کد خبر: ۱۶۳۶۸۵
تاریخ انتشار: ۰۰:۰۸ - ۱۹ ارديبهشت ۱۴۰۳
وصیت‌نامه شهید میرقاسم میرحسینی:

بسیجی‌ها سنبل رزمندگان زمان انبیا هستند

شهید میرقاسم میرحسینی در وصیت‌نامه خود آورده است: در پیشگاه خداوند شهادت می‌دهم بسیجی‌ها اسوه‌ها و سنبل رزمندگان زمان انبیا و اولیا هستند و نباید با بودن چند غیر بسیجی در لباس آنان همه را به یک چشم دید.

به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری«شیرازه» به نقل از نوید شاهد، شهید میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۴۲ در روستای صفدرمیربیک در نزدیکی شهر زابل به دنیا آمد. وی کوچک‌ترین فرزند خانواده حاج مرادعلی میرحسینی بود.

میرقاسم تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در روستای جزینک به پایان رساند و برای ادامه تحصیل رهسپار هنرستان کشاورزی شهر زابل شد. پس اخذ مدرک دیپلم در سال ۱۳۶۰ به عضویت سپاه پاسداران در آمد و در واحد پذیرش مشغول به خدمت شد و پس از چند ماه کار و تلاش صادقانه و خالصانه برای گذراندن دوره عالی برگزیده شد.


با شروع عملیات بیت‌المقدس میرحسینی به عنوان معاون یکی از گردان‌های عمل‌کننده در این عملیات شرکت کرد. سرانجام پس از آزادسازی و فتح خرمشهر برای دوره آموزش تکمیلی فرماندهی رهسپار تهران شد و پس از فراگیری آموزش‌های لازم به تیپ ۴۱ ثارالله (ع) پیوست.


میرقاسم میرحسینی در سال ۱۳۶۱ به عنوان فرمانده گردان شهید مطهری منسوب شد و پس از شرکت در عملیات‌هایی چون رمضان و والفجر مقدماتی و با لیاقتی که فرماندهان در او سراغ داشتند او را به عنوان مسئول طرح و عملیات تیپ ۴۱ ثارالله (ع) منسوب کردند.


وی در عملیات والفجر یک از ناحیه کتف و صورت مجروح شد. در سال ۱۳۶۲ سنت حسنه پیامبر (ص) را بجای آورده و ازدواج کرد. این سرباز گمنام امام‌زمان (عج) در عملیات والفجر سه، سه شبانه‌روز چشم به هم نگذاشت تا این عملیات را ساماندهی کند.


در عملیات والفجر چهار نیز به همراه رزمندگان اسلام ارتفاعات دره شیلر و پنجوین را با یاری خداوند و رزمندگان اسلام تصرف کردند، در عملیات خیبر به عنوان فرمانده تیپ منسوب شد و در این عملیات در جزیره مجنون پس از دلاوری‌های فراوان بر اثر بمباران شیمیایی دچار مسمومیت گازهای سمی و مجروح شد و به پشت جبهه اعزام و پس از آن به تهران منتقل شد.


شهید میرحسینی هنوز از بند جراحات وارد شده رها نشده بود که به مناطق عملیاتی برگشت و در عملیات میمک شرکت کرد تا اینکه ارتفاعات میمک را فتح نمودند، در سال ۱۳۶۳ مسئولیت طرح و عملیات لشکر ۴۱ ثارالله (ع) به او واگذار شد و در عملیات بدر دوباره بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن بعثی از ناحیه پا به شدت زخمی شد.


در سال ۱۳۶۴ به زیارت خانه خدا مشرف شد و در همان سال ایشان به سمت قائم‌مقامی لشکر ۴۱ ثارالله (ع) معرفی شد، در عملیات والفجر هشت پس از رشادت‌ها و شجاعت‌های نیروهای سپاه اسلام شهر فاو آزاد شد و در عملیات کربلا یک که منجر به فتح ارتفاعات قلاویزان شد شرکت داشت و در کربلا چهار که مقدمه کربلا پنج بود خالصانه و شجاعانه جنگید و بعثی‌های ظالم را به همراه هم‌رزمان خود از مرزهای کشور بیرون راند.


سرانجام این سردار رشید اسلام در سال ۱۳۶۵ در خاک مقدس شلمچه و در عملیات کربلا پنج پس از ساماندهی نیروها در حین عملیات بر اثر اصابت تیر مستقیم دشمن به ناحیه پیشانی سر به درجه رفیع شهادت نائل آمد.


وصیت‌نامه شهید

بار خدایا یگانگی‌ات و اینکه شریک و همتایی برایت نیست و معبود واقعی هستی شهادت می‌دهم. بار خدایا به پیامبر خاتمت حضرت محمد (ص) که فرستاده و رسول توست شهادت می‌دهم و به اینکه حضرت علی (ع) پیشوا و امام اول شیعیان است و اینکه قیامت و محشر روز رستاخیز حق است شهادت می‌دهم.

بار خدایا به اینکه نظام جمهوری به رهبری امام عزیز حق است و جنگ عراق علیه ایران به ما تحمیل شده و امروز فرزندان برومند ملت ما ایثارگرانه از تمامیت ارضی، اسلامی، عقیدتی و مکتبی خود دفاع می‌کنند شهادت می‌دهم شاید مشیت حضرت داور بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم.

به هر حال به خداوند و فضل و رحمتش چشم امید دوخته‌ام نه به بضاعت و توشه خویش. خدا گواه است توشه‌ای ندارم. مدتی در جنگ بودم که شاید بهار عمرم محسوب شود و در کنار وارسته‌ترین فرزندان این امت، قسمتی از عمرم را سپری کردم که نعمت بسیار بزرگی بود.

بسیجیان که جز خدا نمی‌دیدند و جز طریقت خدائی نمی‌پویند و آن خالصانی که تکیه به حقیقت توحید و معاد و عقاید و اخلاق، اعمال و حالات خود را از آلودگی‌ها شسته‌اند و جان و اعضاء و جوارح خویش را به نور واقعیت تزئین کرده‌اند، آن کسانی که به نص کلام مولا علی (ع) دنیا را سه طلاقه کرده‌اند.


سخنی با برادران عزیزم، هم‌رزم‌ها و هم‌سنگری‌های قدیمی، مخصوصاً حاج‌قاسم سلیمانی، شاید مصلحت و مشیت حق بر این باشد که توفیق شهادت پیدا کنم و در این دار فانی همدیگر را وداع کنیم. لازم دیدم چند جمله به عنوان درد دل و ره آورد چندین ساله جنگ و درس‌هایی که حقیر گرفتم و بعضی‌ها را توفیق پیدا کردم بکار بندم و بعضی‌ها را دیر متوجه شدم یادآور می‌شوم: 
۱- در جنگ هستید هیچ برنامه‌ای از پیامدهای زندگی شما را در امر جنگ و برنامه‌ریزی‌های آن سست و کم مقاومت نکند.
۲- علت عمده بریدن از جنگ و فشار ناشی از آن را در مسائل عقیدتی و روحی پیدا کنید نه در کمبودهای آموزشی - کادری و تجهیزاتی برای مثال اگر به قیامت - معاد - محشر روز رستاخیز معتقد باشیم و باور کنیم همه هست و بر حق هم هست، هرگز از مرگ فرار نمی‌کنیم و هرگز دل به دنیا نخواهیم بست؛ ولی چون روح ملکوتی نیست به باورهای حضرت حق رشد کافی نکرده است و فنایی درگاه عبودیت حق نگردیده است و قدرت کافی در برابر فشارهای مادی را ندارند. همیشه دل‌زدگی، کدورت، نیش زبان، زخم زبان زدن و بعضاً بریدن از جنگ را فراهم می‌آورد.


۳- هیچ چیزی را به دل راه ندهید به حدی که الله شود و جای الله اصلی را بگیرد که حضرت حق سریعاً از آن دل، رخت برمی‌بندد.
۴- راحتی‌های جنگ را سر همدیگر تقسیم کنید و مشکلات را نیز چنین کنید.
۵- رده‌های پایین همیشه قوت قلب رده‌های بالا باشند و بالایی‌ها پدر و برادر بزرگ پایینی‌ها.


۶- در پیشگاه خداوند شهادت می‌دهم بسیجی‌ها اسوه‌ها و سنبل رزمندگان زمان انبیا و اولیا هستند و نباید با بودن چند غیر بسیجی در لباس آنان همه را به یک چشم دید.


۷- امت حزب‌الله، خانواده معظم شهدا، مفقود الاثرها، اسرا و جانبازان و سایر افشار که ذی‌حق انقلاب اسلامی است. به حق همراه امام و مقاوم با امام حرکت کردند و باید برادران به‌عنوان پیشتازان این حرکت گرمی و نشاط و حرارت و سرعت بیشتر از بقیه داشته باشند.


۸- من حقی بر گردن هیچ کدام از شما ندارم و انتظار دارم مرا عفو کنید و از سایر برادران آشنا برایم حلالیت و عفو طلب کنید و من اگر حقی داشته باشم همه را می‌بخشم. در پایان صحبت سخنی با مسئولین رده بالاها از لشکر مخصوصاً برادر شمخانی دارم که بنا به صحبت حضرت امام: منتظر نباشید تا قدرت بگیرید حرکت کنید تا قدرت بگیرید.

انتظار می‌رود با توجه به نیاز استان سیستان و بلوچستان و ارزش استراتژیکی آن با بودن کادر موجود در لشکر سرمایه‌گذاری شود و آنجا در قالب یگان مستقل ولی تحت امر لشکر ۴۱ ثارالله (ع) یا هر یگانی صلاح دیدند در جنگ خدمت کند و در راستای ارتش ۲۰ میلیونی گامی بلند برداشته شود.

انتهای خبر/

نظرات بینندگان