حفظ بیت المال از نگاه شهدا
حفظ و مواظبت از بیت المال همواره از مسائل فراموش نشده رزمندگان در جبهه محسوب می شد و اکثر رزمندگان به نحو احسن این امر الهی را رعایت می کردند.
کد خبر: ۴۱۹۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۰۶
پای صحبت پدر شهیدان رضیعی
وقتی حاج خانم جسد حجت را دید گفت: «خدایا من شهید را در راه تو دادم اما اگر کسی به خون شهید خیانت کند تا قیامت از او نمی گذرم.»
کد خبر: ۴۱۷۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۰۳
مراسم بزرگداشت شهید خلبان عباس دوران امروز صبح در سالن سینمایی منطقه هوایی شهید دوران با حضور مسئولین استان،خانواده شهید دوران و جمعی از خانواده های شهدا و با حضور مهمان ویژه امیر سرتیپ دوم چیت فروش برگزار گردید. در این مراسم از خانواده های شهدا تقدیر شد.
کد خبر: ۴۱۶۱۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
شاید برای بسیاری از افراد تنها روزهای محدودی از سال مانند ماه رمضان و خصوصاً شبهای قدر به مرور زندگی و محاسبه اعمال اختصاص یابد. آن هم تنها شامل موارد خاصی میشود که حداقل از نگاه عموم مردم به گناه شناخته میشود.
کد خبر: ۴۱۵۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
رزمندگان در دوران دفاع مقدس در کسب علم و دانش کوشا بودند و کلاسهای درس حتی درون سنگرها برپا میشد.
کد خبر: ۴۱۵۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۳۰
بنیاد حفظ آثار:
در بیانیه بنیاد حفظ آثار آمده است: پذیرش قطعنامه ۵۹۸ هرگز به مفهوم تعطیل شدن امر دفاع مقدس نبود چرا که پس از آن دشمن با حمله به هویت و نظام از طریق جنگ نرم و نیز تحریمهای اقتصادی، جنگ را در میدانهای دیگر علیه انقلاب اسلامی گستراند.
کد خبر: ۴۱۴۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۷
توسط چند مسئول لامردی صورت گرفت
بوسه باران دستان پدران چند شهید اتفاق بزرگ و دیدنی بود که توسط چند مسئول در مراسمی در روستای عالی آباد شهرستان لامرد رقم خورد
کد خبر: ۴۱۴۱۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۵
در فیلم پیش رو مادری در خصوص وصیت یک شهید قبل از شهادت صحبت می کند.
کد خبر: ۴۱۳۴۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۴
مقر اصلی تخریب لشگر ده سیدال شهدا ء(ع) که به موقعیت الوارثین شهرت داشت در سر راه پیشروی دشمن قرار داشت. بچههای تخریب با فرماندهی شهید اربابیان آماده میشدند تا با مین گذاری مقابل دشمن جلوی آنها را سد کنند.
کد خبر: ۴۱۳۴۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۴
اگر کسی می خواست توی گردان امام محمدباقر(ع) فرمانده ی دسته شود می بایست از هفت خوان رستم رد می شد، چه برسد به فرماندهی در رده های بالاتر... .
کد خبر: ۴۱۳۰۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۴
عکسی که می بینید، در سال های دفاع مقدس گرفته شده است و جانبازی که در عکس دیده می شود، این روزها باید دهه پنجاه از عمر خویش را بگذراند. قدردان وجود حیدری اش هستیم
کد خبر: ۴۱۳۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۳
سه برادر در حساس ترین نبردهای های سال های دفاع مقدس، بر خاک افتادند و مادرشان، پیکر آنان را تا بهشت زهرای تهران مشایعت کرد.
کد خبر: ۴۱۲۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۲۲
در عکس، که مکان و زمان آن معلوم نیست،«آقا عزیز»، کودک خردسال خود را در آغوش دارد و «مهدی باکری» در تلاش است که با خنده های خود، لب های کودکِ برادرش را به خنده باز کند. کودکی که اگر «آقا مهدی» عمرش به دنیا بود، باید امروز او را «عمو مهدی» خطاب می کرد.
کد خبر: ۴۱۱۰۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۹
فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح طی اعلامیهای خبر کشف و شناسایی بقایای پیکرهای 80 شهید دوران دفاع مقدس در منطقه فاو را تکذیب کرد.
کد خبر: ۴۱۰۰۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۷
رهبر که شد می دانست که باید حواسش به همه باشد. از بزرگ گرفته تا کوچک به او نگاه می کردند. بزرگ ترین آرزوی خیلی هایشان دیدار یک لحظه با ایشان بود. در میان همه مخاطبان نگاه های معصوم فرزندان شهدا حکایتی دیگر داشت.
کد خبر: ۴۰۷۴۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۱
مطلب زير گذري بر زندگي كم سن وسال ترين شهيد دانش آموز استان فارس مي باشد
کد خبر: ۴۰۷۳۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۱
هرم آتش نمی گذاشت کسی بیشتر از دو- سه متر نزدیک شود. از داخل شعله ها، سر و صدای می آمد. فهمیدیم یک نفر داخل آتش گرفتار شده و دارد زنده زنده می سوزد. من و حسین آقا هم برای نجات آن بنده ی خدا با بقیه همراه شدیم.
کد خبر: ۴۰۷۲۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۱
پاسی از شب گذشته بود. در سنگر مخابرات به خواب رفته بودم. در عالم خواب و بیداری صدای مشکوکی را شنیدم. به خودم تکانی دادم تا صدا را بهتر بشنوم. مثل اینکه بلندگو موسیقی عربی پخش میکرد.
کد خبر: ۴۰۶۹۰ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۰
مرا به سرد خانه شهر گیلانغرب انتقال دادند. آنجا چون حجم شهدا زیاد بود در همان اتاق مجاور سردخانه قرار دادند. یک لحظه احساس سرما کردم و چشمانم را بازکردم و دستم را تکان دادم که پرستاری میبیند و میگوید او زنده است.
کد خبر: ۴۰۶۷۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۱۰
یک روز که بهنام رفت برای دریافت سهمیه ی صبحانه، مقداری هم گردو تحویلش دادند که آورد. پایش را که داخل چادر گذاشت و چشم «میر یعقوب» افتاد به گردوها، گفت: «آخ جون بچه ها! امروز تیله بازی می کنیم».
کد خبر: ۴۰۴۶۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۴/۰۵