کد خبر: ۳۸۰۴۷
تاریخ انتشار: ۱۴:۰۹ - ۱۵ آذر ۱۳۹۱

خدا از چه صحنه هایی خوشش می‌آید

به گزارش شیرازه :

1- فرض کنیم به ما فرصت داده شده تا 11 هزار سال زندگی بشر در هر لحظه را مشاهده کنیم! نه زندگی یک نفر بلکه همه انسانها را در همه ی دوران، امکان پذیر نیست، ولی فرضش که ایرادی ندارد!

حال از ما بخواهند که خلاصه ای از مهمترین چیزهایی که دیده ایم بازگو کنیم. قطعا نتیجه این درخواست برای تک تکمان متفاوت خواهد بود. هر فردی بخشی خاص را پررنگ تر می بیند و تعریف می کند.

2- (به خاطر بياور) هنگامي را که پروردگارت به فرشتگان گفت: «من در روي زمين، جانشيني قرار خواهم داد.» فرشتگان گفتند: «پروردگارا! »آيا کسي را در آن قرار مي‌دهي که فساد و خونريزي کند؟! (اگر هدف از آفرينش اين انسان، عبادت است،) ما تسبيح و حمد تو را بجا مي‌آوريم، و تو را تقديس مي‌کنيم.» پروردگار فرمود: «من حقايقي را مي‌دانم که شما نمي‌دانيد.» (بقره، 30)

او که آفریننده است، انسان را جانشین خودش در زمین معرفی می کند. منطق، از یک جانشین تبلور صفات منصوب کننده را می خواهد. پس انسان اگر به او اعتقاد دارد باید به دنبال این باشد که چقدر اعمالش با آنچه خدا انجام می دهد تطبیق دارد.

نگفتم آنچه خدا می خواهد چون قائل به این هستم که خدا آنچه را که می خواهد، انجام می دهد! اگر می خواهد انسان دارای صفات والا و کریمه باشد، خود حد اعلای این صفات است. بهترین تعبیر در رابطه با این رفتار که تا به حال شنیده ام، «رنگ خدا»، بوده است. یعنی بعضی کارهای انسان ها رنگ خدایی دارد، که البته خود یک تعبیر قرآنی است.

رنگ خدايي (بپذيريد!) و چه رنگي از رنگ خدايي بهتر است؟! (بقره ؛ 138)

3- حال برگردیم به سوال ابتدای متن. کمی فکر کنیم و با تمام نقصمان در ارتباط با اطلاع از تاریخ 11 هزار ساله، پاسخی برای آن بیابیم. جواب ها را پیش خودمان نگه داریم! از اینجا به بعد وارد یک آزمون جامع خلیفه الهی می شویم!

اصلا امتحان را آسان تر کنیم! 11 هزار سال، خیلی زیاد است. هر یک از ما فقط به اندازه سال های زندگی خودمان دنبال جواب سوال مطرح شده در ابتدای متن بگردیم. یعنی شما اگر 15 سال زندگی کرده اید و طبیعتا محدود به مکان ها و زمان های خاصی بوده اید، چه چیز هایی برای تعریف کردن برای دیگران به عنوان جواب سوال مذکور دارید؟

4- خیلی از ما مدعی جانشینی او در زمین هستیم، این هم یک امتحان برای میزان صحت ادعایمان است! خدا 11 هزار سال نگاه کرده است به ما و پدرانمان تا برسد به حضرت آدم و حوا! آن هم نه با چشم محدود به مکان و زمان ما! بلکه:

چشمها او را نمي‌بينند؛ ولي او همه چشمها را مي‌بيند. (انعام ؛ 103)

یعنی همه آدم ها را در همه مکان ها در همه لحظه ها دیده است. حال می خواهد از این همه داده (!) مهمترین ها را برای ما بیان کند:

ما بهترين سرگذشتها را از طريق اين قرآن -که به تو وحي کرديم- بر تو بازگو مي‌کنيم؛ و مسلما پيش از اين، از آن خبر نداشتي! (یوسف ؛ 3)

قرآن پر است از سرگذشت پیشینیان ما. اما بعضی از نکاتی که خدا به آنها پرداخته است وقتی به عظمت او و عظمت آیات وحی او نگاه می کنیم خیلی عجیب هستند و انسان را به فکر وادار می کنند. سه مورد را با هم ببینیم:

1-4) گفتند: «ما آنها (گوسفندان) را آب نمي‌دهيم تا چوپانها همگي خارج شوند» (قصص؛ 22)

جمله بالا جواب دختران شعیب به سوال موسی (ع) است که گفت در حالی که دیگران به گوسفند هایشان از آبشخور آب می دهند، چرا شما دور ایستاده اید؟!

شما هم با من در حیرت بمانید که پروردگارمان از 11 هزار سال زندگی آدم ها بر روی زمین چه چیزی را برایمان انتخاب کرده است تا پند بگیریم! یعنی خدایمان با این صحنه خیلی حال کرده است! که باید قسمتی از روایتش از تاریخ انسان در کتاب کوتاهش در مقایسه با این تاریخ بلند را به آن اختصاص داده باشد!

چقدر عجیب است که تاخیر آب دادن به گوسفندان توسط دخترانی چوپان بیشتر از برخی اتفاقات عظیم بشری (که در قرآن نقل نشده است) برای او اهمیت دارد. یعنی حیا دو دختر چوپان بیشتر می ارزد در ترازوی خداوندی، از هزار اتفاق که به نظر ما عظیم است.

2-4) ناگهان يکي از آن دو (زن) به سراغ او آمد در حالي که با نهايت حيا گام برمي‌داشت، (قصص ؛24)

باز هم با حیا گام برداشتن یک زن، در دل این تاریخ پر ماجرا سهم دارد در بیان خداوند و هزار اتفاق به ظاهر مهم دیگر نه!

3-4) آنها به نذر خود وفا مي‌کنند، و از روزي که شر و عذابش گسترده است مي‌ترسند، و غذاي (خود) را با اينکه به آن علاقه (و نياز) دارند، به «مسکين» و «يتيم» و «اسير» مي‌دهند! (و مي‌گويند:) ما شما را بخاطر خدا اطعام مي‌کنيم، و هيچ پاداش و سپاسي از شما نمي‌خواهيم! (انسان ؛ 7 ، 8 و 9)

ماجرای سوم مربوط می شود به یک خانواده کوچک با دو فرزند که بیمار شده اند و نذر می کنند سه روز روزه بگیرند که ای خدای متعال فرزندانمان را سلامت ببخش. روز اول اذان مغرب و موقع افطار مسکینی درب خانه را می زند و طلب طعامی می کند، خانواده آنقدر با مرامند که افطارشان را به او دهند! نذر سه روز است و روز دوم و سوم هم به همین ترتیب یتیم و اسیری روانه می شوند تا خدا بعد از 10 هزار سال بار دیگر به فرشتگانش نگاه کند و بگوید:

«من حقايقي را مي‌دانم که شما نمي‌دانيد.» (بقره 30)

از این داستان ها و حکایات در کلام حق زیاد است! آنچه باید برای ما بماند این باشد که ببینیم برای او چه مهم است! تا همان گونه شویم.

5- جوابمان به سوال بخش اول را با روایات الهی اگر مقایسه کنیم عیار خلیفه الهی‏مان در نگاه به زندگی مشخص می شود! حسابش فعلا بماند برای خودمان! هر چقدر خاطره هایمان بیشتر رنگ خدایی داشتند بیشتر به خود ببالیم. اما غیر از این یک موضوع دیگر هم هست که خیلی مهم به نظر می رسد و آن اینکه هر یک از ما نیز کتابی داریم متعلق به خودمان:

و ما هيچ کس را جز به اندازه تواناييش تکليف نمي‌کنيم؛ و نزد ما کتابي است که (تمام اعمال بندگان را ثبت کرده و) بحق سخن مي‌گويد؛ و به آنان هيچ ستمي نمي‌شود. ولي دلهاي آنها از اين نامه اعمال (و روز حساب و آيات قرآن) در بي‌خبري فرورفته؛ و اعمال (زشت) ديگري جز اين دارند که پيوسته آن را انجام مي‌دهند... (مومنون ؛ 62 و 63)

در کتاب ما چه چیزی برای خدایمان؛ های لایت؛ است؟!

خدایی که رفتار چند چوپان در آب دادن به گوسفندانشان در آبادی دور افتاده و یا راه رفتن یک زن از میان میلیاردها راه رفتن زنان دیگر روی زمینش و یا گرسنه ماندن یک خانواده در خفای محض برای سه شب، چشمش را می گیرد! خدا را چه دیدی! شاید بستن صفحه مرورگر فایرفاکس بنده دیگری از او، موقعی که با چیزی مخالف فطرش مواجه شد و با خود گفت خدایا من از آنچه نفسم به آن امر می کند به خاطر تو گذشتم، در حالی که هیچ کس او را نمی بیند، سر ذوقش بیاورد و باز هم، این بار اما بعد از 11 هزار سال رو به فرشتگانش کند و بگوید:

«من حقايقي را مي‌دانم که شما نمي‌دانيد.» (بقره 30)

والسلام.

انتهای خبر/ص

برچسب ها: خدا ، صحنه ها ، خوشش ، شیرازه
نظرات بینندگان