از آنیلی تا استون
بی تردید نظریه جنجال برانگیز ساموئل هانتینگتون متفکر شهیر غربی پیرامون تقابل تمدنهای بزرگ به ویژه تمدن اسلام و غرب عمده ترین نظریه ایست که در دنیای مدرن به بررسی تئوریک تقابل تمدنها پرداخته است. هانتینگتون با ترسیم شرایط پسا جنگ سرد بر این باور بود که تمدن لیبرال دموکراسی به رهبری دولت آمریکا در دوران پسادوقطبی با چالشهای متعددی که عمده آن ریشه در پارامترهای فرهنگی دارد، برخورد خواهد کرد.
او دیدگاه خود را در قالب نظریه برخورد تمدنها مطرح نمود. مطابق این نظریه با پایان جنگ سرد فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه در گیریها، تعارضات و کشمکشها خواهد بود. هانتینگتون دیدگاه خود را برای اولین بار در سال 1993 و در قالب یک مقاله با همین نام و در واکنش به نظریه پایان تاریخ فرانسیس فوکویاما مظرح کرد. هانتینگتون در سال 1996 تئوری خود را با انتشار کتابی به نام «برخورد تمدنها و تغییر جهان» گسترش داد.
از دیدگاه هانتینگتون تمدنهای جهان را باید به بخشهای مجزایی چون تمدن غرب، تمدن اسلامی، تمدن ارتدوکس، تمدن شرق آسیا(کنفسیوسی و شینتو)، تمدن آمریکای لاتین، تمدن آفریقا، تمدن بودایی و هندوئیسم تقسیم کرد. هانتینگتون با اشاره به موضوعاتی چون جنگ یوگسلاوی و درگیری هند و پاکستان، مذهب را به عنوان نقش کلیدی در این در گیرها مطرح میکند و در همین راستا ترکیه و ایران را به عنوان کشورهای نوظهور در عرصه بنیاد گرایی اسلامی مطرح می سازد. دیدگاه هانتینگتون به انحا گوناگون مورد نقد و ارزیابی قرار گرفته است.
برخی با باور بر اینکه این نظریه و نظریه های مشابه در خدمت سیاست خارجی دولت ایالات متحده قرار دارد؛ مهیا نمودن بسترهای فکری و تبلیغاتی لازم برای دولت آمریکا برای تجاوزات آتی خود را علت و منشا اصلی اینگونه نظریه پردازیها دانسته اند. درمقابل عده ای با تاکید برآنکه نقش فرهنگ و سنت، به ویژه پارامتر مذهب در دنیای مدرن قابل انکار نیست معتقدند دیدگاه هانتینگتون از جایگاه ویژه نظری برخوردار است و قابلیت تحلیل و تبیین بسیاری از پدیده های مدرن اجتماعی را دارد.
فارغ از آنکه به راستی کدامین علت و یا علل عامل اصلی مطرح شدن چنین نظریه ای از سوی هانتینگتون بوده است پرداختن به واقعیت موجود در این نظریه از اهمیت به سزایی برخوردار است. این واقعیت که در میان تمدنهای متعدد شرقی و غربی نزاع نهایی و اصلی تمدن غرب با تمدن اسلامی خواهد بود نکته ایست که نه می توان و نه باید با بی تفاوتی از آن عبور کرد.
تمرکز هانتینگتون بر تقابل سخت و خشن میان دو تمدن بوده است. او بی توجه به پیش زمینه های فکری این تقابل تنها به نهایت کار پرداخته و فرآیند رسیدن به وضعیت تقابل آشکار و سخت میان اسلام و غرب را چندان مورد توجه قرار نداده است. با این حال این تقابل به انحاء گوناگون سخت و نرم قابلیت تحقق دارد، اما بدیهیست که تقابل نرم بسترهای لازم برای تقابل سخت را مهیا خواهد نمود. این موضوع که غرب به کجا می رسد و چه شرایطی را در برابر خود می بیند که جز نبرد نظامی راه دیگری را در برابر امت واحده اسلامی برای خود متصور نیست خود جای تامل فراوان دارد.
نکته ای که همواره ازسوی متفکرین جهان اسلام و به ویژه امام خمینی(ره) مورد تاکید قرار گرفته است جنس قدرت مکتب اسلام است. برخلاف تصور رایج در کشورهای غربی، اسلام نه با ضرب شمشیر بلکه از همان ابتدا با بیان اعجاز بر انگیز فطری خود با تسلط بر روح و انگاره های حقیقت طلبانه فطرت بشری توانست تا دروازه های آندلس و حتی بیش از آن گسترش یابد.
جنس فرهنگی قدرت اسلام و نوع هدفگیری آن به گونه ایست که در ابتدا به باور بسیاری از متفکرین غربی تنها با سلاح نرم و پاتک فرهنگی می توان در برابر آن جبهه آرایی کرد. اما پاتک فرهنگی و تلاشهای شبانه روزی رسانه های غربی در تبلیغ و تجویز فرهنگ جذاب غربی نیز نتوانست بیان فطری و الهی مکتب اسلام را بی رونق نماید. امروز در جوامع غربی به ویژه اروپای غربی و آمریکای شمالی اوضاع به گونه ایست که بسیاری از جوانان تربیت شده در فرهنگ آلوده غرب ندای فطری اسلام را شنیده و به آن لبیک گفته اند. دیروز شهید ادواردو آنیلی پسر رئیس شرکت بزرگ فیات و امروز شان استون پسر یکی از معروفترین هنرمندان آمریکایی تهاجم علیه تمدن سرمایه داری را از درون نظام سرمایه داری آغاز کرده اند.
منبع : مرکز اسناد انقلاب اسلامی