کد خبر: ۴۴۱۳۶
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۹ - ۲۸ شهريور ۱۳۹۲

شوخ طبعی یک رزمنده تا لحظه آخر!

شیرازه- ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود،روی زمین افتاد و زمزمه میکرد...

دوربین رو برداشتم و رفتم بالای سرش

داشت آخرین نفساشو میزد

ازش پرسیدم این لحظات اخر چه حرفی برای مردم داری

با لبخند گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستن.عکس روی کمپوت ها رو نکنن

گفتم داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو

با همون طنازی گفت: ...آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده ...
نظرات بینندگان