کد خبر: ۱۵۷۸۴۵
تاریخ انتشار: ۰۲:۲۲ - ۰۶ بهمن ۱۴۰۱
نامه‌ای از شهيد «عباس سلطانی»:

امیدوارم هيچ‌گاه قلب‌های مهربان از هم جدا نشوند

شهيد «عباس سلطانی» در وصیت خود می نویسد: «از خداوند بزرگ می‌خواهم که هيچ‌گاه قلب‌های مهربان را از يکديگر جدا نکند و ديگر اينکه اين جنگ بزودی زود به نفع اسلام و مسلمين تمام شود و...».
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری (شیرازه) شهيد «عباس سلطانی» ۲۰ آذر سال ۱۳۴۵ در سروستان دیده به جهان گشود. هفت ساله بود که راهی مدرسه شد. مادر خانه‌دار و پدر راننده بود. سال ۱۳۶۳ موفق به اخذ مدرک دیپلم شد. همان سال برای تربيت معلم نیز ثبت نام کرد و پذیرفته شد و دوره تربیت معلم را با موفقیت به پايان رساند و عازم جبهه نبرد شد. وی سرانجام ۱۳ دی ماه ۱۳۶۵ به شهادت رسید.

متن نامه:

بسم الله الرحمن الرحيم 

خدمت دوست و برادر عزيزتر از جانم سلام. اميدوارم که خوب و سلامت باشی و سلام گرم مرا که از راهی دور و با قلبی نزديک تقديم حضورت می‌کنم بپذيری. نامه ی پر مهر و محبت آميزت ديروز به‌دستم رسيد و بی‌نهايت خوشحال شدم. اکنون که اين نامه را برايت می‌نويسم پنج شنبه مورخ ۱۳ بهمن ۱۳۶۲  می باشد.

دوست عزيز اگر از حال ما بخواهی با خبر شوی بحمدالله خوب هستيم و به دعاگويی شما مشغوليم در نامه‌ات از ما خواسته بوديد که درباره‌ی وضع‌مان بنويسم. همان طور که گفتم بحمدالله وضع ما خوب است و ديگر درباره‌ی امتحان جبر پرسيده بوديد بايد بگويم که امتحان جبر هنوز تصحيح نکرده است و بد نبود و ديگر امتحانات هم امتحان دينی و تاريخ بود که نسبتاً بهتر از همه بود که آنها هم هنوز تصحيح نشده است و برگه‌های امتحانی را خواسته بوديد که هنوز چون تصحيح نشده است به ما نداده اند و به محض اينکه بدستم رسيد برايت می‌نويسم و می‌فرستم.

ديگر از اوضاع بچه ها و مدرسه خواسته بوديد با خبر شويد اوضاع بچه ها بد نيست و قرار شده است که هر کلاس برای 22 بهمن جشن بگيرد و مسابقه‌ای هم که طرح شده بود نتيجه‌ی آن اين طور بود که پس از اينکه بچه‌ها مسابقه دادند و نتيجه آن که سوم اقتصاد بود با کلاس ما مسابقه داده و کلاس ما برنده شد.

و ديگر نکته‌ای بود که گفته بوديد به سعيد بگويم و من هم گفتم و ديگر اينکه گفته بودی به خانه ما سر بزنيد و من هم امروز صبح رفتم و پدرت گفت که به تو بگويم که چند وقت آنجا هستی و کی می‌آيی؟

فکر می‌کنم زياد حرف زدم می‌بخشی نکاتی بود که از من خواسته بوديد. کم کم وقت خداحافظی است اميدوارم که هر کجا هستی سالم و در کارت که يک امر الهی است موفق و پيروز باشی. سپس از خداوند بزرگ می‌خواهم که هيچ‌گاه قلب‌های مهربان را از يکديگر جدا نکند و ديگر اينکه اين جنگ بزودی زود به نفع اسلام و مسلمين تمام شود و شما با پيروزی و سربلندی به خانه هاتان برگرديد.

در پايان همه بچه ها سلام می‌رسانند خدا نگهدارتان و پيروزی توشه‌ی راهتان موفق باشيد. طهماسبی، فرخی، عسکری، مهديخانی، روحانی، تاج الدينی، معصومی، ابراهيم‌زاده، نصير، محمودی و ديگر برادران ديگر که اسامی آنها در نظرم نيست و به تمام دوستان و آشنايان عرض سلام مرا ابلاغ فرماييد (حتماً و حتماً) و از شما می‌خواهم که باز هم برای ما نامه بنويسيد و از وضع بچه ها و وضع آنجا برايم بگويی فرصت را غنيمت شمرده و از راه دور دست پر محبت شما را به گرمی می‌فشارم .
خدانگهدار.

خواهش می‌کنم باز هم برايم نامه بنويس ارادتمند شما عباس سلطانی. والسلام.

انتهای پیام/224224
نظرات بینندگان