روزی که براندازی در فتنه رسمی شد!
سی خرداد را باید با تأمل بیشتری شناخت، روزی که توسط سازمان منافقین به دلیل عزل بنیصدر از ریاست جمهوری، هیچ پایبندی به قانون صورت نپذیرفت و مردم کوچه و بازار به خون خود آغشته گردیدند. این سازمان با اعلام جنگ مسلحانه قصد آن را در سر پروراند که، تنها حکومت اسلامی سراسر جهان را باید سرنگون کرد. این آرزو با صراحت و موضعگیری مستقیم امام خمینی(ره) و همچنین دفاع جانانه مردمی، خنثی شد و به گور رفت. اما این نابودی سرانجام فعالیت سازمان منافقین نبود. خیانت آنان در طول 8 سال جنگ، ترور و تخریب اموال عمومی گواه این مدعا است.
سازمان منافقین یا بهتر است گفت فرقه رجوی، پس از سالها فعالیت مخفی و تروریستی در ایران و عراق، فضای انتخابات سال 1388 را فضای مناسب جهت اقدام علیه نظام اسلامی دید تا دوباره بتواند شکست مفتضحانهٔ خود را در سال 60 جبران کند. در همین راستا گروههای ترور، تخریب و هدایت آشوبهای خیابانی سازمان منافقین که تخصصاً توسط سازمانهای جاسوسی اسرائیل، آمریکا و رژیم بعث عراق آموزشدیده بودند وارد ایران شد.
اما این گروههای سازمان در براندازی سال 1388 تنها نبودند. افرادی که سردمدار شعار چانهزنی از بالا و فشار از پائین بودند و از سوی مردم مسلمان سران فتنه لقب گرفتند، کمک شایانی به اهداف این سازمان کردند. کمکی که 8 ماه به طول انجامید و قصد داشت نظام را به ورطه سقوط بکشاند که عنایت الهی مانع از آن شد.
خطبههای آرامش بخش رهبر معظم انقلاب در نماز جمعه سال 1388، فصل الخطابی بود که کاندیداهای دوره دهم و مدعیان قانونگرایی میبایست آن را میپذیرفتند. اما این افراد(فتنه گران) نهتنها آن را فصل الخطاب ندانستهاند، بلکه با سخنرانیهای خود شعلهٔ فتنه را برافروختند و آسیبهای فراوانی بهنظام وارد نمودند. نظامی که رأی ملت را میزان خود میدانست و برای آن تمام تلاش خود را مصروف ساخت و سرانجام همین جریان در انتخابات سال 1392 از نتیجه صندوق رأی اعلام حمایت کردند.
دورویی و نفاق نهتنها در سازمان منافقین مصداق پیدا کرد، بلکه در جریان انحطاط طلب و سکولار درون کشور نیز ریشه دوانده است. جریانی که امیال شخصی و قدرتطلبی فردی را بر قانون و مقدسات اسلامی مهمتر دانسته و فتنه گران و هتاکان به اباعبدالله(ع) را امت خداجوی میداند و همچون فرقهٔ رجوی، نماز نهروانی میخوانند.
سازمان منافقین، بهتبع جریانات داخلی معاند که به قانون اساسی در سال 1388 تمکین نکردند، سی خرداد را روز موعود خود برای براندازی انقلاب اسلامی میدانستند و بر همین اساس با همکاری سرویسهای جاسوسی، بنیادهای بهاصطلاح خیریه و مردمی بینالمللی (کارنگی، سورس و...) تمام قدرت و انرژی خود را مصروف این فتنه کردند. فتنهای که حقا باید گفت، فتنه اسرائیلی – آمریکا در لباس نفاق بود. اما در این نوشته بر آن هستیم تا مشترکات سی خرداد 1360 و 1388 را بررسی کنیم. مشترکاتی که در آن میتوان خیلی از نکات مهم را مشاهده کرد.
الف) عدم تمکین به قانون
در سی خرداد 1360 همچون 1388 دو گروه که هردو مدعی قانونگرایی بودند و تمامی مخالفین خود را متحجر، قانونگریز، فعال ضد قانون اساسی و عوامفریب میپنداشتند، هیچ پایبندی به قانون اساسی، تمکینی به رأی ملت و حکم اسلامی نداشتند. دو جریانی که هر دو با موضوع ریاست جمهوری، کشور را به آشوب و تخریب کشاندند تا بتوانند هوای نفس را بر حق چیره گردانند.
ب) استفاده از ابزار قهری
سازمان منافقین و فتنه گران سال 1388 هردو را میتوان در شمول این شعار معروف قرارداد که «چانهزنی از بالا، فشار از پائین». شعاری که بر آن بود تا با اقدامات مسلحانه، تخریب، کشتار مردم بیگناه و... نظام اسلامی را وادار نماید به پشت میز مذاکره بیاید و با آنان معامله کند. معاملهای که قرار بود بر سر حق و باطل باشد. ولی نظام اسلامی مردانه و شجاعانه با رهبری حکیمانه صبوری کرد و ایستاد تا باطلی حق نگردد و حقی مخدوش نشود. هرچند این دو جریان (سازمان منافقین و فتنه گران) خشونت و تخریب را تا روز آخر در دستور کار خود قراردادند.
ج) کشته سازی
سازمان منافقین در چند سال اخیر، گروههای بینالمللی تشکیل داده است و با مظلومنمایی از وقایع دهه شصت، قصد آن را دارد تا جنایتهای خود نسبت به مردم بیگناه و مسلمان ایران را از افکار عمومی بزداید و بلعکس خود را گرگی در لباس میش نشان دهد. فتنه گران نیز همچون این سازمان، در 30 خرداد با راه انداختن کشته سازیهای بسیاری بر آن بودند که افکار جهانیان را نسبت به خود جلب نمایند تا نشان دهند چه ظلمی به آنان شده است!
د) حمایت یک مرکز و نهاد از دو جریان
حمایتهای لجستیکی، مالی و اطلاعاتی سرویسهای جاسوسی سیا، ام آی سیکس، موساد و... از سازمان منافقین بر هیچ فردی پوشیده نیست؛ سازمانی که رسماً خود مدعی چنین ارتباط مستقیم و بیپردهای است. اما چیزی که در سال 1388 مشاهده گردید، حمایتهای مالی و اطلاعاتی از فتنه گران توسط همان مراکز است. مراکزی که عنادش نسبت بهنظام اسلامی و مردم بیگناه بر هیچکس پنهان نیست. این دلیل آشکار و نشاندهندهٔ آن است که این فتنه گران از همراهی با اهداف سرویسهای جاسوسی و همصدایی با دیگر معارضین و منافقین جمهوری اسلامی ایران ابایی ندارند.
در پایان باید گفت شناخت دو جریان فتنه که حقیقتاً باید یک جریان شمرد، بر هیچکس پوشیده نیست. جریانی که راحتطلبی، قانونگریزی، نفاق و کینه نسبت به اصل ولایت در آنان موج میزند. این جریان که همیشه و در طول تاریخ بعثت انبیاء، بزرگترین آسیبها را به نهضت الهی وارد کردند. در ابتدای هر نهضت الهی، در کنار آن بودند تا در فرصتی مناسب بزرگترین خسارتها را نسبت به آن نهضت وارد کنند و خود بر اریکهٔ قدرت بنشینند.
سازمان منافقین و بهتبع سران فتنه گامهایی را برداشتند که ابرقدرتهای جهان آرزوی آن را داشتند. آنان سی خرداد را در تاریخ ایران به نام روز آشکار شدن نفاق به همگان معرفی کردند؛ نفاقی که با خون و گوشت و پوست آنان مخلوط بود. گذشت از چنین حوادثی نهتنها از سوی نظام بعید است بلکه یقیناً از سوی مردم مسلمان و بصیر جمهوری اسلامی ایران بسیار تلخ خواهد بود. افرادی که بهترین فرصتهای نظام را به رفتارهای خشونتآمیز، مشروعیت زدایی از نظام، تحریک افکار عمومی و مهمتر از همه همصدایی با استکبار و رژیم غاصب صهیونیستی را تبدیل کردند تا بتوانند دنیای خود را آباد گردانند، تا آرزوی همه انبیا را نابود و نظام مقدس اسلامی یعنی جمهوری اسلامی ایران را وادار به پذیرش باطلنمایند. که این امر به لطف خدای متعال به شکست نائل گردید و نظام نهتنها به آنان هیچ باجی نداد، بلکه تا آخرین روز با آنان مقابله کرد هرچند این مقابله بسیار سخت و صبورانه بود ولی برگ زرینی در کارنامه این نظام نقشبست.