کد خبر: ۶۲۴۸۹
تاریخ انتشار: ۱۳:۰۳ - ۱۱ آبان ۱۳۹۳
چهل و یکمین معجون وبلاگی شیرازه:

این یارو سیاه‌سوخته فامیل‌تونه؟/ سه شهید برای جسد یک ناموس!

در سی‌ و نهمین نسخه از معجون وبلاگی، منتخبی از برترین مطالب وبلاگ نویسان فارس ویژه محرم منتشر شده است.

وب نویسان فعالی در سراسر استان فارس هستند که وبلاگ های آن ها از سطح بالایی برخوردار است. محتواهای خواندنی این وبلاگ ها گرچه مشتری خاص خود را دارد اما به منظور معرفی هر چه بیشتر، شیـــرازه در نظر دارد به صورت هفتگی گزیده بهترین های وبلاگی را در قالب «معجـــون وبلاگی» تقدیم شما خوانندگان گرامی نماید.

یقیناً مطالب بسیاری زیادی در فضای وبلاگی کشور وجود دارد که شایسته بهترین ها هستند، لذا گلچین این مطالب به معنای نادیده گرفتن زحمات دیگر وبلاگ ها نمی‌باشد. بر این اساس تمامی وبلاگ نویسان عزیزی که مایلند مطالب آنان منتشر شود می توانند به منظور معرفی وبلاگ خود، مطالب تولیدی خود را از طریق ارسال نظر در زیر همین مطلب یا از بخشارتباط با ماارسال نمایند

وبلاگ بچه های دولت آباد نوشت: سبک زندگی های ما چقدر بوی علی اکبر می دهد؟

سبک زندگی های ما چقدر بوی علی اکبر می دهد؟

کرامت اخلاقی رفتاری است که بعد از تقوا و حرکت در آن پرورش می یابیم، علی اکبر امام حسین مصداق تقوا و در عین حال حرکت است/کرامت ایعنی ذوب شدن در ولایت! یعنی تو آنقدر کرامت پیدا می کنی که خدا و ولی او برای تو بس می شوند و نه هیچ قدرتی با تمام پیچ و مهره های دنیاییش!

دیواری که دور خودمان کشیده ایم دیوار بلندی است. نه از آن رد می شویم و نه کسی را از آن رد می کنیم. به قول معروف یا از این سر پشت بامش می افتیم یا از آن سرش. انگار تعادل در زندگی ما نمی تواند جریال سیال داشته باشد.

نه!! نه!! بگذارید از صاحب این روز …علی اکبر آغاز کلام کنیم که شاید جوانی مان جهت بگیرد. از کسی که جمع بین بنی ثقیف و بنی هاشم و بنی امیه بود یعنی مادرش از بنی امیه و پدر بزرگش از بنی ثقیف و پدرش از بنی هاشم بودند. یعنی به تنهایی تمام قریش حساب می شد. لابد نمی دانید که بنی ثقیف در زیبایی سرآمد قریش بودند و بنی هاشم سردمدار شجاعت و رشادت و اهل امیّه مشهور  به سخاوت در مال و این علی اکبر بود که سرآمد همه اینها بود. یعنی نه از این طرف تک بعدی بود و نه از آن طرف.

کامل وبی نقص رشد کرده بود. همه سویه و با تمام ظرفیت های انسانی!

علی اکبر شاخصه کمال و تمام یک جوان است! دل نشین و بی نظیر.

خیلی شبیه عباس است. به تمامِی فتوکپی پیامبر و هم نشین و وزین با نام جدش علی…
و از مادر چه بگوییم به جز: …فاطمه… !

سپاس و ستایش خدا در وجودش موج می زد و در دلاوری از پهلوانان عرب به شمار می رفت.

و این یعنی رشد انسانی با تمامی ابعاد و با همه ظرفیت ها !

یعنی حواسمان باشد: یک طرفی نرویم. یک سویه و ناهماهنگ رشد نکنیم. سرطانی نشویم. چرک و کثافات را به تولید انبوه نرسانیم!

جوان علی اکبری باشیم!

این روزها روزهایی است که جوانی ما ثبات شخصیت ما خروجی دین و دنیای ما و… در یک کلام راهمان باید جهت بیابد.

بزرگ بشویم. کشور وجودمان فرمانده اش را بیابد و بشناسدش!

فرمانده کشور وجودمان باید عقل مان باشد. دور اندیشی هایمان را رشد بدهیم. تکیه گاه پیدا کنیم و چه تکیه گاهی بهتر و برتر از خدا!

تا به حال چقدر به جمله آخر علی اکبر فکر کرده اید؟

که به پدر در لحظه رفتن به کام مرگ در آخرین نبردش و در آن لحظه ای که تسبیح یاقوتی حسین داشت در صحرای کربلا به دور و اطراف پراکنده می شد، عرض کرد: من مرگ را از عسل شیرین تر می دانم !

اصلا در همین حال و هوای جوانی و نوجوانی هایمان شده کمی به مرگ تامل بیشتر داشته باشیم؟

یا اصلا به مخیله هایمان راه داده ایم که : شاید فردا نباشم؟

همیشه های عصرها یمان فکر مان دنبال دنیای رنگی خوش آب و رنگ دور زده و فقط سالی یک بار به عاشورا رسیده ایم؟ به سنج …طبل…و نه خود خود حسین!

اصلا نمازهایمان چقدر نمازند؟ روزه هایمان سپر آتش هستند یا نه؟! رنگ و بوی روحمان چه شکلی است؟! و… سر سپردگیمان به ولایت چقدر است؟

از دنیای پر زرق و برق امروز و این نشخوارگاه تکنولوژی چقدر باید بهره بگیریم و تکیه به مبانی آن داشته باشیم؟

برای چی زنده ایم؟ چه باید بخواهیم و چه تا به حال کرده ایم؟

ضرورتهایمان چه بوده در این وانفسای عمرهای کوتاهمان؟

اصلا بگذارید برای خود خودمان طرح سوال بکنیم : راستی روز جوان چرا با نام علی اکبر عجین شده است؟

چه ارتباطی می تواند بین واژه علی اکبر با جوان وجوانی می تواند باشد؟

دوستان خوب من علی اکبر مصداق تقواست. تقوا در لغت یعنی سپر!

اما سپری که در یک دست است و در دست دیگر شمشیر است!

تقوی یعنی حرکت کن!

انجام بده!

اقدام کن!

اما در کنار این همه باید حواست باشد! باید پرهیز هم داشته باشی! اما این به این معنی نیست که هر کس پرهیزگارتر است متقی تر است نه نه اشتباه نکنیم!

بلکه هر کسی که بیشتر در این مسیر بندگی حرکت کرد و گام برداشت با تقواتر است!

حرکت! حرکت! لطفا دقت کنیم به این واژه ها!

کرامت اخلاقی رفتاری است که بعداز این همه تقوا و حرکت در آن پرورش می یابیم!

علی اکبر امام حسین مصداق تقوا و در عین حال حرکت است.

و شاید ندانید که برای او چقدر امان نامه از سمت دشمن می رسید!!!

کرامت این جاها چقدر خوب منعکس می شود. یعنی ذوب شدن در ولایت!

یعنی تو آنقدر کرامت پیدا می کنی که خدا و ولی او برای تو بس می شوند! و نه هیچ قدرتی با تمام پیچ و مهره های دنیاییش!

راستی سبک زندگی های ما چقدر بوی علی اکبر می دهد؟

لطفا کمی بیاندیشیم

وبلاگ نوشته های یک فرهنگی نوشت: سوگند به لب های تشنه ات که فریضه ی الهیت را به سرانجام می‌رسانیم

باز سجاده ام رنگ و بوی آفتاب به خود گرفته افلاکیانی از جنس خاک و از سرشت آسمانی….

به یاد نماز ظهر عاشورا،تکبیر میگویم و باز…

دانه های تسبیح مرثیه سرائه میکنند و لفظ به لفظ ذکر یا ثارالله سر میدهند…

و من خزان زده و دل سوخته به یاد میاوردم کربلائی سجده بر آسمان و یارانی دریا دل….

کاش من هم قطره ایی از دریای جاودانه کربلا بودم

السلام علیک یا ثارالله یا اباعبدالله حسین…

ادرکنی…

سوگند به لب های تشنه ات که فریضه ی الهیت را به سرانجام میرسانیم

الی آمر به خوبیها و ناهی از زشتیها و پلیدی ها…

درود بر تو….

وبلاگ انجمنی نوشت: حر کیست؟ و چه کرد؟/ طرح توبه ”حر بن یزید ریاحی"

حر کلام فارس

سال ۸۸، عده­ای که خود را مدافع مردمسالاری، پیرو امام و خط و امام و شهدا می­دانستند، با ادعای تقلب و تغلب در انتخابات ریاست جمهوری آن سال، علاوه بر ایجاد شبهه و تشویش اذهان عمومی، زمینه را برای ضدانقلاب داخلی و خارجی و تمام کسانی که با مردم­سالاری دینی، و اسلام انقلابی و سیاسی که حضرت امام خمینی احیاگر آن بودند، فراهم کردند تا آنان از این فرصت بدست آمده، ضرباتی بس سهمگین را بر پیکره انقلاب، نظام، آرمان­های امام و شهدا، و از همه مهم­تر اسلام اصیل و انقلابی وارد نمایند و تا آن جا پیش روند که در توهم و خیالات خود، رویای از پا در آوردن انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، در سر بپرورانند. در این زمان بود، که ولی­‌امر زمان، امام خامنه‌­ای، با تمسک به شیوه اسطوره امامت و عدالت، جد والایش امیرالمومنین، در رویارویی با ناکثین و قاسطین و مارقین، و با شعار ”این عمار" راه جدیدی را برای مدافعان انقلاب و اسلام گشود که در نهایت با درایت و مدیریت بی­‌مثال ایشان، فتنه   فتنه­‌گران، به خاک مذلت نشست.

متاسفانه در این رویارویی سخت، عده­ای از همرهان غافل شدند، و سودای قدرت، آنان را سخت فریفت.

نظام جمهوری اسلامی، با سعه صدر در طول بیش از ۶ ماه، اغتشاش و ناامنی، با معارضان برخورد نمود و کسانی را که دائم بر طبل جنگ می­کوبیدند، همچنین کسانی که از سوی دستگاه­های امنیتی بیگانه و گروه­ها و احزاب محارب، ماموریت داشتند، برخورد قاطع نمود.

در این میان، محاربانی که از روی عمد وارد عرصه شده بودند با کمک مردم شناسایی، دستگیر، محاکمه و براساس جرم­شان مجازات شدند. اما دو تن اصلی که زمینه فتنه را آماده، و همچنان به خیال واهی خویش بر طبل فتنه­گری می­کوبیدند، بنابه مصالح نظام و با توجه به سوابق­شان، تحت نظارت قرار گرفتند تا کس یا کسانی به آنان صدمه وارد نکنند که بار دیگر سبب فتنه­ای جدید شود.

اکنون، با گذشت بیش از ۵ سال، در آستانه ورود به محرم حسینی، عده­ای با طرح توبه ”حر بن یزید ریاحی" سرداری که روز عاشورا، دنیا را پشت سر نهاد و بهشت را، با توبه به هنگام خویش خریدار شد، قصد دارند تا فتنه­گران را تطهیر و بار دیگر برای­شان حیات سیاسی بسازند.

در مورد برخورد اباعبدا…(ع) به عنوان پیشوای تاریخی شیعه، و عملکرد این امام معصوم که بایستی در نظام جمهوری اسلامی مورد توجه قرار گیرد، با جناب حر بن یزدی ریاحی، باید به چند نکته اشاره نمود:

۱-نظام جمهوری اسلامی، در طول حیات۳۵ ساله خود، بارها این شیوه عملکرد را مدنظر قرار داده و دادگاه­های انقلاب اسلامی با کسانی که چونان حر نه تنها توبه نمودند، بلکه برای پاک کردن گذشته­شان به همکاری پرداخته­اند، و حتی کسانی که تنها به توبه لسانی اکتفا نمودند، و گاه در برخی بزنگاه­ها سربرداشته و هویت خویش را آشکار نموده، سعه صدر به خرج داده و بر روش اسلاف خود، پیامبر اعظم(ص) و ائمه هدی(ع)، توبه آنان را پذیرفته است. تا آن جا که برخی از آنان در جایگاه­های حقوقی یا فرهنگی نشسته­اند. برخی از این توابین حرمنش، در طول هشت سال دفاع مقدس، و یا در رویارویی با گروهک­هایی که گاه خود قبل از توبه، در آن فعالیت می­نمودند وارد عرصه شدند و موفقیت­هایی نیز کسب نمودند. برخی از آنان در دفاع مقدس یا در درگیری با گروهک­ها یا رخت شهادت پوشیدند یا به مقام جانبازی نائل شدند. در میان شهدای هر شهر و دیاری، از این دست شهدا وجود دارند.

که اگر نبود برخی نگاه­های غلط و سوءاستفاده کنندگان، نام برخی از این شهدا را می­آوردم.

۲-نگاهی گذرا به عملکرد حر نشان می­دهد، حر هیچ­گاه به جنگ با سیدالشهداء اقدام ننمود. دوم این که حر فتنه نکرد و از اول که به عنوان نماینده و سپهسالار قشون یزیدی به کربلا آمد، شفاف و با صداقت با شهید کربلا سخن گفت و همین شفافیت بود که باعث شد از سوی ابن مرجانه، عمر سعد فرماندهی قشون را به عهده گیرد.

سوم این که حر از همان ابتدا، هرچند به دستورات صادر از مافوق جامه عمل می­پوشاند، اما از همان ابتدا، نمازهایش را به امامت امام می­خواند، و این نشان از آن دارد که حر از همان ابتدا، امامت حسین بن علی را پذیرفته بود.

۳-در طول این ۵ سال بارها و بارها، کسانی از سوی مقام معظم رهبری و یا جایگاه­های حقوقی مثل دستگاه قضایی یا مجلس شورای اسلامی یا افراد حقیقی و حقوقی، همچون جناب آقایان مرحوم عسگراولادی، بادامچیان، ناطق نوری، مرحوم آیت­ا… مهدوی­کنی و … برای گفتگو با این دو نفر ماموریت یافتند و با آنان به سخن نشستند تا این که به شیوه عمار شاید بتوانند از آنان توبه­ای حتی به مصلحت یا اظهار پشیمانی بگیرند، اما آنان نه تنها هیچ­گاه به نصیحت­های خیرخواهانه آنان گوش ندادند، بلکه مغرورتر از پیش، سخن گفتند. و این نه تنها هیچ شبهاتی به داستان کربلا و قصه حر ندارد بلکه بیشتر شبیه فتنه جمل است که بارها امیرالمومنین، برخی از یاران، همچون عمار یاسر و محمد بن ابابکر را برای برگشتن سران جملی راهی اردوگاه شتر سرخ­موی نمود، اما آنان نه تنها این شیوه علی را نشنیدند که آن را حمل بر ضعف کردند.

حال باید پرسید، آیا نظام جمهوری اسلامی با آنانی که علی­رغم فتنه­گری، به ظلم­شان علیه نظام، اعتراف نمودند، چه در زندان یا بیرون زندان، چگونه رفتار نمود؟ آیا آنان هم­اکنون آزاد نیستند و رسانه­ها در اختیار ندارند؟

وبلاگ آب حیات از گروه وبلاگ نویسان نسیم نوشت: یه عکس عزاداری قدیمیِ تازه و ماندگار تا قیامت !

یک عکس عزاداری قدیمی تازه و ماندگار تا قیامت

این عکس قدیمی را باید قاب کرد و زد به دیوار ، جایی که جلو چشم همه باشه .

زن و مرد هم نداره .

چرا؟

خوب به عکس نگاه کنید.

حفظ عفت را به زنان یاد آوری می کنه

حضور معقول و مناسب زنان را در اجتماع نشان می دهد

امام حسین علیه السلام – کلا معصومین علیهم السلام -این‌طور حضور را می پسندند.

اگه همه چادری باشند فبه‌ المراد، اگر نه، حجاب کامل حفظ بشه .حجاب بدون ضمیمه فتوای هوای دل،حجابی که قرآن گفته و معصومین علیهم السلام توصیفش کردند و علمای اهل اخلاق و مراجع تقلید که اعلم هستند و روشنفکر غربی نیستند تأیید کرده اند.

ببینید توی این عکس ، چقدر این خانمها زیبا هستند!

و اما پیام این عکس به آقایان

آقایان را خوب نگاه کنید.

غیرت مردانه را یادآوری می کنه.

اصلا قیافه ها مردانه است.

لباسشون زننده نیست.

خانمها نشسته اند، مردان مردانه ایستاده اند.

اینها مطالبی بود که به نظر حقیر رسید مطمئنا شما اگه با دقت بیشتری نگاه کنید خیلی خیلی

بیشتر و بهتر می فهمید و درک می کنید.

با حفظ عفت و غیرت دل امام زمان را شاد کنیم و ظهور را نزدیک و نزدیک تر

ان شاء الله

اللهم عجل لولیک الفرج

وبلاگ کار یعنی جهاد نوشت: ثواب زیارت حرم امام حسین علیه السلام

0

امام صادق علیه السلام فرمودند: اگر مردم مى‏دانستند که در زیارت قبر حضرت حسین بن على علیهم السّلام چه فضل و ثوابى است حتما ازشوق و ذوق قالب تهى مى‏کردند و بخاطر افسوس خوردن های بسیار نفس‏‌هایشان به شماره افتاده و قطع خواهد شد. راوى مى‏گوید، عرض کردم: در زیارت قبر آن حضرت چه اجر و ثوابی مى‏باشد. حضرت فرمودند: کسى که از روى شوق و ذوق به زیارت آن حضرت برود خداوند متعال هزار حجّ و هزار عمره قبول شده برایش مى‏نویسد و اجر و ثواب هزار شهید از شهدای بدر و اجر هزار روزه‏ دار و ثواب هزار صدقه قبول شده و ثواب آزاد نمودن هزار بنده که در راه خدا آزاد شده باشند برایش منظور مى‏شود و پیوسته در طول ایام سال از هر آفتى که کمترین آن شیطان باشد…..

محفوظ مانده و خداوند متعال فرشته کریمى را بر او موکّل کرده که وى را از جلو و پشت سر و راست و چپ و بالا و زیر پایش محافظت می کند و اگر در بین سال فوت کرد فرشتگان رحمت الهى بر سرش حاضرشده و او را غسل داده و کفن نموده و برایش استغفار و طلب آمرزش کرده و تا قبرش او را همراهی نموده و به مقدار طول شعاع چشمش (نهایت دیدش) در قبرش وسعت و گشایش ایجاد کرده و خداوند از فشار قبر و از خوف و ترس دو فرشته منکر و نکیر در امانش قرارداده  و برایش دربى به بهشت مى‏گشایند و کتابش را به دست راستش مى‏دهند ودر روز قیامت نورى به وى اعطاء مى‏شود که بین مغرب و مشرق از پرتو آن روشن مى‏گردد و منادى ندا مى‏کند: این کسى است که از روى رغبت و شوق و ذوق حضرت امام حسین علیه السّلام را زیارت کرده و پس از این ندا کسی در قیامت باقى نمى‏ماند مگر آنکه تمنّا و آرزو مى‏کند که کاش از زوّار(زیارت کنندگان) حضرت ابا عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مى‏بود.

گروه وبلاگ نویسان نسیم نوشت: دخترها مثل سیب های روی درخت هستند

th1XBI18HD

بهترین هایشان در بالاترین نقطه درخت قرار دارند. برخی پسرها نمی خواهند به بهترین ها برسند چون می ترسند سقوط کنند و زخمی شوند، بنابراین به سیب های پوسیده روی زمین که خوب نیستند اما به دست آوردنشان آسان است، اکتفا می کنند.

سیب های بالای درخت فکر می کنند مشکل از آنهاست درحالی که آنها فوق العاده اند. آنها فقط باید منتظر آمدن پسری بمانند که آن قدر شجاع و لایق باشد که بتواند از درخت بالا بیاید…

قدر خودت رو بدون…اطرافیانت رو با دقت بیشتری ببین و بشنو…

تو شریف تر و نجیب تر از آنی هستی که تن به هر رابطه ای بدهی …

وبلاگ جانم فدای رهبر نوشت: پای نهادن در فضای مجازی ایمان می خواهد

 

یادمان نرود
فضای مجازی هم محضر خداست

در روز حساب تمام این سایت هاتمام این کلیک ها

یاهو مسنجرآدی ها چت روم ها به حرف می آیند

و گواهی می دهند بر کارهایمان

نکند که شرمنده شویم

امان از لحظه غفلت که او شاهد است ما بی خبر

گاهی باید روی مانیتور بچسبانیم "ورود شیطان ممنوع

مراقب دست راستمان که کلیک می کند

و چشمانمان که نظاره می کند باشیم
"کل اولئک کان عنه مسئولا” 

و بدانیم و آگاه باشیم که 

خــــدا

هم یک کاربر همیشه "آنلاین” اینجاست

وبلاگ حرف بچه های دولت آباد نوشت: سه شهید برای جسد یک ناموس!

ماسال نیوز

فردای روزی که دشمن بعثی خرمشهر رو گرفت، جسد بی جان و عریان دختر خرمشهری رو به تیرک بلند یبستند و اون‌طرف کارون مقابل چشم های رزمنده های ایرانی گذاشتند.

رگ غیرت رزمنده های دلیر ایرانی به جوش میاد و تک آورهای نیروی زمینی ارتش سه تا شهید می دهند تا بلاخره جسد اون دختر رو پایین میارند و بخاک می سپارند.

بله درست خوندین، سه شهید برای جسد یک دختر مسلمان ایرانی. و حالا بعد از گذر ایام آن عده ای که ازصدقه سری همین شهدا بر صندلی های نرم همین جمهوری اسلامی تکیه زده اند بر طبل بی غیرتی می کوبند.

یکی از وزیرای همین جمهوری اسلامی ایران خیلی راحت می گه: حالا خانم ها ساپورت بپوشند و اصلا مشکلات جامعه ما این ها نیست.

این حرف یعنی اینکه اگر خدایی نکرده دشمن یکبار دیگه جسد بی جان و عریان یک دختر ایرانی را به تیرک ببنده ما باید با خودمون بگیم: اصلا مشکلات جامعه ما این ها نیست.

درسته که امروز به لطف امنیتی که شهدا برای ما به ارمغان آورده اند بیگانگان اجازه دست درازی به ناموس مارا ندارند اما از صدقه سری بعضی از مسئولین هر روز دشمنان بیگانه با پوشاندن لباس هایی زننده ناموس ما را برای چشم های کل دنیا عریان می کنند

وبلاگ یا زهرا  ازگروه وبلاگ نویسان نسیم نوشت: حسینی بشوید نه هیئتی!

توصیه العبد به جوانان:

حسینی بشوید نه هیئتی!

زیرا اگر گرم هیئت بشوید حسینتان را آنگونه که خود دوست دارید و باب میلتان است میسازید و هرکس با میل شمامخالف باشد میگویید باحسین(ع) مخالف است؛
ولی اگر حسینی باشید هیئت و رفتارتان را برمبنای حسین میسازید!
هیئتی شدن کاری ندارد کافیست ریش بگذارید و با پیراهن مشکی ازاین هیئت به آن هیئت بروید!
حسینی شدن است که مشکل است.

وبلاگ رویای ناتمام نوشت: نامزد خوشگل من از هر خوشکلی خوشکل تره

یکی از پرستارهای بخش، با بقیه خیلی فرق داشت. حدودا ۱۷ سال سن داشت و آن‌طور که خودش می‌گفت، از خانواده‌ای پول‌دار و بالاشهری بود. همواره آرایش غلیظی می‌کرد و با ناخن‌های بلند لاک‌زده می‌آمد و ما را پانسمان می‌کرد. با وجودی که از نظر من و امثال من، بدحجاب و ناجور بود، ولی برای مجروح‌ها و جانبازها احترام بسیاری قائل بود و از جان و دل برای‌شان کار می‌کرد. با وجود مدبالا بودنش، برای هم‌اتاقی شیرازی من لگن می‌آورد و پس از دستشویی، بدن او را می‌شست و تر و خشک می‌کرد.

یکی از روزها من در اتاق مجروحین فک و دندان بودم که ناهار آوردند. گفتم که غذای من را هم همین جا بدهند، ولی آن خانم پرستار مخالفت کرد و گفت: تو بهتره بری اتاق خودت غذا بخوری … این‌جا برات خوب نیست.


با این حرف او، حساسیتم بیشتر شد و خواستم که آن‌جا غذا بخورم، ولی او شدیدا مخالفت کرد. دست آخر فقط اجازه داد که برای چند دقیقه موقع غذا خوردن آنها، در اتاق‌شان باشم، ولی غذایم را در اتاق خودم بخورم. واویلایی بود. پرستار راست می‌گفت. بدجوری چندشم شد. آن‌قدر هورت می‌کشیدند و شلپ و شولوپ می‌کردند که تحملش برای من سخت بود، ولی همان خانم پرستار بالاشهری، با عشق و علاقه‌ی بسیار، به بعضی از آنها که دست‌شان هم مجروح بود، غذا می‌داد و غذا را که غالبا سوپ بود، داخل دهان‌شان می‌ریخت.

یکی از روزها، محسن – از بچه‌های تند و مقدس‌مآب محل‌مان – همراه بقیه به ملاقات من آمده بود. همان زمان آن پرستار خوش‌تیپ! هم داشت دست من را پانسمان می‌کرد. خیلی مؤدب و با احترام، خطاب به محسن که آن¬‌طرف تخت و کنار کمد بود، گفت:

– می‌بخشید برادر … لطفا اون قیچی رو به من بدین …

محسن که می‌خواست به چهره‌ی آرایش کرده و بدحجاب او نگاه نکند، رویش را کرد آن طرف و قیچی را پرت کرد طرف پرستار. هم پرستار و هم بچه‌ها از این کار محسن ناراحت شدند. دستم را که پانسمان کرد، با قیافه‌ای سرخ از عصبانیت، اتاق را ترک کرد و رفت. وقتی به محسن گفتم که چرا این‌جوری برخورد کردی؟ او که با احترام با تو حرف زد، گفت:

– اون غلط کرد… مگه قیافه‌شو نمی‌بینی؟ فکر می‌کنه اومده عروسی باباش … اصلا انگار نه انگار این‌جا اتاق مجروحین و جانبازاست … اینا رفته‌ان داغون شده‌ان که این آشغال این‌جوری خودش رو آرایش کنه؟

هر چه گفتم که این راهش نیست، نپذیرفت و همچنان بدتر پشت سر او اهانت می‌کرد و القاب زشت نثارش کرد. حرکت محسن آن‌قدر بد بود که یکی دو روز از آن پرستار خبری نشد و شخص دیگری جای او برای پانسمان ما آمد. رفتم دم بخش پرستاری که رویش را کرد آن طرف. هر‌طوری بود، از او عذرخواهی کردم که با ناراحتی و بغض گفت:

– من روزی چند بار با پدرم دعوا دارم که به‌م می‌گه آخه دختر، تو مگه دیوونه‌ای که با این سن و سال و این تیپت، می‌ری مجروحینی رو که کلی از خودت بزرگ‌ترن، تر و خشک می‌کنی و زیرشون لگن می‌ذاری و می‌شوری‌شون؟ بخش‌های دیگه التماسم می‌کنند که من برم اون‌جاها، ولی من گفتم که فقط و فقط می‌خوام در این‌جا خدمت کنم. من این‌جا و این موقعیت ارزشمند رو با هیچ جا عوض نمی‌کنم. من افتخار می‌کنم که جانباز رو تمیز کنم. برای من اینا پاک‌ترین آدمای روی زمین هستند … اون‌وقت رفیق شما با من اون‌جوری برخورد می‌کنه. مگه من به‌ش بی احترامی کردم یا حرف بدی زدم؟

هر‌طوری بود عذرخواهی کردم و گذشت.

شب جمعه‌ی همان هفته، داشتم توی راهرو قدم می‌زدم که صدای نجوای دعای کمیل شیخ حسین انصاریان و به دنبال آن گریه به گوشم خورد. کنجکاو شدم که صدا از کجاست. ردش را که گرفتم، دیدم از اتاق پرستاری است. همان پرستار خوش‌تیپ و یکی دیگر مثل خودش، کنار رادیو نشسته بودند و دعای کمیل گوش می‌دادند و زارزار گریه می‌کردند.

یکی از روزهای نزدیک عید نوروز، جوانی که نصف چهره‌اش سوخته بود و صورت خودش هم چون بچه‌ی آبادان بود، سیاه بود و تیره، به بخش ما آمد. خیلی با آن پرستار جور بود و با احترام و خودمانی حرف می‌زد. وقتی او داشت دست من را پانسمان می‌کرد، جوان هم کنار تختم بود. برایم جالب بود که بفهمم او کیست و با آن دختر چه نسبتی دارد. به دختر گفتم:

– این یارو سیاه‌سوخته فامیل‌تونه؟

که جا خورد، ولی چون می‌دانست شوخی می‌کنم، خندید و گفت:
– نه‌خیر … ولی خیلی به‌م نزدیکه.

تعجب کردم. پرسیدم کیست که گفت:

– این نامزدمه.

جاخوردم. نامزد؟ آن هم با آن قیافه‌ی داغان؟ که خود پرستار تعریف کرد:

– اون توی جنگ زخمی شده و صورتش هم بر اثر موج انفجار سوخته. بچه‌ی آبادانه، ولی این‌جا بستری بود. این‌جا کسی رو نداشت. به همین خاطر من خیلی به‌ش می‌رسیدم. راستش یه جورایی ازش خوشم اومد. پدرم خیلی مخالف بود. اونم می‌گفت که این با این قیافه‌ی سیاه خودش اونم با سوختگی روی صورتش، آخه چی داره که تو عاشقش شدی؟ هر جوری بود راضی‌شون کردم و حالا نامزد کردیم.

من که مبهوت اخلاق آن پرستار شده بودم، به کنایه گفتم:

– آخه حیف تو نیست که عاشق اون سیاه‌سوخته شدی؟

که این‌بار ناراحت شد و با قیچی زد روی دستم و دادم را درآورد. گفت:

– دیگه قرار نیست پشت سر نامزد خوشگل من حرف بزنی ‌‌ها … اون از هر خوشگلی خوشگل‌تره.

وبلاگ انجمنی نوشت: فتنه ای نو علیه اصل قیام حسین!! حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر، حمایت از اصل قیام حسین است

امر به معروف و نهی از منکر

امام حسین به هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه در وصیتنامه‌ه­ای که نگاشت و با مهر خویش ممهور ساخت و تحویل برادرش محمد حنفیّه داد این نکته اساسی را مورد توجّه جدّی قرار داد: ”و انّی لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدّی. ارید ان آمربالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدّی و ابی علی بن ابی طالب…؛(مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸، مقتل عوالم، ص .۵۴ ) و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه بیرون می­آیم، بلکه هدفم از این مسافرت امر به معروف و نهی از منکر می­باشد و مقصدم از این حرکت اصلاح مفاسد امّت و احیای سنت جدّم و راه و روش پدرم علی بن ابی­طالب می­باشد."

حسین، قیام کرد، تا با امر به معروف و نهی از منکرش، دین حقی را که جدش رسول خدا(ص) منادی آن بود، احیا کند.

یزدیان، در آن زمان به دنبال آن بودند تا اصول و فروع اسلام را به سمت نابودی سوق دهند و از این دین مبین تنها تن­پوشی وارونه باقی بماند تا بتوانند هر کاری که می­خواهند بکنند.

یزید و ابن مرجانه و پس از او آل مروان، نتوانستند کاری از پیش ببرند و خون حسین، دین جدش را چنان احیا نمود که تنها گریبان آنان را گرفت.

پس از آل سفیان و آل مروان، بنی عباس، که ابتدا با شعار خون­خواهی و هواخواهی بنی­هاشم و برپایی عدالت و احیای دین مبین قیام کرده بودند، متوجه شدند که تا زمانی خون حسین، راه حسین و منش حسین در جامعه باشد، آنان نمی­توانند به آن چه می­خواهند برسند و همیشه با کسانی موجه هستند که علیه­شان فسادشان بایستند. این شد که به نابودی هر آن چه از حسین مانده بود، همت گماشتند و تا آن جا پیش رفتند که قبر حسین را شخم زدند، و آب بر آن باز کردند.

چرایی قیام حسین آن بود که جامعه به سمت قهقرا می­رفت و باب امر به معروف و نهی از منکر نه تنها بسته شده بود که با آمران به معروف و ناهیان از منکر، به شدت برخورد می­شد و آمران به معروف و ناهیان از منکر از هیچ­گونه امنیتی برخوردار نبودند.

وقتی به دوران خلیفه دوم می­نگریم و سپس با جامعه ۶۱ هجری مقایسه کنیم متوجه این امر می­‌شویم.

قیام مردم علیه عثمان، از همین امر به معروف و نهی از منکرها آغاز شد. آنجا که ولید شراب­خوار، در حال مستی نماز می­گزارد و مردم کوفه علیه او می­شورند.

حال بیایید به زمان زمامداری یزید که یزید علنی شراب می­‌خورد.

آن چه زمامداران ستم­پیشه و فاسقان و فاجران را ناراحت می‌­کند و آن­ها را باز می­دارد و تحت فشار این است که در جامعه مردم آمر به معروف و ناهی از منکر باشند؛ زیرا این امر نه تنها باعث خواهد شد که این تذکرات به خود قبح فسادها را نشکند، بلکه فسادشان نیز امنیت نداشته باشد. پس آن چه را دنبال می­‌کنند این است که امر به معروف و نهی از منکر را در جامعه از بین ببرند.

این امر در زمان حسین بن علی رواج پیدا کرده بود و همین امر هم باعث شد تا اشراری چون یزید بن معاویه، عبیدا… بن زیاد یا بعدها حجاج یوسف و آل مروان بر امت محمد استیلا پیدا کنند.

در زمان معاصر نیز، می­بینیم که ابتدا حمله به امر به معروف و نهی از منکر را تحت عنوان آزادی و حقوق شهروندی یا حقوق بشر عنوان می­کنند زیرا آمران به معروف و ناهیان از منکر همان­ها هستند که در مقابل ستم و تجاوز ایستادگی می­کنند؛ همان­ها که    حزب­اللهیند و خود را پیرو راه حسین می­دانند. پس قبل از تخریب امر به معروف و نهی از منکر به سراغ نام حزب­ا… رفتند. باید یک یک سنگرها را بگیرند تا بتوانند بر عزت و شرف و غیرت و استقلال و آزادگی یک ملت سوار شوند و ملتی که حسین دارد و کربلا دارد هیچ­گاه سر خم نخواهد کرد.

ده سالی می­شود که جریان فتنه، که علی­الظاهر خود را مرید حسین می­دانند، علیه اصل قیام حسین فتنه کرده­اند و یک به یک اصول قیام حسینی را هدف قرار می­دهند که بیش از همه اصل امر به معروف و نهی از منکر است.

در این ده سال بسیار دیدیم و شنیدم که آمران به معروف و ناهیان از منکر را چگونه با زبان و قلم و سپس با خنجر و چاقو مجروح یا شهید کردند. از شهید سجادیان در مرودشت فارس تا شهید هادی محبی که با زبان روزه گلویش را بریدند تا … تا همین آخری، شهید علی خلیلی که در عید امسال پس از مدت­ها تحمل رنج از زخمی که بواسطه نهی از منکر و دفاع از ناموس ملت بر او وارد شد، شهد شهادت نوشید.

امسال در آستانه ماه ماه محرم، و دهه احیای امر به معروف و نهی از منکر، طرحی وارد مجلس شد تا از آمران به معروف و ناهیان از منکر حمایت جدی صورت گیرد و فضا را برای آمران به معروف و ناهیان از منکر امن نماید. درست در همین زمان، ناگهان، ۴ دختر خانم اصفهانی مورد حمله اسیدپاشان قرار   می­گیرند و به سرعت آمران به معروف و ناهیان از منکر عاملان این عمل کثیف معرفی می­گردند.

این در حالی است که همگان می­دانند بچه مذهبی، بچه بسیجی، بچه حزب­الهی و آن کسانی که امر به معروف و نهی از منکر می­کنند اینچنین نیستند.

متاسفانه ورشکستگان سیاسی، با براه انداختن چنین فضایی، قصد دارند تا از این آب گل ­آلود ماهی بگیرند.

اکنون امر به معروف و نهی از منکر را در پاره­ای از متون حدیثی مورد کنکاش قرار می­دهیم:

امام حسین به هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه در وصیتنامه­ای که نگاشت و با مهر خویش ممهور ساخت و تحویل برادرش محمد حنفیّه داد این نکته اساسی را مورد توجّه جدّی قرار داد: ”و انّی لم اخرج اشراً و لابطراً و لامفسداً و لاظالماً و انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّه جدّی. ارید ان آمربالمعروف و انهی عن المنکر و اسیر بسیره جدّی و ابی علی بن ابی طالب…؛(مقتل خوارزمی، ج ۱، ص ۱۸۸، مقتل عوالم، ص .۵۴ ) و من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از مدینه بیرون می­آیم، بلکه هدفم از این مسافرت امر به معروف و نهی از منکر می­باشد و مقصدم از این حرکت اصلاح مفاسد امّت و احیای سنت جدّم و راه و روش پدرم علی بن ابی­طالب می­باشد."

نگاهی به سنت رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) نیز نشان می­دهد که چقدر امر به معروف و نهی از منکر را مورد توجه قرار داده­اند تا آن جا که شاید بتوان بعد از نماز و یا حتی پیش از نماز مهم­ترین فروع دین اسلام است.

دلایل موجود در باب وجوب این فریضه گرانقدر، مترادف، متواتر و قاطع است که از قرآن کریم، سنت مطهر، عقل و اجماع اتخاذ می شود. مسئله حتی بالاتر از حدّ وجوب تنهاست، بلکه به عنوان یکی از ضرورت­های دین مبین اسلام شناخته می­گردد که هر کس آن را انکار کند و بداند که انکار آن به انکار و رد اصلی از اصول دین منجر شده کافر است.(امر به معروف و نهی از منکر، علی کورانی، ص ۱۷٫ )

امام خمینی(ره) دراین باره گفته است: »این دو (امر به معروف و نهی از منکر) از بالاترین و گرانقدرترین فرایض اسلامی است و توسط این­هاست که فرایض دیگر برپا داشته می­شود و دین مبین نظم می­یابد و زندگی در دنیای اسلام رونق می­گیرد. وجوب این دو فریضه از ضرورت­های دین است…)امر به معروف و نهی از منکر، علی کورانی، ص ۱۷٫) «

قرآن کریم افراد را به احیای این اصل تحریض و تشویق می­نماید:”ولتکن منکم امه یدعون الی الخیر و یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون.؛(سوره آل عمران، آیه ۱۰۴ ) از شما باید امّتی باشد که به سوی خیر و خوبی دعوت کند و امر به معروف و نهی از منکر نماید و آنان رستگار شدگان هستند."

هم چنین خداوند در کلام وحی می فرماید: ”کنتم خیر امه اُخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر و تؤمنون با…؛(همان، آیه ۱۰۹٫ ) شما بهترین امّتی بودید که در میان مردم آشکار گردید(زیرا) امر به معروف می­کنید و نهی از منکر می­نمائید و به خدا هم ایمان دارید."

احادیثی از سنت شریف، آیات خداوند را به شیوه­ای رسا توضیح داده­اند که متواترند، بخشی از آن­ها امّت مسلمان را هشدار می­دهند که این فریضه را ترک نکنند، در بعضی دیگر از روایات به هر فرد مسلمان تأکید می­کند برای عملی ساختن این عنصر، قیام کند اگرچه در صحنه تنها بماند، در پاره­ای روایات امّت را از عقب­ماندگی و انحطاطی که با ترک این فریضه رخ می­دهد بر حذر می­دارد و نیز مثال­هایی از تاریخ تمدن و جوامع بشری ذکر می­نماید که به دلیل ترک این اصل از میان رفته و به خشم الهی دچار شده­اند.

رسول اکرم(ص) فرموده­اند: ”تا هنگامی که افراد امّت من امر به معروف و نهی از منکر کنند و در کارهای نیک با هم، همکاری داشته باشند، در خیر و خوبی خواهند بود. اگر این گونه عمل نکنند، برکت­های آنان از میان می­رود و برخی بر عدّه­ای دیگر مسلّط    می­شوند و هیچ کس در زمین و آسمان آنها را یاری نخواهد کرد.(وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، ج ۱۱، ص ۳۹۵٫ )"

در حدیث دیگری که منابع عامه و خاصه نقل  کرده­‌اند، پیامبر اکرم(ص) هشدار می­دهند: ”لتأمرنّ بالمعروف و لتنهنّ عن المنکر او یسلّطنّ ا… علیکم شرارکم فیدعو خیارکم فلا یستجاب لهم؛(نهج البلاغه، نامه ۴۷٫ ) باید امر به معروف و نهی از منکر داشته باشید، وگرنه خداوند بَدان را بر شما مسلّط می­سازد بعد از آن هرچه نیکان شما به درگاه خداوند می­نالند، دعایشان به اجابت نمی­رسد."

نظرات بینندگان