کد خبر: ۲۴۲۸۵
تاریخ انتشار: ۰۸:۴۲ - ۱۷ بهمن ۱۳۹۰

دغدغه‌هاي يك شهيد

بدون مقدمه مي‌خواهم بنويسم «سرد سفيد» بين رمان و اقتباس سردرگم مانده است. نويسنده كتاب فرم را مي‌شناسد اما كاش به هماهنگي بين فرم و محتوا نيز توجه مي‌داشت و مي‌دانست كه كي و چگونه بايد از آن بهره برد.

كتاب روي جلد خود عنوان مي‌كند كه اقتباسي است آزاد از زندگي شهيد حاج الله‌رضا هنري لطيف‌پور اما در متن داستان فصل‌هاي زيادي به شخصيت اصلي داستان كه فردي غير از اوست اختصاص داده شده و اين مسئله باعث شده ندانيم كه با متن نويسنده‌اي كه در حال نوشتن از زندگي يك شهيد است، روبه‌رو هستيم يا يك داستان اقتباس شده بر مبناي زندگي يك شهيد.
اين كتاب را بيشتر از آنكه داستان زندگي و دغدغه‌هاي ذهني يك شهيد بدانيم، بايد آن را داستان زندگي يك نويسنده به نام پرهام دانست كه سعي دارد براساس زندگي يك شهيد، رمان بنويسد، از سوي ديگر ارجاعات زياد نويسنده به قرآن كريم و حتي اسطوره‌ها (بينامتنيت) و استفاده از فرمي كه خود به عدم قطعيت‌ها و ساختارشكني‌ها اشاره دارد، چگونه مي‌تواند با محتوايي نشان دادن شخصيت سفيد سفيد الله رضا هماهنگ باشد.
مدت زماني كه در داستان براي روايت از آن استفاده مي‌شود(قبل از تولد تا مرگ ـ توالي زمان) در كنار نقل‌قول‌هاي مستقيمي كه نويسنده از آنها بهره مي‌برد، به ما مي‌گويد با يك اقتباس آزاد روبه‌رو هستيم اما از طرف ديگر چون نويسنده كمتر از ذهنيت شهيد، ديالوگ‌هاي مناسب، صحنه ماندگار و مركزي قرار دادن گره شخصيت اصلي شهيد براي نگارش استفاده نمي‌كند، اين مسئله رمان بودن كار را نيز زير سؤال مي‌برد.
اگر كار كاوه بهمن را در «سرد سفيد» داستان بناميم، پس صحنه رخداد آن كجاست و چرا معلوم نيست؟ عدم توالي خط زماني رخداد را در كجا بايد جست‌وجو كرد؟ گره‌گشايي چطور؟ شخصيت پردازي چطور؟ من مقدمه كتاب را در اندازه شروع يك رمان مي‌بينم اما بعد از آن انگار نويسنده تنها درصدد ارائه يك گزارش بوده است و نه خلق اثري بر مبناي اقتباس ادبي آزاد.

جوان آنلاین

نظرات بینندگان