کد خبر: ۱۶۱۴۹۷
تاریخ انتشار: ۱۲:۴۳ - ۰۴ آبان ۱۴۰۲
به مناسبت یکمین سالروز حمله تروریستی به حرم مطهر شاه‌چراغ(ع)

یک سال پس از غروبی که کبوتران حرم پرکشیدند

امروز چهارم آبان‌ماه درست یک سال از واقعه دردناک حمله تروریستی به حرم مطهر احمد ابن موسی شاه‌چراغ (ع) می‌گذرد، اتفاقی که توسط عوامل داعش رقم خورد و موجب به‌شهادت‌رسیدن ۱۳ تن و مجروح شدن تعدادی از هم‌وطنانمان گردید.
به گزارش خبرنگار گروه اجتماعی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه»، آن شب رعب‌انگیز و دردناک و لحظاتی قبل از حادثه، کبوترهای حرم همانند همیشه آرام و سبک‌بال داخل صحن اصلی مشغول خوردن گندمی بودند که زائران برایشان می‌آورند.

عده‌ای از زائران هم در حیاط چشم به گنبد طلایی دوخته و نجواکنان با خدای خود رازونیاز می‌کردند و برخی هم کنار ضریح مشغول زیارت و عبادت و نمازگزاران هم در صفوف به‌هم‌پیوسته اقامه نماز کرده بودند که ناگهان صدای مهیب گلوله کبوترها را به سمت گنبد زرین حرم پرواز داد، جیغ و فریاد زائران و مجاوران حرم از هر گوشه و کناری به گوش می‌رسید و هر لحظه صدای شلیک نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و ناگهان...

امروز چهارم آبان‌ماه درست یک سال از واقعه دردناک حمله تروریستی به حرم مطهر احمد ابن موسی شاه‌چراغ (ع) می‌گذرد، اتفاقی که توسط عوامل داعش رقم خورد و موجب به‌شهادت‌رسیدن ۱۳ تن و مجروح شدن تعدادی از هم‌وطنانمان گردید.

حادثه‌ای تلخ و روایتی دردناک که دل ملتی را به درد آورد و ایرانی را عزادار کرد.

و اکنون در یکمین سالروز این حادثه تلخ بنا به فرموده مقام معظم رهبری که فرمودند «دستگاه‌های فرهنگی، هنری و رسانه‌ای نباید بگذارند این حادثه فراموش شود»؛ برای بازخوانی حادثه، ابتدا شرح ماجرا را از زبان خادمی می‌شنویم که ساعتی پس از ین جنایت هولناک با خبرنگار شیرازه گفتگو کرد.

آقای بردبار خادم حرم مطهر شاه‌چراغ که شب حادثه در شبستان حرم و کنار نمازگزاران حضور داشته شرح ماجرا را لحظه‌به‌لحظه عنوان می‌کند و گاهی نیز از ما می‌خواهد تا دوربین را خاموش کرده تا بغضش را فروببرد.

 تصاویر زیر فیلم کامل وقایعی است که از زبان این خادم بازگو شد و قبلاً در شیرازه منتشر شده است؛

تعداد بازدید : 0
کد ویدیو

روایتی تلخ از سرنوشتی به شیرنی شهد شهادت

 و حالا بشنوید روایتی از خبرنگار شیرازه که درست دقایقی پس از حادثه خود را به حرم رساند.

بعد از یک روز کاری شلوغ، تازه نیم ساعتی بود که به منزل رسیده بودم که تلفنم زنگ خورد و از آن‌سوی خط صدای لرزان مدیرمان را شنیدم که باعجله گفت خود را به حرم شاه‌چراغ برسان حمله تروریستی شده است. نفهمیدم چطور آماده شدم و به همراه دختر و همسرم به سمت حرم حرکت کردیم؛ شلوغی اطراف حرم و ترافیک شدید باعث شد مسافتی را پیاده شده و به سمت حرم بروم در حال دویدن فقط اشک می‌ریختم و نفسم بند آمده بود.

 وقتی رسیدم در همان چند دقیقه اندک و با شنیدن خبر، چنان جمعیتی جلو درب‌های ورودی جمع شده بودند که ورود را سخت می‌کرد البته کسی به جز افراد نظامی اورژانس و خبرنگاران اجازه واردشدن به صحن و حیاط حرم را نداشتند. به‌محض ورود به سمت محلی رفتم که افراد به شهادت رسیده بودند؛ با هماهنگی مسئول امنیتی وارد صحن شدم؛ صحنه‌ای کاملاً دردناک و زجرآور؛ جنازه‌ها را به بیرون حرم منتقل کرده بودند و در حیاط حرم قرار داشتند، همه‌جا پر بود از خون و شیشه شکسته‌هایی که راه‌رفتن را سخت می‌کرد.

 به‌رسم ادب و عادت دیرینه ورود به حرمین مطهر، کفش‌هایم را بیرون آوردم و وارد حرم شدم که ناگهان یکی از نیروهای خدماتی فریاد زد خواهر کفش‌هایت را بپوش همه‌جا پر است از شیشه شکسته، و خون؛ هرچند صدایش را شنیدم؛ اما همچنان بدون کفش اشک می‌ریختم و پیش می‌رفتم؛ لحظه‌به‌لحظه و ثانیه به ثانیه از مکان‌هایی که زائران مورد شلیک قرار گرفته بودند عکس و فیلم می‌گرفتم.

 صحنه‌های عجیبی بود؛ چنان تأسف‌بار که هیچ شاهدی را یارای سکوت‌کردن نبود. از پشت سر صدای هق‌هق گریه حاضرین را می‌شنیدم و شگفت‌انگیز و عجیب‌ترین موضوع که توجهم را جلب کرده بود، بوی مطبوعی بود که از حرم برخاسته بود. شاید شنیدنش برای هر مخاطبی غیرقابل‌باور باشد؛ اما با آن همه حجم خونی که در گوشه‌گوشه حرم روان بود؛ ولی ذره‌ای بوی نامطبوع و آزاردهنده خون به مشام نمی‌رسید؛ انگار که گلهای محمدی یاس و مریم را در حرم پخش کرده بودند عِطر شهادت مشام را نوازش می‌داد.

نمی‌دانم چقدر طول کشید و چند ساعت را در حرم بودم انگار زمان متوقف شده بود؛ اما چهره گریان و دل‌های نگران شهروندان خود حکایتی است بی‌مثال؛ هر کسی دنبال یک عزیز می‌گشت که گمان می‌کرد در لحظه حادثه در حرم بوده است. مادری را دیدم که بر سر زنان دنبال نوجوانش می‌گشت و به هر کسی می‌رسید قسمش می‌داد که بگذارند اجساد را ببیند؛ خواهری با فریادهای دلخراش پشت درب باب‌الرضا التماس می‌کرد تا اجازه دهند وارد صحن شود تا از خواهر کوچک‌ترش خبری کسب کند.

پیکر مطهر شهدا و مجروحان با اورژانس به بیمارستان‌های شهر و سردخانه منتقل شدند؛ آسمان شهر را غبار غم و ماتم سنگینی فراگرفته بود، انگار عرشیان هم در ماتم و داغ حرم به سوگ نشسته بودند. در بین شهدا اسامی کودکانی به گوش می‌رسید که با خانواده برای زیارت آمده بودند و حالا زیر رگبار گلوله‌های داعشیان همانند فرشته‌ای به آسمان برکشیدند و این جنایت تا ابد ننگی شد بر پیشانی بدخواهان و دشمنانی که می‌خواهند دین، اعتقاد، ایمان، اسلام و شوق شهادت را از این مردم بگیرند دریغ از این که مردمان این سرزمین حتی لحظه‌ای از اسلام و میهن و اهل‌بیت دست نمی‌کشند و به قول فرموده امام راحل که فرمودند بکشید ما را؛ ملت ما بیدارتر خواهند شد.

آری امروز چهارم آبان ماه در حالی یک سال از واقعه دردناک حمله به شاهچراغ می‌گذرد که مرداد ماه سال جاری نیز این آستان مقدس برای دومین بار مورد حمله تروریستی قرار گرفت و دو تن از خادمان و نیروهای امنیتی حرم به شهادت رسیدند و مُهر تأییدی شدند بر جنایاتی که دشمنان ایران عزیز رقم می‌زنند تا اتحاد، انسجام و روح بلند شهادت‌طلبی را از مردمانش بگیرند.

انتهای پیام/224224
نظرات بینندگان