جمعههای مهدوی «شیرازه»؛
مسئلهٔ غیبت فقط مختص به امامزمان (عج) نیست
جمعههای مهدوی در راستای ارتقا سطح آگاهی عموم جامعه نسبت به امام زمان(عج) در «پایگاه تحلیلی خبری شیرازه» هر هفته روز آدینه منتشر خواهد شد.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری «شیرازه»، جمعههای مهدوی در راستای ارتقا سطح آگاهی عموم جامعه نسبت به امام زمان (عج) در «پایگاه تحلیلی خبری شیرازه» هر هفته روز آدینه منتشر خواهدشد.
آغاز غیبت امام عصر (عج) میتوانست بحرانی در میان شیعیان ایجاد کند و موجب شگفتی و سرگردانی آنان گردد؛ اما این امر اتفاق نیفتاد، زیرا رسول خدا و ائمهٔ معصومین از همان آغاز همراه با معرفی امام مهدی (عج) به مسلمانان، وقوع غیبت آن حضرت و کیفیت آن را هم گزارش نموده بودند تا پذیرش آن از سوی آنان آسان گردد. خصوصاً آن که عسکریان امام هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) با کاهش ارتباط مستقیم خود با شیعیان و گسترش و تقویت نهاد وکالت، آمادگی لازم پذیرش این امر را بیشازپیش فراهم ساختند.
در این نوشتار به بررسی برخی از مباحث غیبت آن حضرت و علل آن پرداخته میشود.
آیا مسئلهٔ غیبت مختص به امامزمان (عج) است؟
مسئلهٔ غیبت مختص به امام عصر - ارواحنافداه - نیست. طبق بیان قرآن کریم و روایات فراوان، تعدادی از پیامبران گذشته، از جمله: صالح، یونس، موسی، عیسی و خضر (علیهمالسلام) نیز به عللی، همچون امتحان امت خود، غیبت اختیار کرده، از انظار مردم پنهان شدهاند!
ابو بصیر میگوید:
از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که میفرمود: رسول خدا (صلیالله علیه و آله) میگوید: تمام غیبتهای پیامبران، در زندگی قائم ما اهلبیت نیز موبهمو جاری است. عرض کردم، آیا قائم شما از اهلبیت است؟ حضرت فرمود: ای ابو بصیر، او پنجمین فرزند پسر موسی کاظم (علیهالسلام) و فرزند بانوی کنیزان عالم است. غیبتش چندان طولانی میگردد که اهل باطل دچار تردید میشوند؛ سپس خداوند او را ظاهر کرده، شرق و غرب جهان را به دست او میگشاید و عیسی بن مریم از آسمان فرود میآید و پشت سر او نماز میگزارد؛ زمین با نور خداوند منور میگردد و جایی در روی زمین باقی نمیماند که در آن غیر از خداوند - عزوجلّ - پرستش شود؛ همهٔ ادیان باطل از میان میروند و فقط دین خدا میماند، هر چند مشرکین نپسندند!
نمونهای از غیبتهای گذشته
غیبت حضرت خضر: بهتصریح قرآن کریم، حضرت موسی (علیهالسلام) در دوران غیبت حضرت خضر (علیهالسلام) از علم او بهرهمند میشد؛ او با این که از دیدگان پنهان بود، هرگز از حوادث و اوضاع زمان غفلت نداشت و توسط ولایت و اختیاراتی که خداوند به او داده بود، در اموال و نفوس تصرف و اوضاع را طبق مصالحی رهبری مینمود.
داستان وی با حضرت موسی (علیهالسلام) در قرآن کریم ذکر شده است.
غیبت حضرت موسی بن عمران (علیهالسلام): طبق تصریح قرآن کریم، حضرت موسی (علیهالسلام) چهل روز تمام از بنیاسرائیل دوری گزید و بعد از سپریشدن این زمان، دوباره بهسوی قومش بازگشت.
غیبت حضرت یونس (علیهالسلام): وقتی قوم حضرت یونس بر مخالفت خود افزودند واو را سرزنش کردند، آن حضرت از میان آنها بیرون رفت، بهطوریکه هیچکس نمیدانست او کجاست!
طبق تصریح قرآن کریم، حضرت یونس مدتی در شکم ماهی محبوس و از دیدگان امت خود پنهان بود. خداوند او را بنا بر مصلحتی در شکم ماهی زنده نگه داشت، سپس او را بیرون آورد و سالم بهسوی قومش بازگردانید!
داستان غیبت حضرت عیسی (علیهالسلام): یهود و نصاری برگشته شدن وی اتفاق دارند، امّا خداوند میفرماید:
(وَ قَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِیحَ عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَ ما قَتَلُوهُ وَ ما صَلَبُوهُ وَ لکِنْ شُبِّهَ لَهُمْ وَ إِنَّ الَّذِینَ اخْتَلَفُوا فِیهِ لَفِی شَکّ مِنْهُ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْم إِلاَّ اتِّباعَ الظَّنِّ وَ ما قَتَلُوهُ یَقِیناً بَلْ رَفَعَهُ اللَّهُ إِلَیْهِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً) و گفتارشان که ما مسیح عیسی بن مریم، پیامبر خدا را کشتیم،
درحالیکه نه او را کشتند و نه به دار آویختند، لکن امر بر آنها مشتبه شد و کسانی که در مورد (قتل) او اختلاف کردند، از آن در شک هستند و به آن علم ندارند و تنها از گمان پیروی میکنند و قطعاً او را نکشتند.
عیسی بن مریم هم اکنون زنده و غایب است و طبق روایات، در زمان ظهور مهدی - روحی فداه - از آسمان به زمین فرود میآید؛ چنان که رسول خدا (صلیالله علیه واله) فرمود:
یلتفتُ المهدیّ و قد نزلَ عیسی بنُ مریمَ کانما یقطُرُ من شعرهِ الماءُ فیقولُ المهدیُّ: تقدّم صلّ بالنّاس فیقُولُ عیسی: امّا اُقیمتِ الصّلوةُ لکَ، فیصلّی خلفَ رجل من وُلدی مهدی متوجه میشود که عیسی فرزند مریم از آسمان فرود آمده و گویی از موهای سروصورتش آب میریزد، مهدی - روحی فداه - به او میگوید: جلو بایست و با مردم نماز بخوان؛ حضرت عیسی (علیهالسلام) میگوید: نماز باید بهوسیلهٔ شما اقامه شود؛ پس عیسی پشت سر مردی از فرزندان من میایستد و نماز میخواند.
داستان حضرت صالح (علیهالسلام): حضرت صالح از پیامبران عظیمالشأن است و نام مبارکش ۹ بار در قرآن آمده و از حیث زمان بعد از نوح و قبل از ابراهیم (علیهمالسلام) بوده است.
حضرت صالح (علیهالسلام) بر قوم ثمود که مردمی بتپرست بودند، مبعوث شد. ایشان مدتی از نظر قومش غایب شد، حضرت صالح در روز غیبت مردی کامل و دارای شکمی هموار، اندامی زیبا، و محاسنی انبوه، گونههای کمگوشت، میانهبالا و متوسط القامه بود، پس از غیبت و بازگشتن بهسوی قوم خود، تغییر کرده بود، او را نشناختند و به سه دسته شدند: دستهای منکر وی شدند؛ دستهای مشکوک بودند؛ دستهای نیز یقین داشتند که او صالح پیغمبر است.
صالح (علیهالسلام) نخست به دستهای که دربارهٔ وی مشکوک بودند برخورد نمود و فرمود: من صالح هستم، ولی مردم او را تکذیب کردند، دشنامش دادند و آزارش رساندند و گفتند: ما از تو به خداپناه میبریم، صالح پیغمبر شکل تو نبود.
سپس نزد منکرین آمد. آنها نیز سخن او را نپذیرفتند و سخت از وی دوری کردند!
آن گاه از کنار گروه سوّم که اهل یقین بودند گذشت و به آنها گفت: من صالح هستم. آنها گفتند: راست میگویی خبری به ما بده که بدان وسیله شک نکنیم! و بدانیم تو صالح هستی، چه ما تردید داریم که خالق متعال بتواند انسان را در هر صورتی که میخواهد، تغییر دهد!
صالح گفت: من همان صالح هستم که ناقه را برای شما آوردم. گفتند: درست میگویی، منظور ما نیز پرسش از همین مطلب بود، ولی بگو بدانیم ناقه چه علایمی داشت؟
صالح گفت: علامت ناقه این بود که یک روز برای خوردن آب به آبشخور میرفت و روز دیگر آن را برای شتران دیگر میگذاشت. گفتند: درست گفتی، ما به خدا و آن چه تو از نزد او آوردهای ایمان داریم...
داستان غیبت ذوالقرنین: قرآن کریم در سورهٔ کهف، آیات ۸۳ ـ ۹۶ داستان مشروحی دربارهٔ ذوالقرنین دارد و صفات ممتازی را برای او برمیشمرد؛ امّا بیان نشده که ذوالقرنین کیست، و فقط در بسیاری از روایات اسلامی از پیامبر (صلیالله علیه واله) و ائمه معصومین (علیهمالسلام) نقل شده است که: او پیامبر نبود، بلکه بندهٔ صالحی بود.
جابر بن عبدالله انصاری میگوید:
از رسول خدا (صلیالله علیه واله) شنیدم که فرمود: همانا ذوالقرنین بندهٔ صالح خدا بود و خداوند او را برای بندگانش حجت قرار داده بود، ذوالقرنین مردم را بهطرف خدا دعوت و آنها را به تقوا و پرهیزکاری امر میکرد؛ امّا مردم ضربتی به سمت راست سرش زدند و او مدتها از نظر مردم غایب شد! غیبتی آن چنان طولانی که گفتند: مرده، یا هلاک شده و معلوم نیست در کدام وادی سرگردان است! امّا ذوالقرنین، پس از غیبت طولانی، مجدداً بهطرف قومش بازگشت. این بار نیز مورد حمله قرار گرفت و آنان دومین ضربه را به سمت چپ سرش زدند!
سپس حضرت فرمود:
آگاه باشید که در میان شما کسی هست که همان روش و سنّت ذوالقرنین را دارد. خدای - عزّوجلّ - سبب و امکانات همه چیز را برای ذوالقرنین فراهم کرد و قدرتی در زمین به او داد که او شرق و غرب را در نوردید؛ امّا بهزودی سنّت و روش ذوالقرنین در قائم از اولاد من جاری خواهد شد و قائم، شرق و غرب عالم را زیر فرمان حکومت خود میآورد. در اطراف جهان کوه و دشت و بیابانی نیست که ذوالقرنین در آن قدم نهاده باشد، مگر این که مهدی در آن قدم خواهد گذاشت، (و آن را زیر چتر حکومتش خواهد کشید) همهٔ گنجها و معادن زمین را خداوند برای قائم ظاهر میکند و او را بهوسیلهٔ ترسی (که در دل دشمنان میافکند) یاری خواهد کرد. قائم، جهان را پر از عدل و داد میکند، همانطوری که از ظلم و جور پر شده است.
به نمونههای دیگری از غیبت نیز میتوان اشاره کرد از جمله: غیبت ادریس (علیهالسلام) که سرآغاز همهٔ غیبتها بود و ظهور او بعد از دشواریهای زیاد شیعیانش و مژده دادن فرج و قیام قائمی از فرزندانش که نوح بود.
غیبت ابراهیم (علیهالسلام) که همانند غیبت قائم ما - صلواتاللهعلیه - است و بلکه از آن عجیبتر؛ زیرا خدای تعالی نشانهٔ ابراهیم را از همان هنگام که در رحم مادرش بود نهان ساخت، تا آن که موقع ولادتش شد.
غیبت یوسف (علیهالسلام) که بیست سال به طول انجامید که سه روز آن را در چاه و چند سال آن را در زندان و باقی آن را در امارت گذراند.
کلام آخر:
امام ما! بیا که احساس نیازمند توست، پرندهها در سلام صبحگاه خود، تو را میخوانند و گلها به امید نوازشت رخ مینمایانند، بیا که دستهای ناتوان ما در آرزوی یاوری تو مولا، شب و روز از گونههامان قطرات شبنم را بر میچیند و لطافت باران را به جادههای عشق میپاشند تا گلستانی بسازند از گلهای ناز و اطلسی که فرش راهت باشد و خاک قدمت؛ بیا که زمین تشنه محبت و سلام توست و زمان در نقطه انتظار ایستاده است.
انتهای پیام/
نظرات بینندگان