کد خبر: ۱۳۸۷۰۷
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۲ - ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۹
جلسه هفتم تفسیر قرآن استاد سیدعلی خامنه ای؛

توحید و جهان‌بینی اسلامی

متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصه‌سازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.
توحید و جهان‌بینی اسلامی

به گزارش پایگاه خبری تحلیلی شیرازه؛ متن پیش رو حاصل چند هفته خوانش و چند هفته خلاصه کردن متن کتاب شریف «طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن» است. در خلاصه‌سازی سعی بر این شد تا عبارات و جملات تغییر نکند تا فضا و حال و هوای سخنرانی حفظ شود. امید است تا خواندن خلاصه جلسات، شما را به سَمت خواندن اصل کتاب سوق دهد.

توحید؛ یک نگرش اصلی
هم‌چنانکه ایمان به هر اصل از افکار و اصول دینی، باید آگاهانه و همراه با تعهد باشد، ایمان به توحید نیز این‌گونه است.
توحید را ما آن‌چنانی بررسی می‌کنیم که اولا آگاهانه به توحید برسیم و ثانیا ببینیم توحید چه تعهداتی بر دوش ما می‌گذارد؟
توحید در هر يك از مقررات فرعی اسلام، خودش را می‌نمایاند و نشان می‌دهد. هرجایی شما يك حكمي و يك قانونی و يك دستوری را به نام دین مشاهد کردید که در آن توحيد لنگ می زند، ضدتوحید در آن وجود دارد و توحید در آن نیست، بدانید که این از اسلام نیست؛ چون توحید مثل روحی در کالبد تمام مقررات اسلامی هست.
بحث درباره توحید و جهان‌بینی اسلامی است. جهان‌بینی یعنی چگونگی دیدن عالم. جهان‌بینی یعنی برداشت یک انسان از جهان. اسلام یک برداشتی از جهان دارد. اسلام معتقد است همه این مجموعه جهان ساخته و پرداخته و درست شده‌ی قدرت بالاتری است که اسمش خداست، الله است. جهان‌بینی اسلامی این عالم را وابسته به قدرت بالاتری می‌داند. 
قرآن، عالم را به دو صف خدا و یک صف موجودات دیگر تقسیم می‌کند. از لحاظ بندگی خدا، بین دو موجود عالم هیچ امتیازی نیست. از این جهت که بنده خدا هستند، از این جهت که تحت قدرت و در قبضه خدایند، همه یکسانند، همه! حتی بزرگ‌ترین موجود عالم، عزیزترین و ارزشمندترین انسان تاریخ؛ یعنی وجود مقدس نبی اکرم(ص)، از لحاظ بنده خدا بودن، تحت اختیار خدا بودن، عبد خدا بودن، مثل همه ذرات دیگر وجود است. بندگان دست بسته و تسلیم پروردگارند و بزرگی‌شان هم به همین است.
وقتی دانستیم که همه انسانها في‌الجمله، در مقابل این قدرت و این مرکز نیرو على‌السوائند، دیگر معنی ندارد که امپراتور روم، والِريَن مثلا، در حال غرور و تکبر مجسمه‌اش را آنجا بسازند که يك برده‌ای، يك غلامی روی پایش افتاده. چرا؟ مگر این امپراتور عظیم‌الشأن، غیر از صف بندگان خدا، صف دیگری پیدا کرده؟ و مگر این انسانی که حالا روی پای امپراتور افتاده، دارد او را سجده می‌کند، دارد در مقابل او خضوع و خشوع می‌کند، غیر از صف بندگان، يك صف پایین‌تری، پست‌تری پیدا کرده؟ مگر هر دوی اینها وابسته به يك صف نیستند، پس این وضع چرا؟
بت‌پرستان مشرک هندوستان می‌گفتند جامعه به 4طبقه تقسیم می‌شود و هر طبقه خدای مخصوص به خود را دارد. اما بینش توحیدی خالص اسلامی می‌گوید تمام ممکنات و موجودات از یک جا، از یک مبدا، از یک دست قدرت، آفریده و ساخته و پرداخته شدند. پس همان‌طوری که حق نداری پایت را روی سر بگذاری، حق نداری سرت را روی پای کسی بگذاری. برای چه؟ برای اینکه برخلاف حق و حقیقت عمل کردی در هر دو صورت.
نظرات بینندگان