.
الان چند روز است كه پسرم را نديده ام، خواهش می کنم کمکم کنید.
نظر مشاور:
ازدواج پيمان مقدس، شرعي و قانوني بين زن و مرد براي يك زندگي اجتماعي جديد با يكديگر است، در ازدواج، مرد و زن به طور آزادانه متعهد مي شوند تا واحد پويايي به عنوان خانواده ايجاد كنند.
در طول زندگي مشترك، مسائل گوناگوني از جمله درآمد، اشتغال، سلامت فرزندان و رضايتمندي جنسي بر نحوه ارتباط زوجين تاثير مي گذارد، خانواده در معرض انواع آسيب ها، بحران ها و تعارض هاي زناشويي قرار دارد و از جمله آسيب هاي اجتماعي كه گسترش پيدا كرده، خيانت زناشويي است.
در واقع ارتباط عاطفي با جنس مخالف موجب از هم پاشيده شدن كانون خانواده مي گردد، افرادي كه به دنبال برقراری ارتباط با جنس مخالف هستند، دچار پي آمدهاي نامطلوبي مي شوند و در مجموع صدمات رواني و اجتماعي اين مساله بيش از هر چيز ديگري در آنها ديده مي شود و گاهي اثرات نامطلوب آن تا سال ها بعد از واقعه وجود دارد.
در مورد کیس مذکور مشاهده مي شود مسائل اقتصادي، مشغله هاي زوجين، عدم نظارت كافي مرد خانواده، فقر عاطفي بين زوجين، اعتماد بي جا به فردي غريبه و... از جمله عوامل اصلي در بروز اين مساله محسوب مي گردد.
آموزش مهارت هاي ارتباط عاطفي در خانواده نقش به سزايي در تامين نياز عاطفي افراد خانواده دارد، لازم میباشد كه ارتباط و عواطف در بين اعضاي خانواده تقويت گردد.
برگزاري جلسات آموزشي خانواده و نحوه ی ارتباط زوجين با يكديگر و ايجاد برنامه ريزي مناسب در مسائل اقتصادي و مشغله هاي خانواده از جمله اقدامات و راهكارهای موثر براي خانواده ها نيز مي باشد.
مرکز مشاوره آرامش پلیس فارس در زمينه های خانوادگی، اجتماعی، ازدواج، حقوقی، روانشناسی، تربیتی، مددکاری اجتماعی و... آماده ارائه خدمات مشاوره ای به شهروندان می باشد.
انتهای پیام/س/ر
نظرات بینندگان