روایت بوسه امام بر پیشانی «اِشلو»
«اِشلو» کیست؟
«مرتضی جاویدی» فرمانده گردان فجر لشکر المهدی که معروف به «اشلو» بود به همراه نیروهایش خود را به پشت نهر جاسم در محدودهی پنج ضلعی میرساند. با نیروهای عراقی درگیر میشود و میتواند محاصرهی آنها را بشکند و دشمنان را به عقب براند و بچههای لشکر ثارالله از محاصرهی دشمن بیرون بیایند.
عراقیها و اشلو
مرتضی جاویدی بین عراقیها معروف شده بود به اشلو. از بس که خودش را به
سنگرهایشان میرسانده و به عربی با آنها صحبت میکرده و میگفته: «اشلونک؟»
یعنی حالت چطوره؟! بعد که آنجا را ترک میکرده، میفهمیدهاند از نیروهای
ایرانی بوده و خودش را عراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد.
از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق برای سرش جایزه گذاشته بودند. دو سه بار هم
به دروغ از رادیو عراق اعلام کرده بودند مرتضی جاویدی، مشهور به اشلو، از
فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی امروز توسط دلاورمردان عرب به
درک واصل شد! برای همین چیزها بود که هر فرمانده لشکری آرزو داشت فرمانده
گردانی چون او داشته باشد.
مرتضی جاویدی همچنین در عملیات والفجر 2 رشادتهای بسیاری خلق کرد و به همراه نیروهایش در محاصرهی دشمن مقاومت جانانهای میکند تا به قول خودش «اُحد» تکرار نشود.
روایت سرلشکر صیادشیرای از «اشلو»
«بعد از پیروزی عملیات والفجر 2 (عملیات در منطقه حاج عمران) به محضر امام
(ره) رسیدیم. تعدادی از رزمندگان اسلام که در عملیات شرکت داشتند، افتخار
دیدار با امام(ره) را در حسینیه جماران پیدا کردند.رزمندگان دستهدسته وارد
حسینیه میشدند و هر بار لحظاتی مداحی میشد سپس بچهها بعد از دیدار با
امام (ره) جایشان را به دیگران میدادند. ما بین این دیدارها یکی از
رزمندگان پاک و مخلص بسیجی به نام مرتضی جاویدی که بعدها در زمره پاسداران
کادر رسمی قرار گرفت،از طرف فرماندهی محترم کل سپاه و اینجانب به عنوان
اسوه رزمندگان به محضر امام(ره) معرفی شد. این چهره دلاور که از خطه فارس
(روستایی نزدیک فسا) بود، در این عملیات در سمت فرماندهی یکی از گردانهای
تیپ 33 المهدی حماسهآفرین بود و حدود یک هفته در حالی که در محاصره تنگ
دشمن بود راه حاج عمران به تنگ دربند را قطع کرده و زمینه پیروزی رزمندگان
اسلام را فراهم کرده بود. بعد از
معرفی جاویدی (که بعدها به فیض شهادت رسید) او سر و صورت و پیشانی و دست
امام (ره) را بوسید و آرام در کنار فرماندهاش قرار گرفت. در این لحظه صحنه
جالبی رخ داد و آن، این بود که امام (ره) بزرگوار با آن قامت بلند و
مبارکشان خم شده و به پیشانی آن بسیجی دلاور بوسه زدند. اینجانب از دیدن
این منظره، عشق و علاقه عمیق امام (ره) را به فرزندان بسیجی خود دریافتم.»
صیادشیرازی در یکی از سفرهایش به شیراز، سراغ مزار مرتضی را میگیرد تا
میرسد به شهر فسا و بعد روستای جلیان.همراهان صیاد میگویند از فاصلهی 50
متری مزار،از ماشین پیاده میشود.لباسش را مرتب میکند و با احترام کامل
نظامی با قدم آهسته به سمت مزار شهید میرود و آنجا دست راست را به گوشهی
کلاه نظامی میچسباند و فاتحه میخواند و هرچه بچههای سپاه فسا که از
حضورش خبردار شده بودند از او میخواهند ناهار را آنجا بماند، میگوید من
در ماموریتم و فقط به احترام مردی که امام به پیشانیاش بوسه زد، به اینجا
آمدهام و باید بروم.
در رابطه با زندگی این سردار شهید کتاب «تپه جاویدی و راز اشلو» منتشر شده است.
انتهای پیام
منبع: ایسنا