دیالوگی قابل تحسین از یک مجموعه تلویزیونی/ نهی از منکر به شیوه «حشمت فردوس»+ فیلم
در این بازار پخش فیلمها و سریالهایی که فقط جنبه سرگرمی دارند، شنیدن دیالوگی با جنبههای فرهنگی و اخلاقی امیدوارکننده شده است.
در این بازار پخش فیلمها و سریالهایی که فقط جنبه سرگرمی دارند، شنیدن
دیالوگی با جنبههای فرهنگی و اخلاقی امیدوارکننده شده است. تماشای
گفتوگوی بالا (قسمتی از سریال ستایش که جمعه شب ها از شبکه سوم سیما پخش
می شود) که بعد از پخش از صداوسیما موجی از واکنش ها را در شبکه های
اجتماعی به دنبال داشت، شاید خالی از لطف نباشد.
به گزارش شیرازه به نقل از جهان؛ دغدغه هایی که در ورای این متن گنجانده شده بود، نه اظهار نظر مقامات بالا درباره گشت ارشاد بود که با اهداف خاص زده شده باشد و نه درباره فرهنگ بود و ارزشی و ضدارزشی بودن کسانی که البته نیاز به نظارت هم ندارند(!) بلکه تشر پدر به پسری بود که یادش رفته باید در کنار ولخرجی برای دخترانش، کمی هم از غیرت برایشان مایه بگذارد.
به نظر نگارنده، برای کسانی که دغدغه تبیین معارف دینی و انسانی را دارند، شنیده شدن همین چند خط دیالوگ در صداوسیما، میتواند گواهی بر این مدعا باشد که میشود از تریبون جعبه جادو که به زعم برخی مبلغ و مروج بسیاری از مطالب ضدفرهنگی است، در جهت فرهنگی استفاده کرد.
ضمن تقدیر از نویسنده و کارگردان این سریال، آرزو می کنیم ای کاش سازندگان فیلم ها و سریال ها که همواره خواسته یا ناخواسته مروج زندگیهای اشرافی و سر و شکلهای مطابق با سبک زندگی غربی هستند، کمی هم حوصله و سلیقه به خرج می دادند تا در گوشه ای از این بلبشوی فرهنگی، جایی - ولو کوچک- به اندازه همین سکانس کوتاه در ساخته هایشان باز می کردند.
پدر: بیبین! می دونی مثل کیا هستی صابر؟
پسر: نه آقا!
پدر: عین طوافایی ! چرخ طوافی دیدی؟ یه وقتی من یکیشو داشتم، یک سال طوافی می کردم. بهار چاقاله بادوم و گوجه سبز بار می کنن، تابستون سیب و گیلاس و زردآلو میرفوشن! پاییز زالزالک و ازگیل، (پوزخند صابر) زمستون که بشه لبوفروش میشن. خلاصه هر فصل خورَند اون فصل کار و ریختشون عوض میشه. تو عین اونایی صابر.
پسر: میشه بگین چرا؟
پدر: بله که میشه! پاش که برسه و بهونه اش جور بشه، تو این خونه دلنگ و دولونگ راه می ندازی، تن دخترات لباسای تیتیش مامانی می کنی و یه وجب از پایین دامنشونو قیچی می زنی و حالا هر کی که باهاشون هست! تولده، عیده، شب یلداست هر چی که هست تا اله صبح تو این خونه بزن و بکوب راه میندازی، پاش که بیفته چشمتو رو اون سرخاب سفیدآبایی که دخترات عین کاهگل می مالن رو صورتشون می بندی. پاش که بیفته یادت میره که روسری واسه پوشوندن موست، نه چراغونی کردن سر منار! پاش که بیفته ماهی ۲۰۰ هزار تومن پول تلفن جیبی دختراتو میدی. بیبین! جراتم نداری که بپرسی این ۲۰۰ هزار تومنو این یه الف بچه با کی اختلاط می کنه؟ پاش که بیفته با یه قوره سردیت می کنه با یه مویز گرمیت میزنه بالا.
بیبین! این پسره حیاش از صد تا دختر بیشتره. اون شوفر منه، تو خونه منم می مونه اگرم خیلی غیرت داری بچه های خودتو جمع و جور بکن. افتاد!!!
به گزارش شیرازه به نقل از جهان؛ دغدغه هایی که در ورای این متن گنجانده شده بود، نه اظهار نظر مقامات بالا درباره گشت ارشاد بود که با اهداف خاص زده شده باشد و نه درباره فرهنگ بود و ارزشی و ضدارزشی بودن کسانی که البته نیاز به نظارت هم ندارند(!) بلکه تشر پدر به پسری بود که یادش رفته باید در کنار ولخرجی برای دخترانش، کمی هم از غیرت برایشان مایه بگذارد.
به نظر نگارنده، برای کسانی که دغدغه تبیین معارف دینی و انسانی را دارند، شنیده شدن همین چند خط دیالوگ در صداوسیما، میتواند گواهی بر این مدعا باشد که میشود از تریبون جعبه جادو که به زعم برخی مبلغ و مروج بسیاری از مطالب ضدفرهنگی است، در جهت فرهنگی استفاده کرد.
ضمن تقدیر از نویسنده و کارگردان این سریال، آرزو می کنیم ای کاش سازندگان فیلم ها و سریال ها که همواره خواسته یا ناخواسته مروج زندگیهای اشرافی و سر و شکلهای مطابق با سبک زندگی غربی هستند، کمی هم حوصله و سلیقه به خرج می دادند تا در گوشه ای از این بلبشوی فرهنگی، جایی - ولو کوچک- به اندازه همین سکانس کوتاه در ساخته هایشان باز می کردند.
پدر: بیبین! می دونی مثل کیا هستی صابر؟
پسر: نه آقا!
پدر: عین طوافایی ! چرخ طوافی دیدی؟ یه وقتی من یکیشو داشتم، یک سال طوافی می کردم. بهار چاقاله بادوم و گوجه سبز بار می کنن، تابستون سیب و گیلاس و زردآلو میرفوشن! پاییز زالزالک و ازگیل، (پوزخند صابر) زمستون که بشه لبوفروش میشن. خلاصه هر فصل خورَند اون فصل کار و ریختشون عوض میشه. تو عین اونایی صابر.
پسر: میشه بگین چرا؟
پدر: بله که میشه! پاش که برسه و بهونه اش جور بشه، تو این خونه دلنگ و دولونگ راه می ندازی، تن دخترات لباسای تیتیش مامانی می کنی و یه وجب از پایین دامنشونو قیچی می زنی و حالا هر کی که باهاشون هست! تولده، عیده، شب یلداست هر چی که هست تا اله صبح تو این خونه بزن و بکوب راه میندازی، پاش که بیفته چشمتو رو اون سرخاب سفیدآبایی که دخترات عین کاهگل می مالن رو صورتشون می بندی. پاش که بیفته یادت میره که روسری واسه پوشوندن موست، نه چراغونی کردن سر منار! پاش که بیفته ماهی ۲۰۰ هزار تومن پول تلفن جیبی دختراتو میدی. بیبین! جراتم نداری که بپرسی این ۲۰۰ هزار تومنو این یه الف بچه با کی اختلاط می کنه؟ پاش که بیفته با یه قوره سردیت می کنه با یه مویز گرمیت میزنه بالا.
بیبین! این پسره حیاش از صد تا دختر بیشتره. اون شوفر منه، تو خونه منم می مونه اگرم خیلی غیرت داری بچه های خودتو جمع و جور بکن. افتاد!!!
نظرات بینندگان
نظرات بینندگان
برنامه های تلویزیونی ما باید مروج امر به معروف و نهی از منکر این واجب دینی(عین نماز)باشد.مسئولین دارن کمی لنگ می زنن در این مسئله
پاسخ
عالی بود،انشاالله بیشتر بشه
پاسخ