بانک وبلاگی وب نور ممسنی نوشت : نمونه ای از اسلام هراسی در آمریکا

کشتن سه دانشجوی مسلمان در چپل هیل تنها نمونه ای از جنایت های ضد بشری در آمریکا است اما جنایت بزرگتر سکوت جوامع بین المللی است و یا اینکه دولت ها و رسانه های غربی به گونه ای نسبت به این مساله واکنش نشان می دهند که اصلا غیر قابل باور است.

اگر اینگونه رفتار ها بررسی شود دیده خواهد شد که چگونه مدعیان حقوق بشر، «صلح و دوستی و حقوق انسانی» را به سود خود به چپاول می برند. این در حالی است که انتظار می رود سازمان بین المللی حقوق بشر واقعت ها را ببیند و به سمت یک جهان صلح آمیز حرکت کند.

چگونه کشته شدن سه مسلمان در مقوله ی یک دعوای ساده می توان گنجانده شود این نمونه ای از دین ستیزی و افراط و اسلام هراسی در آمریکاست.

رسانه های اروپایی در انعکاس این اخبار به گونه ای عمل می کنند که گویی یک مساله ی عادی بوده است اما اگر اتفاق مشابهی رخ میداد مثلا یک مسلمان غیر مسلمان را می کشت چنان داد و بیاد به راه می انداختند که نگو و نپرس و اصلا کاری نداشتند که دلیل چه بوده مهم این است که اسلام هراسی کنند.

می بینیم همین رسانه هایی که ادعا دارند بزرگترین منابع خبرپراکنی هستند به صورت حرفه ای برخی از مطالب و نامه پر مغز و مفهوم رهبری را بایکود می کنند از طرفی کوچکترین رخ دادهای ایران را بزرگ جلوه می دهند.

اینها تنها نمونه ای از دشمنی رسانه های غربی با ایران و اسلام است متاسفانه این دشمن کینه ای و حرفه به راحتی از طریق ماهواره ها و شبکه های اجتماعی و اینترتی در جامعه و در خانواده ها ترویج یافته اند لازم و ضروریساست اینگونه مسائل و نحوه ی برخورد و رفتار این رسانه ها با  ایران و اسلام برای خانواده تبیین شود تا به وضوح میزان دشمنی و نقشه های شوم این رسانه ها مشخص شود.

هرگز نمی شود به این منابع خبری اعتماد کرد آنها هر چیزی را بهس ود خود منتشر می کنند و تفکر جوامع را به بازی میگیرند همانگونه که رهبری گفتند جا دارد جوانان خود بیندیشند و اسلام واقعی را درک کنند. ما نیز در جمعه خود باید بیندیشیم و اسلام را به خوبی یادبگیریم شمر زمان را بشناسیم و به پیروی از امام زمان برخیزیم.

وبلاگ محض یار کازرون: ای معلم: شغل پدر را مپرس!

وبلاگ حرف های ناگفتنی نوشت: آنتی ویروس جدید خریدم به نام «استغفار»

لپ تابم را روشن کردم و افتادم توی کوچه پس کوچه های اینترنت، چند تا کوچه را که دور زدم آژیر آنتی ویروس محترم به صدا در آمد

فهمیدم ویروس گرفته رفتم و سریع ویروس رو از بین بردم تا به سیستمم آسیبی نرسونه…

کارم که تموم شد به حال خودم خندیدم .

البته از اون خنده هایی که شاعر معروف میگه "خنده ی من از گریه غم انگیز تر است.”

با خودم گفتم :کاش اینقدر که هوای لب تاپت رو داری هوای خودت رو هم داشتی

کاش وقتی گناه میکردی و آژیر دلت داد میزد که خطر…خطر

دلم به حال خودم سوخت تازه فهمیدم خیلی وقته گناه ها آنتی ویروس دلم رو هم خفه کردند…

نمیدونم چی بگم

اما خوش به حال اونایی که هر شب خودشون رو چک میکنند و اگر گناهی ناخواسته وارد دلشون شده با آنتی ویروس استغفار نابودش میکنند

امروز آنتی ویروس لب تاپم درس بزرگی بهم داد

امروز  یه آنتی ویروس جدید خریدم به نام ((استغفار))

و این چنین شد که با صدای بلند فریاد زدم:استغفر الله ربی و توبه علیه

 وبلاگ غلمان نوشت: داشته هایت را دست کم نگیر

روی عکس زیر کلیک کن و تا آخرش بخون…

وبلاگ حرف های ناگفتنی نوشت: مش رجب قصه ما شد اهل دیش

مـش رجب هم عاقبت شد اهـــل دیش

آنتـنی بنـــــــــــهاد  او بر بام خــویش

تا زند گشــــــــتی در این کانـــــال ها

فیلم ها بیـــــــــــــــند  از آن باحال ها

بالشی بر پشت و ریمـــوتش به دست

صبح تا شب پای تــی وی می نشست

چار چشمی  در تمـــاشا بــــــــــود او

در تمـــــاشای به قــــول خود هلــــــو

دلبــــــرانی خوش تر از حــور و پری

جملگی بی مانـــــــتو و بــی روسری

مش رجب مــی گفت با افسـوس و آه

دلبری خواهــم چو اینـان خوب و ماه

همسرم با این دلــــــــم دمساز نیست

همچو اینان خوشــگل و طنـاز نیست

او ندارد پیــــــــــچ و تابــــــی در کمر

جنبش موزون و نابـــــــــی در کمـــر

پس ببـــــاید  عمر باقیمـــــــــــانده را

سر کنم با دلـــــــــــــبری شــیرین ادا

تــا شقایــــــق هست زن بایـــد گرفت

چـار دلـــــــدار خفـــــــــــن باید گرفت

در پی  این عـــــزم راسخ   آن خــپل

بر سبـیل و مــــوی خود مالـــــــید ژل

رفت و یــار خوش ادایــــــی تور کرد

چیز مَشت و دلــــــــــــربایی تور کرد

حجــــره اش مهریـــــه ی دلـــدارشد

خانه اش هـم رهــــــن عشق یار شد

در بــــــــه روی همـــــسر اول ببست

گفت دلـــــــــداری فشن جایت نشست

روزگــارش یک دوماهـــی خوب بود

چـــــون که هی تنـگ دل محبوب بود

شد عوض اوضاع جوی ناگهــــــــان

دلــــــــبرش گردیــد چون آتشفـــشان

جیــــــــــــــــــغ های آتشینش شد بلند

نوشخندش شد از آن پس نیشـــــنخند

رفت  او مهــریــه را اجـــــرا گـذاشت

روی پیـــــــــــمان مـــوّدت پا گـذاشت

مش رجــب دار و نــــــدارش دود شد

خانـــه   و دکــــــــــان او نابـــود شـد

در تمـــــام جـان اوپیــــــــــــــچید درد

طبق اسناد پزشکـی سکتـــــــــه کرد

چون بدید او حــــال و روزخویـش را

گفت پایـــــــــــین آوریـــد آن دیش را

این فشن تی وی ببـین با من چه کرد

روزگارم را پی ام ســـــی تیـــره کرد

آن نخستین همسرم، منــــــصوره کو

آوریدش تا بگویــــــــــــــــم من به او

چون که نادلـدار جیــــــــــبم را تکانـد

تا شقایــق هست بایــــد با تـــو مانــد

وبلاگ کار یعنی جهاد نوشت: آخرین نامه شهید استخر

وبلاگ صادق آنلاین نوشت: خطاب به کسانی که احساس می‌کنند وظیفه‌ای دارند

در مورد فعالیت ما! در فضای مجازی چیزهای زیادی از ذهنم می‌گذرد که قبل‌تر به عناوین مختلفی نوشته‌ام و خواهم نوشت. این مطلب خطاب به خودم هست و همه‌ی کسانی که احساس می‌کنند وظیفه‌ای دارند.

این یک جنگ است
باید قبول کرد که جنگی در جریان است، که اگر نبود، فرماندهان و افسرانی برای این جنگ تعیین نمی‌شد، جنگ مختصات خودش را دارد و همه را درگیر می‌کند. هر کسی وظیفه‌ای دارد که باید به خوبی آن را انجام دهد.

با نیت الهی فعالیت کنید
در دین ما نیت نقش مهمی ایفا می‌کند. با نیت الهی به فعالیت مثبت در فضای مجازی بپردازید.

وبلاگ آسمانیان نوشت: او حاضر است، برای همیشه

محسن نعمتی!