فساد اخلاقی دوقلوهای پهلوی؛ از زن بارگی محمدرضا تا قماربازی های میلیونی اشرف
به گزارش شیرازه به نقل ا ز مهر؛ در عصر پهلوي سفرهاي رسمي و غير رسمي درباريان رديفي مهم از هزينه هاي كشور را تشكيل ميداد. گاهي آنان مسافرتهاي خصوصي خود را نيز سفري رسمي جا ميزدند تا خرج سفر را دريافت نمايند، يا خريدهاي شخصياي كه به عنوان كالاي مورد نياز دربار تلقي ميشد. دادن هداياي متعدد و گوناگون به ميزبانان و دريافت حق ماموريتهاي هنگفت و استفاده از هتلهاي گران قيمت تنها گوشه هايي از هزينهها بود. گاهي اوقات هزينههاي حاشيهاي مثل باخت قمار در كازينوها و ديد و بازديد از شهر، محل يا افراد مشهور سينمائي و تاريخي مبالغ سنگيني را تشكيل ميداد. انجام سفرهاي متعدد خارجي نوعي تفاخر محسوب ميشد. به همين دليل سفرهاي بهاره ، تابستانه و زمستانه تعريف شده بود. معمولاً اينگونه سفرها به صورت دسته جمعي يا خانوادهاي صورت ميگرفت كه باعث بالا رفتن مجموع هزينهها ميشد. در اين بين سفرهاي فرح و شاه جايگاه خاص خودش را داشت كه به مراتب از تشريفات بيشتري برخوردار بود زيرا وي ملكه ايران به حساب ميآمد و بطور طبيعي بايد از تشريفات بيشتري برخوردار باشد تا با سفر سايرين تفاوت داشته باشد.
ديدارهاي دور از چشم فرح با زنان مشهور!
سفرهاي شاه و فرح به دو صورت بود يكي سفرهاي رسمي و سياسي كه گاهي اوقات فرح نيز همسفر محمدرضا بود. نوع ديگر سفرهاي آنها مسافرتهاي تفريحي در داخل و خارج از كشور بود. عمده سفرهاي تفريحي به سواحل شمالي كشور و در كنار دريا و بيشتر در تابستان انجام ميشد. در اين سفر تعداد زيادي از درباريان همراه ميشدند و بعضي وقتها ميهمانهاي خارجي نيز براي ديدار سياسي يا تفريح با شاه در شمال حضور داشتند. مهمترين سفرهاي تفريحي شاه و فرح به اروپا و آمريكا بود و سفرهاي سالانه به سنموريتس به ويژه در ايام برف و براي انجام اسكي در كوههاي آلپ و خوشگذراني و عياشي در هتلهاي شش ستاره يا كاخ سوورتا با مبلغ چهار ميليون فرانك براي خريد و همين مبلغ براي تجهيز آن و.... در همين ايام شاه براي بولهوسيهاي خود ديدارهاي محرمانه و دور از چشم فرح با زنان مشهور داشت!
مدت زمان زيادي از سال به اينگونه سفرها اختصاص مييافت و گاهي به دو يا سه ماه طول ميكشيد. اين زمان براي يك فرد مسئول بسيار زياد و چه بسا اتفاقات مهمي در كشور رخ دهد اسدالله علم در طول سفر شاه در خارج از كشور دائماً با او در تماس بود و درباره اوضاع و احوال كشور به شاه گزارش ميداد. سفرهاي عياشانه و طولاني مدت محمدرضا حتي باعث ناراحتي و نگراني وزير دربار شاهنشاهي ميگرديد و زبان به اعتراض و انتقاد به شاه ميگشود: «... ضمناً عرض كردم زودتر تشريف بياورند، ديگر مسافرت اعليحضرت طولاني شده است. نميدانم خوششان خواهد آمد يا نه ....»
در چند صفحه بعد موضوع مراجعت به كشور را يادآوري ميكند: «مجدداً تأكيد كردم كه بايد پيش از عيد غدير خم مراجعت فرمايند. من آنچه احساس ميكنم با صراحت و تأكيد به شاهنشاه هم عرض ميكنم و هيچ ترسي ندارم كه ناخوشايند خواهد افتاد.» به جرأت می توان گفت که خاندان پهلوی رکوردار مفاسد مالی و اخلاقی در طول دوران تاریخ ایران است. باز به جرات می توان گفت که یکی از مهمترین عوامل انحطاط و فروپاشی سلطنت پهلوی و پیروزی انقلاب اسلامی، فساد و گسترش مفاسد اجتماعی، فحشا و گسترش مراکز گناه و خوش گذرانی از سوی خاندان پهلوی بود.
گر چه فساد مالی و اخلاقی خاندان پهلوی به خصوص پهلوی دوم بر آشنایان با
تاریخ این دوره پوشیده نیست، اما رسالت رسانه ای ایجاب می کند که به
افشاگری مفاسد خاندان پهلوی پرداخت، تا نسل جوان امروز متوجه شود که این
خاندان پلید چه سوء استفاده های مالی و اخلاقی را در جامعه و فرهنگ ایران
زمین مرتکب شده است.
خوشبختانه مرکز اسناد انقلاب اسلامی، با توجه به اسناد ساواک و گزارشاتی
که جمع آوری کرده است، کار مهمی را در خصوص افشاگری مفاسد خاندان پهلوی
انجام داده است و با ارایه اسناد و مدارکی ابعاد گوناگون مفاسد مالی و
اخلاقی خاندان پهلوی همچون زمین خواری، فرار از مالیات، انحصار اقتصادی،
فساد اخلاقی، قمار، مصرف و قاچاق مواد مخدر، شراب خواری، تجملات، هزینه های
هدایا و جشنها و مهمانی ها و سفرهای تفریحی را افشا کرده است.
فساد اخلاقی محمدرضا شاه
چرا فوزیه از محمدرضا جدا شد؟
سابقه فساد اخلاقی محمدرضا پهلوی، به دوران تحصیل در مدرسه «له روزه» فرانسه بر می گردد. محمدرضا در این مدرسه با یکی از دختران خدمتکار رابطه داشت که مجبور شد به عنوان حق السکوت 5000 فرانک به این خدمتکار پرداخت کند.پس از بازگشت محمدرضا به ایران، به دستور رضاخان، فیروزه که در دربار همه او را زیباترین زن تهران می شناختند، به عمارت محمدرضا منتقل شد و ارتباط او با محمدرضا تا زمان ازدواج با فوزیه ادامه داشت.محمدرضا پس از ازدواج با فوزیه نیز این اخلاق زشت (زن بازی) را کنار نگذاشت؛ به طوری که یکی از دلایل جدایی فوزیه از وی پس از تولد دخترش، بی بند و باری محمدرضا و ناپایبندی او به قوانین زندگی مشترک بود.
محمدرضا در هنگام زندگی با فوزیه، با دختری به نام دیوانسالار هم رابطه داشت و در لوس آنجلس خانه ای وسیع و زیبا با امکانات مدرن در اختیار او گذاشته بود. اما ماجرای فرار فوزیه از ایران به مصر نیز شنیدنی است؛ ماجرای فرار فوزیه، زیر سر اشرف و ارنست پرون بود که گزارش رابطه فوزیه با شخصی با نام امامی را به شاه دادند. فوزیه پس از کشف این رابطه به مصر رفت و دیگر حاضر به بازگشت نشد. فرار فوزیه باعث شد تا محمدرضا با آزادی بیشتری با زنان ارتباط داشته باشد و به بی بند و باری خود ادامه دهد.
اشخاصی همچون فردوست، شمس، علم، اشرف، عبدالرضا و هوشنگ دولو مأموریت داشتند که زنانی که خوش تیپ و به سبک اروپایی بودند به شاه معرفی کرده و آپارتمانهایی در تهران برای آنها دست و پا کنند تا شاه بتواند با زنان جوان خلوت کند.
محمدرضا تا قبل از ازدواج با ثریا با پروین غفاری که به پری مشهور بود، ارتباط داشت اما بعد از ازدواج با ثریا، از سوی همسر جدیدش تهدید شد که اگر روابط نامشروع خود را متوقف نکند، کار آنها به طلاق خواهد کشید.محمدرضا شاه در خلال مسافرت به کشورهای خارجی، نیز دست از عادت زشت خود بر نمی داشت و مدتی را در مصاحبت با دختران معرفی شده از سوی دوستان خود می گذراند و به آن ها هدایای گران قیمت از جمله انگشتر الماس می داد. علم که محرم محمدرضا بود، در خارج و داخل، با هزینه های گزاف ماموریت داشت که زنان و دختران جوان را برای مصاحبت با شاه معرفی کند. رفتار زشت و بی بندو باری محمدرضا شاه گاهی برای او گران تمام می شد؛ مثلاً در یک سفر رسمی به آمریکا، هانری بایرود- مدیر کل وقت وزارت خارجه آمریکا- در یک ضیافت از ثریا تقاضای رقص می کند و در ضمن رقص از ثریا درخواست قرار ملاقات می کند.
زن بارگی محمدرضا باعث شد تا از دومین همسر خود (ثریا) نیز جدا شود اما پس
از ازدواج با فرح نیز شاه همچنان رفتار زشت خود را ادامه داد. در دوران
زندگی با فرح، شایعات زیادی از دخترانی بر سر زبان ها بود که شاه را عاشق
دل خسته خود معرفی می کردند. این شایعات گاه شاه را مجبور به تهدید آن ها
می کرد.
روزنامه «ناسیونال استار» آمریکا در 8 جولای (17 تیر 1354) در مقاله ای به
عادت زشت «زن بارگی» شاه پرداخت و نوشت: «شاه به مسئولین گمرک دستور داده
است که هر گاه یک زن زیبا در فرودگاه مهرآباد از هواپیما پیاده شد، ایشان
را مطلع نمایند. به دنبال آن نیز امکان دارد به کاخ دعوت شود».
ملاقات محمدرضا با این زنان به قیمت بسیار گران تمام می شد و شاه مجبور بود که هدایایی گرانبهایی که بیشتر آنها جواهر بودند به این زنان اهدا کند؛ مثلاً در یکی از این ملاقات ها شاه هدیه ای به یک بازیگر تئاتر به نام «گریس کلی» آمریکایی می بخشد که حدود یک میلیون دلار ارزش داشته است. محمدرضا شاه تا آخرین لحظات عمرش که بیماری به سراغش آمده بود، روحیه «زن بازی» خود را حفظ کرد و معروف است که در پاناما، نوریه گا در مقام رئیس سازمان امنیت پاناما که مسئول محافظت از جان شاه بود، چنین موقعیت هایی را فراهم می کرد و برای او زن می آورد.
فساد اخلاقی سایر افراد خاندان پهلوی و مقامات دولتی
نه تنها محمدرضاشاه سوابق زیادی در مفاسد اخلاقی دارد، بلکه سایر افراد این خاندان و مقامات دولتی نیز سوابقی از مفاسد اخلاقی دارند؛ فردوست در گزارشی کامل از شراب خواری و زن بارگی و رقابت بر سر تصاحب فواحش از سوی دو تن از مقام های شیراز به نام های «آریانا» و «ورهرام» برای شاه تهیه می کند و شاه پس از رویت گزارش می گوید: «منطقه جنگی تفریح لازم دارد».
فرح دیبا – آخرین همسر شاه – نیز سوابقی از مفاسد اخلاقی دارد؛ او با شخصی
موسوم به جودی، رابطه داشت که حتی پس از خروج شاه و فرح از ایران، این
ارتباط در مکزیک نیز ادامه داشت. از دیگر اعضای خاندان پهلوی که سوابقی در
مفاسد اخلاقی دارد، مادر شاه بود که به عنوان کسی که با نگهبانان کاخ سر و
سری داشت، شناخته شده بود. اشرف در فساد اخلاقی مانند سایر رذایل، رکورددار
خاندان پهلوی بود.
اشرف در 1317 به اصرار پدر و علیرغم میل باطنی اش با علی قوام پسر
ابراهیم قوام ـ قوامالملك ـ ازدواج كرد. البته اشرف قبل از ازدواج زمینه
فساد داشت و این نكته را بسیاری از درباریان و افراد نزدیك به او مورد
اشاره قرار داده اند. اما ازدواج با علی قوام را یكی از مهم ترین عوامل
مؤثر در بی بند و باری و گرایش های فسادآلود وی می دانند. از جمله ارتشبد
فردوست در این مورد می نویسد: «ازدواج اشرف با علی قوام در زندگی اشرف
عواقب وخیمی گذارد. البته قبل از ازدواج با علی می دانستم كه اشرف آمادگی
زیادی برای فساد دارد... ازدواج با علی قوام در اشرف یك عقده شدید [به وجود
آورد] و این روحیه او را تشدید كرد... »
روحیات علی قوام هم این وضعیت را تشدید كرد. زیرا وی موجودی بشدت فرصت
طلب بود و بیشتر از اینكه به نفس ازدواج و زناشویی و كانون خانواده
بیندیشد، در فكر منافعی بود كه پیوند با دربار برایش مهیا می ساخت. او به
هیچ وجه در اندیشه وظایفش به عنوان یك شوهر نبود. اشرف در خاطرات خود به
این نكته اشاره می كند و می نویسد: «شوهرم از این بی علاقگی و یا از اینكه
بین ما هیچگونه محبتی وجود نداشت، به هیچ وجه ناراحت نبود. چنین می نمود كه
او به همین راضی است كه رسماً شوهر دختر شاه باشد. او كمترین توجهی به این
نداشت كه ما باید با هم زندگی زناشویی واقعی داشته باشیم... »
با حمله متفقین به ایران و تبعید رضاشاه، شمس پهلوی و شوهرش فریدون جم به
همراه فاطمه پهلوی و برادرهایش در معیت رضاخان به جزیره موریس در اقیانوس
هند رفتند و اشرف به همراه شوهرش در تهران ماند. رفتن پدر و اشتغالات
برادرش در كارهای مملكتی موجب شد تا اشرف از آزادی عمل بیشتری در ارتباط با
مردان برخوردار باشد.
اشرف و اسدالله علم
در آن زمان كشور در اختیار نیروهای متفقین قرار گرفت و نیروهای نظامی
آمریكا و شوروی و انگلیس كشور را به تسخیر خود در آوردند. فردوست اوضاع
تهران را بدین گونه توصیف می كند: «وضع این سه نیرو (انگلیس، شوروی و
آمریكا) از نظر برخورد و رفت و آمد با مردم متفاوت بود... در تهران نیروهای
شوروی در انظار عمومی دیده نمی شدند... انگلیسی ها نیز كمتر دیده می شدند و
غالباً در باشگاه های خود بودند. ولی وضع آمریكایی ها به كلی متفاوت بود.
آنها در خیابان امیرآباد یك باشگاه داشتند كه مخصوص افسران و درجه دارانشان
بود. روزانه به هر كدام یك بسته ای به عنوان جیره غذایی می دادند، كه هر
بسته برای مصرف 6-5 نفر كافی بود. در هر یك از این بسته ها انواع و اقسام
كنسروها، انواع نان ویتامینی كه باید روزانه مصرف می كردند، دو بطری ویسكی و
دو بسته سیگار خوب بود. آمریكایی ها به سرعت باشگاه امیرآباد را به مركز
فحشا تبدیل كردند. كامیونهای آمریكایی به مركز شهر می آمدند و دخترها را
جمع می كردند و به باشگاه می بردند. دخترهایی كه به این اوضاع تمایل
داشتند، صف می كشیدند و منتظر می ماندند. مثل اینكه در صف اتوبوس هستند.
كامیونهای روباز ارتش آمریكایی می آمد و دویست، سیصد دختر را سوار می كرد و
می برد. آمریكایی ها هر چند پول نداشتند، ولی با همین بسته ها دخترها را
راضی می كردند. من با یكی از كسانی كه به باشگاه می رفت آشنایی داشتم و
دیدم كه انبارخانه او تا زیر سقف از این بسته ها چیده است. هر روز كه می
رفتند یك یا دو بسته می گرفتند. این بسته ها قیمت گرانی داشت و خرید و فروش
می شد. یكی از كسانی كه با آمریكایی ها رفت و آمد داشت خاله محمدرضا بود
كه اكنون شاه ایران شده بود... »
اشرف پهلوی هم در شمار زنان و دخترانی بود كه بی پروا به باشگاه آمریكایی
ها می رفت و با سربازان آمریكایی رابطه برقرار می كرد. خودش در این مورد می
نویسد: «در اولین سال های پس از رفتن پدرم به تبعید، تغییرات مهمی در
زندگی من ایجاد شد. با وجود آنكه ما در دوره ای پر از اضطراب زندگی می
كردیم، حضور این همه خارجی در تهران سبب شده بود كه این سالها برای من به
صورت دوره ای برای كشف و شناخت چیزهای تازه درآمد. شهر تهران فعالیت و جنب و
جوش بیشتری پیدا كرده و در پیرامون ماطنین موسیقی و زبان های گوناگون به
گوش می رسید. افكار و عادات و رسوم خارجی كم كم شروع به خودنمایی می كرد،
با وجود آن كه من آدم محتاطی هستم و در آن زمان با عده معدودی روابط خصوصی
داشتم، بی اندازه كنجكاو بودم بدانم دیگران چگونه زندگی می كنند و افكار و
احساسات آنان چیست؟ با از بین رفتن كنترل شدیدی كه پدرم نسبت به ما اعمال
می كرد و در شرایط حاد و پر فراز و نشیب دوران جنگ، من آزاد بودم كه برنامه
روزانه ام را آن طوری كه خودم می خواستم تنظیم كنم. . . با در نظر گرفتن
شیفتگی خاصی كه به فرهنگ غربی پیدا كرده بودم، هنگامی كه شنیدم... سربازان
آمریكایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم...
دلم می خواست یك شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنین مجلسی
بگذرانم. از این رو... [به صورت ناشناس] به امیرآباد می رفتم... رابطه
سربازان آمریكایی نسبتاً گرم و دوستانه بود...»
در بهمن 1320 كه فوزیه همسر اول شاه به حالت قهر عازم مصر شد، اشرف به
درخواست برادرش با فوزیه همسفر شد. اما سفر اشرف به مصر و مشاهده
میهمانیها، باشگاههای شبانه، مجالس رقص و مشروبخواری و معاشرتها و
معاشقههای درباریان مصری، اشرف را بیشتر از گذشته، بیقید و بند ساخت.
اشرف در سفر به مصر عاشق یك كارمند اداره بیمه به نام احمد شفیق شد و او را
به تهران آورد و در اسفند 1322 رسماً با وی ازدواج كرد. به دنبال این
ازدواج، شفیق به اصرار اشرف از ملیت مصری خود دست كشید و ملیت ایرانی
پذیرفت.
اشرف و همسر دومش احمد شفیق
انواع قمار در دربار پهلوی به شکل یک تفریح روزمره درآمده بود. اما در
دربار هیچ کس در قماربازی به پای اشرف نمیرسید. «از مشکلات اخلاقی اشرف
قماربازی مفرط او بود... اشرف بیشتر شبهای تابستان در رستوران دربند، بساط
قمار راه میانداخت و زمستانها هم این بساط در کاخ اختصاصی به راه بود.»
اشرف چنان در قماربازی خود را صاحب انحصار میدید که به گزارش ساواک «جلسات
قمار دربار شاهنشاهی که قبلاً در کاخ اختصاصی برقرار میشد به کاخ
والاحضرت اشرف پهلوی منتقل گردیده و روزهای چهارشنبه هر هفته اعضاء خاندان
جلیل سلطنتی پس از صرف ناهار تا پاسی از شب به بازی مشغول میگردند.» در
این جلسات، قمار نه به عنوان یک بازی و تفریح، بلکه به عنوان برد و باخت
جدی صورت میگرفت. طبق همین گزارش «والاحضرت شاهپور محمودرضا مبلغ 5/2
میلیون ریال باختهاند.» نقش اشرف در قماربازی دربار، نقش یک تشویق کننده
بود و حتی «محمدرضا را به مجالس قمارش دعوت میکرد و سپس او را تشویق و
تحریک میکرد.»
اشرف وقتی به خارج از کشور میرفت نیز یک مشتری دائم قمارخانههای اروپا
بود. در سال، 1331 که هنوز فساد دربار به اوج خود نرسیده بود، به گزارش
ساواک اشرف در تعطیلات عید نوروز «در یکی از قمارخانههای پاریس مبلغی در
حدود سیصد و پنجاه هزار ریال باخته بود.» در اواخر عمر رژیم اشرف بیشتر
اوقات خود را در قمارخانههای اروپایی میگذراند. این زندگی شخصیت دوم
دربار شاهنشاهی ایران بود.
دربار پهلوی به رغم همه شعارهای مبارزه با مواد مخدر، خود به آن آلوده بود
. حتی رضا شاه نیز به مواد مخدر معتاد بود .همسرش ملکه مادر بر این داستان
شگفت اعتراف دارد: «رضا مطابق عادت معمول صبحها که از خواب بلند میشد، به
اندازهی یک پشت ناخن تریاک استعمال میکرد و ایضاً شبها هم.»
اشرف نیز در قاچاق مواد مخدر شهرت جهانی یافته بود. فردوست معتقد است
«اشرف قاچاقچی بینالمللی و به طور مسجل عضو مافیای آمریکاست». فردوست به
عنوان مسئول دفتر ویژه اطلاعات مدعی است اشرف «هر جا که میرفت در یکی از
چمدانهایش هروئین حمل میکرد و کسی جرأت نمیکرد آن را بازرسی کند.»
در سال 1348 به دلیل حمل یك چمدان حاوی تریاك در فرودگاه زوریخ بازداشت شد
اما پلیس سوئیس پس از بررسی گذرنامه سیاسی او و با توجه به نسبتش با
محمدرضا پهلوی او را آزاد كرد. با این حال در اسفند همین سال وی به ریاست
كمیسیون حقوق بشر ایران نیز منصوب شد!
اشرف در جریان همکاری با باندهای بینالمللی تا نزدیکی مرگ نیز رفت. صبح
(شهریور 1356) هنگامی که از یکی از کازینوهای پاریس به طرف منزل میرفت، یک
اتومبیل راه را بر آنها مسدود کرد و اتومبیل اشرف را به رگبار بست. یکی از
همراهان اشرف، به نام خواجهنوری کشته شد ولی اشرف جان سالم به در برد.
بیشتر تحلیلگران در روزنامههای غربی این ترور را توسط باندهای مافیا
دانستند که به خاطر اختلاف مالی به اشرف اعلام خطر کردهاند و قصد کشتن وی
را نداشتهاند. معروفترین قاچاقچی عتیقه در دربار، شهرام پسر اشرف بود. وی
یک گروه مجهز گنجیاب و حفار را در خدمت داشت. آنها را به تپهها و مناطق
تاریخی میفرستاد تا اشیای عتیقه را از خاک بیرون بکشند.
اشرف در تحمیل هزینه سفر به دولت، گوی سبقت را از همگان ربوده بود. طبق
اسناد منتشر شده هزینههای اشرف در مسافرتهای به خارج، رشد تصاعدی داشته
است. در حالی که در سال 1349 در مسافرتش به آمریکا فقط 1000 دلار بابت
مخارج از وزارت دربار دریافت نموده، در سال 1356 در سفری به آمریکا نیم
میلیون دلار هزینه به بیتالمال تحمیل کرده است. البته اگر مسافرتهای اشرف
نیز مانند هزینههایش از رشد برخوردار باشد، باید تحمیل هزینه سفر اشرف بر
دولت ایران سرسامآور باشد. طبق همان اسناد، اشرف برای مسافرتهای خارجی خود
در چند نوبت دیگر به دستور وزارت دربار ارز گرفته است. در 6 دی ماه 56، دو
میلیون دلار برای مسافرت به سوئیس. در 8 دی ماه 56، 300000 دلار برای
مسافرت یک ماهه و نیمه به سوئیس و تایلند. در 9 اسفند 56، 3000000 فرانک
فرانسه برای مسافرت به پاریس.
اشرف در سال 1344 که وضعیت مالی ایران به شدت وخیم بود تنها هفت دستگاه
اتومبیل سوار اپل، مرسدس بنز 230 و 220 کادیلاک، جاگوار و بیوک از طریق
گمرک تهران وارد کرده است و در سال 1346 سه دستگاه شورلت و مرسدس بنز بر
این ماشینها افزود و شاید باور نکردنی باشد که اشرف در سالهای 44 و 46، 880
صندوق، چمدان لباس و چند عدل پارچه از گمرک مهرآباد بدون مراحل قانونی
ترخیص کرده است.
اشرف در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی بیشتر اموال گرانبها، تابلوها، فرشها
و اندوختههای خود را از ایران خارج كرد و به منزل مسكونیاش در نیویورك و
ویلایش در نیس فرانسه برد. هنگام پیروزی انقلاب اسلامی، وی صدها میلیون
دلار در حسابهای بانكی در نیویورك، لندن، پاریس و سوئیس داشت. اشرف اكنون
در امریكا به بیماری آلزایمر دچار شده و حافظه خود را نیز از دست داده است.
فردوست معتقد بود که اشرف، دوست هر مرد زیبا و دشمن هر زن زیباست. علم نیز در خاطرات خود می نویسد: «تیمسار «م» در جلسه ای با وزیر دارایی، مخارج مداواهای خاص افسران ارتش اعزامی به خارج را در مقایسه با هزینه های فسق و فجور اشرف، مثل قطره ای در برابر اقیانوس می داند».
افرادی همچون پرویز راجی، لئون پالاچیان ارمنی، گلسرخی و همچنین جوانی که
او را آجودان پادشاه یوگسلاوی معرفی می کردند، از جمله معشوق های اشرف
بودند. درباره فساد و بدنامی اشرف همین بس که نشریه تایمز در ژانویه سال
1350 ش ، اشرف را راس هرم فساد خاندان پهلوی معرفی کرد. حمیدرضا – برادر
کوچکتر شاه- نیز سوابقی زیادی در مفاسد اخلاقی دارد؛ او معتاد به هروئین
بود و زنان بدکاره و کاباره ای را به خانه می آورد. هما-همسر حمیدرضا- نیز
معتاد به هروئین و بدکاره بود و حمیدرضا از او به عنوان وسیله ای برای
تامین مقاصد خود اعم از تهیه هروئین و جمع کردن زنان زیبا به دور خود،
استفاده می کرد.
قمار در خاندان پهلوی
قمار یکی از رایج ترین سرگرمی های خاندان پهلوی بود. اشرف پهلوی – خواهر شاه- در قمار نیز رکوردار خاندان پهلوی بود حتی به هنگامی که او نمایندگی رژیم شاه در کمیسیون حقوق بشر در سازمان ملل متحدد را دارا بود، هر بار که برای شرکت در این کمیسیون عازم نیویورک می شد، سر راه خود در جنوب فرانسه هم توقف می کرد تا ابتدا همراه معشوق جدیدش در کازینوها به قمارهای چند میلیون پوندی بپردازد که البته بیش اوقات نیز می باخت؛ تا حدی که یک بار اسدالله علم مجبور شده بود شخصاً سی هزار دلار بابت قروض قماربازی او بپردازد. در موردی نیز اشرف مبلغ یک ونیم میلیون تومان معادل پول ایران به بازرگانی مکزیکی در کازینوی «کان» باخته بود. در یک نمونه دیگر، او به دنبال باخت در قمار در مهمانخانه «مونت کارلو» مجبور شده بود تمام جواهراتش را گرو بگذارد. محمدرضا شاه نیز علاقه شدید به قمار داشت و بیشتر در جلسات قمار داخل خانواده شرکت می جست و زنان معرفی شده را به بهانه قمار به شب نشینی دعوت می کرد و ملکه مادر با آن پیری به قمار بیش از همه علاقه داشت.
یکی از مطبوعات پاریس با اشاره به باخت مبالغ گزاف در قمارخانه مونت کارلو توسط ملکه سابق ایران، ثریا، که اکثر اوقات خود را آنجا می گذارند، نوشته است: «در حالی که مردم ایران دارای زندگی رقت باری هستند، ملکه سابق ایران مبالغ متنابهی دور می ریزد و این وجوه فقط از سوی شاهنشاه و دولت ایران به عنوان حق السکوت برای والاحضرت ثریا فرستاده می شود».
توجه محمدرضا شاه و وابستگان نزدیک او به قمار، سران و صاحب منصبان عالی
رتبه کشوری، دولتی و نظامی را نیز به این بیماری مبتلا کرده بود و گزارشها و
اسناد بسیاری در این خصوص موجود است. علم در خاطرات خود به نقل از هویدا
می نویسد: «فساد در سطح بالای مملکت به قدری شیوع دارد که حتی از حریم شرم و
حیا هم فراتر رفته است و در این مورد مثال می آورد که هم اکنون در کنار
دریای خزر سه کازینو به مقیاس وسیعی مشغول به کار است که یکی به خواهر شاه و
دیگری به برادرش و سومی به بنیاد پهلوی تعلق دارد».
مصرف و قاچاق موادمخدر
اکثر اعضای خاندان پهلوی به نحوی در امر مصرف یا قاچاق مواد مخدر دخیل بودند. پروین غفاری درباره ضیافت های شاه می گوید: بزم ها و ضیافت ها هم چنان برقرار است و جام ها با سلامتی ما تهی می شود… محمدرضا بعضی شب ها بساط تریاک پهن می کند. من هم گاهی بستی می زنم». پرویز راجی به هنگام صحبت از شاه می گوید: «شایع است شاه هفته ای سه بار بعد از ظهرها به منزل یکی از دوستان نزدیک خود می رود و تریاک می کشد».
نقش اشرف در قاچاق داخلی و بیرونی و بین المللی مواد مخدر، بسیار برجسته و وسیع بوده است. اکثر صاحب منصبان و شاهدانی که خاطرات خود را انتشار داده اند، اشرف را سلطان مواد مخدر ایران معرفی کرده اند. برادران محمدرضاشاه نیز سوابقی در رابطه با مواد مخدر داشتند؛ محمودرضا –برادر شاه- در زمینهای مرغوب زراعی خود خشخاش می کاشت و بزرگترین تولیدکننده تریاک در ایران بود. او اجازه کشت تریاک را به دست آورده محصول خود را به دولت می فروخت و قسمتی از تریاک را نیز در بازار آزاد به قیمت بالا به فروش می رساند.
غلامرضا –برادر شاه- برای خود دارو دسته ترتیب داده بود و با حمایت از
قاچاقچیان، مبادرت به وارد کردن هروئین و تریاک می کرد. حمیدرضا – برادر
شاه- باندهای متعدد قاچاق در کلیه مناطق مرزی ایران ترتیب داده بود و
فعالیت گسترده ای داشت. هما – همسر حمیدرضا- نیز علاوه بر بدنامی و فحشاء،
معتاد به هروئین بود و پسرش بهزاد نیز معتاد به تزریق هروئین و مصرف تریاک و
حشیش بود و زندگی بسیار بدی داشت. همچنین ملکه مادر و برخی از مقام های
اطلاعاتی و امنیتی کشور هم چون سرلشکر تیمور بختیار و ارتشبد هدایت که از
قاچاقچیان ماهانه مقدار زیادی تریاک و هروئین را رایگان دریافت می کردند.
شراب خواری در خاندان پهلوی
مشروبات الکی یکی از اقلام ثابت سبد غذایی خاندان پهلوی بود و استفاده از مسکرات و مشروبات در دوران حکومت پهلوی و بویژه محمدرضا به صورت معمول رواج داشت. مصرف مشروب در جشنها و مهمانی ها به طور معمول و عمومی انجام می گرفت؛ مثلا به هنگام تدارک جشن عروسی محمدرضا و فوزیه، در لیست اجناسی که باید از کشورهای فرانسه، سوئد و سایر کشورها تهیه می شد، سفارش500 بطری شامپانی بسیار عالی مخصوص مهمانی های درباری، 1500 بطری شامپانی عالی فرانسه و 300 بطری لیکور، کنیاک، ویسکی و سینزانو اشاره شده و تاکید گردیده که جنس آن بسیار مرغوب و سفارشی باشد.
در جشن عروسی غلامرضا نیز مشروباتی هم چون لامار، سودا، سینالکو، ودکا، عرق، خلر، شراب ورموت، آبجو، ویسکی و کنیاک مصرف گردید. اوج خرید و مصرف مشروبات در جریان جشنهای 2500 ساله بود. در این جشن حدود 2500 بطری شراب درجه یک فرانسه که قیمت هر بطری به 100 دلار می رسید، به 165 میهمان عرضه شد.
و صحت گفتار بالا را تایید میکنم