بی تابی رفتگر محله برای یک شهید + عکس
شهيد حسن بهمني، فرمانده عمليات لشکر 10 سيدالشهدا عليه السلام، علي رغم آنکه از اولين جوانان پيوسته به سپاه پاسداران بود، از بي نام و نشان ترين سرداران سپاه به شمار مي رود.
به گزارش شیرازه به نقل از فارس، حسن بهمني
و عده اي از همرزمانش، پس از عمليات خيبر، با بررسي مشکلات پيش آمده در
عمليات هاي پيشين، انتقاداتي را به استراتژي جنگي سپاه وارد دانستند و با
اعتقاد کامل به شعارهاي اصلي جنگ، به طرح آن سئوال ها از فرماندهي وقت سپاه
پرداختند. متاسفانه با ورود برخي عوامل سياسي به ماجرا، انتقادهايي داخلي
که تنها با هدف اصلاح ساختار عملياتي سپاه طرح شده بود، شکلي تنش آلود به
خود گرفت.
اما ورود حضرت امام به ميانه مباحثات و حکميت نهايي ايشان، پايان مناقشه را رقم زد و در اين مرحله بود که حسن بهمني و شاگردان راستينش، نمايشي شگرف از ولايت پذيري خود ارائه دادند. آنها علي رغم اختلاف نظر آشکار با فرماندهي وقت، به عنوان پاسداري عادي در جبهه هاي نبرد حاضر شده و خالصانه با خون خود، بيعت خويش را با امام خميني و انقلاب اسلامي تازه نمودند.
پدر شهيد بهمني مي گويد: بهترين دوست حسن، مش قادر رفتگر محله بود. حسن هر موقع مش قادر را مي ديد؛ با وجود سر و وضع آلوده مش قادر، او را بغل مي کرد و مي بوسيد؛ يواشکي هم مقداري پول در جيب مش قادر مي گذاشت. ما اين موضوع را بعد از شهادت حسن فهميديم. روز شهادت او متوجه شديم مش قادر بي تابي غير عادي مي کند. وقتي خبر شهادت را شنيده بود در باغچه نشسته و خاک باغچه را برسرش مي ريخت. بعداز شهادت حسن، مش قادر خيلي غصه مي خورد تا اينکه بنده خدا از دنيا رفت.
اما ورود حضرت امام به ميانه مباحثات و حکميت نهايي ايشان، پايان مناقشه را رقم زد و در اين مرحله بود که حسن بهمني و شاگردان راستينش، نمايشي شگرف از ولايت پذيري خود ارائه دادند. آنها علي رغم اختلاف نظر آشکار با فرماندهي وقت، به عنوان پاسداري عادي در جبهه هاي نبرد حاضر شده و خالصانه با خون خود، بيعت خويش را با امام خميني و انقلاب اسلامي تازه نمودند.
پدر شهيد بهمني مي گويد: بهترين دوست حسن، مش قادر رفتگر محله بود. حسن هر موقع مش قادر را مي ديد؛ با وجود سر و وضع آلوده مش قادر، او را بغل مي کرد و مي بوسيد؛ يواشکي هم مقداري پول در جيب مش قادر مي گذاشت. ما اين موضوع را بعد از شهادت حسن فهميديم. روز شهادت او متوجه شديم مش قادر بي تابي غير عادي مي کند. وقتي خبر شهادت را شنيده بود در باغچه نشسته و خاک باغچه را برسرش مي ريخت. بعداز شهادت حسن، مش قادر خيلي غصه مي خورد تا اينکه بنده خدا از دنيا رفت.
نظرات بینندگان