این «شاهد بازاری» و آن «پرده نشین» باشد؛ آقازاده اصلی
محمدحسین «آقازاده» ای است که پسر «نوح» نیست. همه چیز از بالا آب می خورد. آن هم نه برای اینکه خط داستان تکمیل شود، بهتر است بگوییم برای آنکه حقیقتا هم «دانه درشت ها» مهم ترند. یعنی محمد حسین آقازاده اصلی داستان نیست. آقازاده اصلی داستان خودش را درگیر «گلشن آباد» نمی کند. در کنار باقی دسته گلهای بزرگی که به آب می دهد، نیم نگاهی هم به آنجا دارد، اما فکر ها(فسادها)ی بزرگ تری از او سر می زند. همیشه هم ملاحظاتی نمی گذارند او شناخته شود. این ملاحظات آقازادگی از جنس شهیدی نیست. چون حاج آقا شهیدی حتی ضامن وام محمد حسین هم نشد!
بازاری هایی مثل میرزایی که کم هم نیستند، ظاهر متشرعی دارند، اما با لقمه حرام هم می سازند. انسانهای منفعت طلبی که همیشه یک «ملک ری» ساختگی در پس ذهن دارند و برای رسیدن به آن از هیچ تلاشی فروگذار نمی کنند. اتفاقا در فیلم، داستان در آستانه محرم است و خطیب در همه منبرهایش از حرام و حلال می گوید. از اینکه قاتلان حسین همه سربه سجود بودند و البته حرام خور.
حاج آقا مهدوی منبری خوبی است. با همه چالشهایی که منبری های خوب دارند. البته در فضای واقعی همیشه هم این چالشها تقصیر دیگران نیست. منبری های پرسروصدا، اسمشان رویشان است؛ پرسر و صدا هستند، البته همانطور که پرده نشین خیلی خوب نمایش داده آنها هم به درس اخلاق های «اقای شهیدی» خود را نیازمند می بینند.
تعبیری این روزها فراگیر شده است. پس از سخنرانی قراء استاد رحیم پور در نماز جمعه چند هفته پیش تعبیر« شیعه انگلیسی» بر سر زبانها افتاد. استاد که در منبر نماز جمعه از اقتصاد اسلامی می گفت، در میان سخنانش اشاره ای به بازاری هایی کرد که توجهی به حلال و حرام ندارند. وی با اشاره به قالتاق های شیعه که الحق و الانصاف نمونه کاملی از آن را در نقش «میرزایی» در پرده نشین می بینیم گفت: این ها کسانی هستند که در بازار ربا می خورند و بعد ادعای عزای امام حسین(ع) را دارند.
شرف «هدی» ی از فرنگ برگشته با همه اینکه حتی دست از شکایت از «شهیدی» برنمی دارد، و البته منطق خاصی برای زندگی دارد و می گوید:«دنیا همیشه براساس این ضرب المثل ها پیش نمی ره»، هزار بار بیشتر از آنهایی است که دین را لقلقه زبان کرده اند.
همه بازیگران سریال پخته بازی می کنند. ویشکا آسایش سبک زندگی تجربی محور و کم اعتقاد به ماوراء الطبیعه را خوب ایفا می کند. همیشه دنبال توجیه و منطقی برای کارهای خود است و گویا «نظم غربی» را باهمه مختصاتش خوب یاد گرفته است. البته احتمالا در پایان فیلم باید شاهد تحول قابل توجهی در وی باشیم.
حاج آقا شهیدی در مقام صبر و رضا طاعت الله می کند و چون حساب پاک دارد از محاسبه نمی هراسد. او حتی یک محافظه کار نیست که از ترس آبرویش با «هدی» بر سر زمینهای «حاج حبیب» مجادله نکند، بلکه جایی که احساس می کند حق با اوست تا آخر می ایستد. اما انقدر به حق الناس حساس است که خانه اش را می فروشد و مستاجر مردی در روستا می شود.
با همه اینها اما از خانواده کنار نمی گیرد. درسی که یک روحانی با مرتبتی بالاتر به دیگری می دهد، خانواده داری است. با همه احوال پریشان زندگی از شانی از شئون غافل نیست و با همه درگیریهایش به زهرا کوچولو دختر حاج آقا مهدوی دوچرخه سواری یاد می دهد. برای همسرش هدیه می گیرد؛ چون بنابر روایت معصوم «هدیه زن را عفیف بار می آورد» حالا هرچند سنی از آنها گذشته باشد. نفس مطمئنه اش می گوید که حق با اوست لذا اندهگین و هراسناک نمی شود.
تارک الدنیا نیست و به باغ و بستان و دامپروری می پردازد و سجایای دیگری که مجال برای بیانشان نیست. شهیدی با کارهایش حرفهایی را می زند که تلویزیون نه ماهها که سالها از آن خالی بوده است؛ در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود، وان شاهد بازاری واین «پرده نشین» باشد.
با گذشت مدت زیادی از پخش «پرده نشین» کمتر رسانه ای به نقد و بررسی آن پرداخته است. بیشتر منتظرند تا پایان کار را ببینند و بعد نظر دهند، حال آنکه رای روایتهایی نظیر پرده نشین پایان کار زیاد مهم نیست، بلکه نگاه آموزشی غیر تحمیلی به مخاطب در هرقسمت تکرار می شود و همین مسئله اهمیت توجه به آخر داستان را کمتر می کند.
«گلشن آباد» حداقل برای انهایی که در عصر مخاطرات گوناگون زیست می کنند، می تواند یک جامعه آرمانی باشد، با اما و اگرهایش. بدون توطئه چین هایی که مادیات عقل از آن ها ربوده است. گویا تاقبل از ورود آقازاده ای که رانت اطلاعاتی دارد(بازیگر نقش بابک حمیدیان) ، همه چیز خوب بوده، میرزایی که خود ظاهر متشرعی دارد زمینه این را دارد که برای پیش بردن مقاصد غول های بزرگ اقتصادی وابسته به جریان خاص هزینه بدهد. هزینه ای که او برای توجیه اش به تعریف «آقازاده ای با رانت های اطلاعاتی» از «عدالت اجتماعی» بسنده می کند. تعابیری که له شدن برخی مردم زیر چرخ های توسعه را به ذهن متبادر می کند.
پرده نشین ادامه دارد و البته تا همین جایش جای خالی خیلی از حرفهای «سمت خدایی» را در تلویزیون پر کرده است. این فیلم کنایه های گیرایی دارد. تا آنجا که برخی تاب دیدن این کنایه های سنگین را ندارند. آنهایی که شهره به «مفاسد بزرگ اقتصادی» اند و البته «آقازاده» و «دارای رانت اطلاعاتی». ملاحظاتی هم هستند که نمی گذارند به پرونده آنها رسیدگی شود. و همه این روزها شنیدند که با سمینار معجزه نمی شود.