کد خبر: ۷۷۳۴۸
تاریخ انتشار: ۰۷:۵۸ - ۱۳ مهر ۱۳۹۴
کودکان کار:

مشق‌هایی که کنار خیابان نوشته می‌شود

حالا دیگر آمدن مهر و موسم بازگشایی مدرسه برای کودکان کار هم لذت‌بخش است، البته حال و هوای این مدرسه و دانش‌آموزانش با مدارس عادی بسیار متفاوت است.
به گزارش شیرازه به نمشق‌هایی که کنار خیابان نوشته می‌شودقل از محله من، دفتر مشقش را چند بار پاک می‌کند، تلاش می‌کند مشق‌هایش را صاف بنویسد و نوشته‌هایش کج و معوج نباشد. با مداد گلی هر کلمه را از کلمه قبل جدا می‌کند. هربار که می‌نویسد سرش را از روی دفترش بلند می‌کند تا از فاصله دور به خط‌ها نگاه کند. غرق لذت می‌شود و دوباره برای نوشتن کلمه بعد روی دفتر مشق خم می‌شود. دست‌هایش چرک و کبود است و مدادسیاه در میان انگشتانش گم می‌شود. گرچه در کلاس درس نشسته اما تمام هوش و حواسش کنار فال و آدامس‌های فروش نرفته‌اش مانده است. از سویی ذوق باسواد شدن و سوی دیگر دلهره کم شدن کاسبی آن روزش را دارد. با اینحال به کلاس درس آمده تا مثل همسن و سالانش سواد خواندن و نوشتن داشته باشد. قامتش کوچک است اما آرزوی بزرگی در سر دارد. او دوست دارد با درس خواندن روی سیاهی سرنوشتش پاک‌کن بکشد و روزهای بهتری رقم بزند. به همین خاطر به «مرکز آموزشی کودکان‌کار پرتو» در محله بخارایی آمده است، جایی که بچه‌های محله از آن به‌عنوان مدرسه کودکان‌کار یاد می‌کنند. حالا کودکانی که به خاطر شرایط زندگی و وضع معیشتی خانواده ناچار به کار کردن هستند، از درس خواندن محروم نمی‌شوند.

حالا دیگر آمدن مهر و موسم بازگشایی مدرسه برای آنها هم لذت‌بخش است. البته حال و هوای این مدرسه و دانش‌آموزانش با مدارس عادی بسیار متفاوت است. سری به این مرکز زدیم تا از نزدیک با تحصیل کودکان‌کار منطقه آشنا شویم.

آرزوهای بزرگ در دل کودکان کار

انتهای شهرک بخارایی، نرسیده به ورزشگاه شهید باکری، مرکز آموزشی کودکان‌کار است و بعدازظهرها از همیشه شلوغ‌تر است. وقتی وارد حیاط مرکز می‌شویم دختربچه‌هایی را می‌بینم که هرکدام با لباس‌های معمولی و چند دفتر و کتاب دور هم جمع شده‌اند. اینجا خبر ی از لباس فرم و کیف‌های گرانقیمت و دفترهای فانتزی نیست. بچه‌ها با لباس‌های ساده و معمولی خود به اینجا آمده‌اند تا چند کلمه خواندن و نوشتن بیاموزند. برای آنها رنگ جلد دفتر و نوع مدادرنگی مهم نیست زیرا دغدغه اصلی آنها کارشان است و به همین خاطر حتی در این مرکز آموزشی هم از کار و دخل روزانه‌شان با هم حرف می‌زنند سراغشان می‌رویم تا از حال و هوای این روزهای آنها باخبر شویم. بچه‌ها تمایلی به گفت‌وگو ندارند و هراسان از ما فاصله می‌گیرند. هیچ‌کدام دوست ندارند مقابل لنز دوربین بایستند یا صحبت کوتاهی با ما داشته باشند، انگار تجربه خوبی از این گفت‌وگو‌ها ندارند. با هماهنگی مرکز آموزشی چند تا از این دختربچه‌ها به ما اعتماد می‌کنند و کنارمان می‌ایستند.

هاجر با همان روسری قرمز گلدارش به مدرسه می‌آید. ساکن صالح‌آباد است و با خودش 6 خواهر و برادر‌ند. به همراه 2 برادرش در بزرگراه شهید هاشمی‌نژاد و در مسیر بهشت زهرا(س) گل می‌فروشند. تمام گوشه‌های دفترش تاخورده اما عاشق دفتر و مدادش است و می‌گوید: «به خانه که می‌روم آنقدر خسته‌ام که توان حرکت ندارم اما سعی می‌کنم مشق‌هایم را بنویسم. گاهی مشق‌هایم را به سرکار می‌برم و آنجا می‌نویسم.»

هاجر از آرزوهایش هم برای ما می‌گوید: «دوست دارم معلم بشوم. دلم می‌خواهد به بچه‌ها خواندن و نوشتن یاد بدهم و آنها را خوشحال کنم.»

سمانه فال می‌فروشد. خودش می‌گوید 12 ساله است اما چهره‌اش بیشتر نشان می‌دهد. در کودکی مادرش را از دست داده و پدرش او را به پدربزرگ و مادربزرگ سپرده و در حال حاضر دایی‌اش او را وادار می‌کند برای تأمین خرج خود کار کند. اما او دوست دارد درس بخواند. هفته‌ای 3 روز به مدرسه می‌آید، دلش می‌خواهد زندگی‌اش تغییر کند و یک شب را با آرامش و بدون دغدغه کار کردن و دستفروشی بخوابد. او از علت درس خواندنش در کنار کار می‌گوید: «‌‌از اینکه در این سن، سواد خواندن و نوشتن ندارم خجالت می‌کشم. احساس بدی دارم و فکر می‌کنم از همه چیز عقب مانده‌ام. اگر درس بخوانم حتماً شرایطم بهتر می‌شود.»

بیرون مدرسه و کنار در خروجی پسرکی ایستاده است. پسری که به سختی می‌توان از او حرف کشید. وقتی هم که صحبت می‌کند سرش را بالا نمی‌گیرد. سعید در خیابان‌ها دستمال کاغذی می‌فروشد، فرقی نمی‌کند کدام خیابان باشد. گاهی مسافت‌های زیادی را طی می‌کند تا به خیابان‌های پر‌ تردد مرکز شهر برسد. پدرش چند سال پیش آنها را رها کرده و سعید مانده و مادری که بیماری اعصاب دارد. می‌گوید کار می‌کند تا خرج دوای مادرش را تأمین کند اما تا به حال نتوانسته پول خوبی برای مادرش تهیه کند. سعید می‌گوید: «دوست دارم به مدرسه بروم تا بتوانم خانواده‌ام را از این وضع نجات دهم. مربیان اینجا خیلی مهربان هستند و با ما خوش‌رفتاری می‌کنند. حتی گاهی به ما خوردنی‌های خوشمزه هم می‌دهند.»

او هفته‌ای 2 روز به مرکز پرتو می‌رود تا درس بخواند. دوست دارد در کلاس کامپیوتر هم ثبت‌نام کند، البته اگر کار اجازه دهد.

آسمان زندگی همه این بچه‌ها ابری است و زندگی آنها با غم عجین شده است. اما حالا خودشان اراده کرده‌اند تا شرایط را برای زندگی بهتر مهیا کنند و رنگ آفتاب خوشبختی را ببینند.

مدیر مرکزآموزشی ویژه کودکان کار:

نمی‌گذاریم کودکی از تحصیل باز بماند

منیره آرزومندی، سال‌هاست با این بچه‌ها سر و کار دارد. سال‌هاست غم کودکان‌کار و بی‌سرپرست را می‌خورد و برای بهبود وضعشان تلاش کرده است. برای حمایت افراد خیّر به این و آن رو انداخته و به قول معروف موهایش را برای آنها سفید کرده است.

او که مرکز حمایت از کودکان ایلیا را هم مدیریت می‌کند، لزوم وجود مرکزی برای کودکان‌کار را در منطقه لازم و ضروری می‌داند و می‌گوید: «در واقع مرکز پرتو، مرکز آموزش کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست است. ساختمان این مرکز را شهرداری در اختیار ما قرار داده است. این مرکز بنا شده تا کودکانی که مسئول تأمین معاش خانواده خود هستند، از درس و تحصیل بازنمانند. آنها در طول روز چند ساعتی را به این مرکز می‌آیند، تا هم استراحت کرده و هم سواد‌ بیاموزند. آموزش‌ها برای این کودکان در حد پایه خواندن و نوشتن است.»

وی در ادامه به حضور دانش‌آموزان در این مرکز اشاره می‌کند و می‌گوید: «ساعت حضور در این کلاس‌ها برای بچه‌ها آزاد است و هر ساعتی که در طول هفته فرصت می‌کنند، به مرکز سری می‌زنند. البته سعی شده است فعالیت‌های دیگری در کنار این کلاس‌ها گنجانده شود و بچه‌های مرکز پرتو در کلاس‌های نقاشی، کامپیوتر، قرآن، کار دستی و حرفه‌آموزی هم شرکت کنند.»

مدیر مرکز کودکان‌کار منطقه درباره شناسایی دانش‌آموزان، کار و فراهم کردن شرایط برای حضور آنها در این مدرسه می‌گوید: «این کودکان بیشتر در گشت‌هایی که همکاران در منطقه انجام می‌دهند شناسایی می‌شوند. بیشتر آنها دستفروش و فال فروش و در واقع فروشندگان دوره‌گرد هستند. البته نزدیک بودن منطقه ما به کوره‌های آجرپزی و کار کردن کودکان زیر 10 سال در این کوره‌ها جمعیت این مرکز را بیشتر می‌کند زیرا این کودکانی که در کوره‌های آجر‌پزی کار می‌کنند فرصتی برای مدرسه رفتن ندارند و تعداد زیادی از آنها نیز چند ساعتی را در این مرکز سپری می‌کنند.»

وی با اشاره به اینکه این کودکان در مرحله نخست باید به مسئولان مرکز اعتماد کنند می‌گوید: «این بچه‌ها، در سال‌هایی از زندگی که بیشتر بچه‌ها در فکر بازی و شیطنت هستند، مجبورند در خیابان‌ها و کوچه‌ها یا کوره‌های داغ آجر‌پزی کار کنند. برخی از آنها گاهی مورد آزار و اذیت هم قرار می‌گیرند و به همین دلیل به سختی به کسی اعتماد می‌کنند. مربیان این مرکز با علم به این مسائل پس از شناسایی این بچه‌ها تا مدتی به آنها بسته‌های غذایی و پوشاک می‌رسانند تا به این وسیله بچه‌ها به آنها اعتماد کنند بچه‌ها وقتی متوجه شدند کسی قصد آزار آنها را ندارد خودشان با میل و رغبت به مرکز ما مراجعه می‌کنند.»

او از شرایط تحصیل در این مدرسه صحبت می‌کند و می‌گوید: «کلاس‌ها در 2 شیفت برگزار می‌شود. پسرها صبح‌ها و دختران بعدازظهرها به این مرکز می‌آیند. آنها از 7 تا 15 سال هستند و تعداد‌شان تقریباً به 100 نفر می‌رسد. البته کلاس‌هایی هم برای مادران این دانش‌آموزان برگزار و مهارت زندگی به آنها آموزش داده می‌شود. هیچ‌کدام از این کلاس‌ها اجباری نیست و خانواده‌ها در صورت تمایل در آنها شرکت می‌کنند.»

البته ساعت حضور این دانش‌آموزان در کلاس‌ها اجباری نیست و آنها به خاطر عدم حضورشان در کلاس‌ها مؤاخذه نمی‌شوند. آرزومند به این موضوع اشاره می‌کند و می‌گوید: «از دانش‌آموزان این مرکز که اکثر آنها به خاطر کار فرصت نمی‌کنند هر روز به مدرسه بروند خواسته می‌شود 2 یا 3 روز در هفته در این کلاس‌ها حاضر شوند و دوره‌های مختلف را سپری کنند.»

وی از ارائه تسهیلات به این کودکان هم صحبت می‌کند و می‌گوید: «البته ملزومات اولیه تحصیل مثل بسته‌های لوازم‌التحریر و لباس مدرسه آنها از سوی مرکز به‌صورت رایگان تأمین می‌شود. با اینحال افراد نیکوکار هم می‌توانند در تأمین مخارج و لوازم‌التحریر این کودکان سهیم شوند.»

محلی برای شناسایی و حمایت کودکان

چند سالی است در اداره رفاه و خدمات اجتماعی شهرداری منطقه، طرح‌هایی مرتبط با کودکان‌کار پیگیری می‌شود. از این‌رو در راه‌اندازی این مرکز آموزشی ویژه کودکان‌کار هم نقش بسزایی داشته است. مسئول این اداره در این‌باره می‌گوید: «این طرح از سال گذشته در ناحیه 3 و در محله خلازیر به اجرا درآمد. در واقع این مرکز به محلی برای شناسایی و حمایت از کودکان آسیب دیده و کودکان‌کار تبدیل شد. هدف اصلی از افتتاح این مرکز، آموزش به کودکان و ارائه خدمات مشاوره به کودکان و خانواده‌های آنها بود.»

بابک تهرانی در ادامه می‌گوید: «در مرکز پرتو کلاس‌های آموزشی، مهارت‌آموزی و سواد‌آموزی برای بچه‌های بازمانده از تحصیل برگزار می‌شود. در واقع برای بچه‌هایی که امکان درس خواندن ندارند شرایطی فراهم می‌شود تا به این مراکز بیایند و کلاس‌های ابتدایی را بگذرانند. در حال حاضر بیش از 120 دانش‌آموز در مقاطع مختلف درس می‌خوانند البته به دلیل وجود کوره‌های آجر‌پزی در نزدیکی این مراکز و اشتغال بچه‌ها در این کوره‌ها احتمال می‌دهیم تعداد دانش‌آموزان این مرکز بیشتر شود.»

وی در ادامه می‌گوید: «بیشتر این دانش‌آموزان خود معرف هستند یا در بازدید‌های میدانی توسط مددکاران مرکز شناسایی می‌شوند. این بچه‌ها علاوه بر کلاس‌های حرفه‌آموزی و سواد‌آموزی در کلاس‌های مشاوره هم حضور پیدا می‌کنند و از خدمات مددکاری بهره‌می‌برند. توزیع سبد غذایی، بن‌ها و خدمات نیز از دیگر اقداماتی است که واحد آسیب‌های اجتماعی شهرداری برای این بچه‌ها انجام می‌دهد.»

تهرانی معتقد است: «این کودکان از بسیاری از تفریح‌هایی که بچه‌های دیگر به همراه خانواده دارند محروم هستند، به همین دلیل گاهی بلیت سینما در اختیار این کودکان قرار داده و تور گردشگری برای آنها برگزار می‌شود. جشن دانایی هم مراسمی است که برای دانش‌آموزانی که در هر مقطع فارغ‌التحصیل می‌شوند برگزار می‌شود و هدف آن، ایجاد شادی و نشاط در این کودکان است.»

وی ادامه می‌دهد: «در این مرکز کلاس‌های زبان و کامپیوتر هم داریم که دانش‌آموزان در صورت تمایل در آنها شرکت می‌کنند و در هر کدام از این کلاس‌ها بیش از 30 دانش‌آموز حضور دارند. تنظیم ساعت کلاس‌ها با خود بچه‌ها ست و هر کدام در هر ساعتی که می‌توانند به این کلاس‌ها مراجعه می‌کنند. البته مشاوره پزشکی را هم باید به سایر خدمات این مرکز اضافه کرد، کودکان معاینه و دختران نوجوانی که در سن بلوغ هستند مشاوره پزشکی می‌شوند.»

زمستان گرم طرحی برای بچه‌های کار

کار با کودک کار عجین شده است. فرقی نمی‌کند آفتاب سوزان تابستان باشد یا سوز سرد زمستان. کودک باید کار کند و خرج خانه را تأمین. او باید حساب دخل و خرج هم دستش باشد. کودکی که در اوج گرسنگی به خود اجازه خرید حتی چند بیسکویت هم نمی‌دهد تا مبادا شب سفره خانواده‌اش خالی بماند.

تهرانی از تسهیلات ویژه شهرداری برای کار کودکان در فصل‌های سرد سال می‌گوید: «سال گذشته در منطقه طرح زمستان گرم را در محله‌های منطقه اجرا کردیم. در این طرح نیروهای مددکار اجتماعی این اداره با خودروهای ویژه گشت به کودکانی که در خیابان کار می‌کردند لباس گرم می‌دادند. شهرداری‌های نواحی هم پیرو اجرای این طرح، در فصل زمستان، کودکان‌کار را به داخل ساختمان ناحیه برده و چای و غذای گرم در اختیار آنها قرار می‌دادند. امسال هم تصمیم داریم این طرح را با کمک نواحی اجرا کنیم.»

نذر فرهنگی برای کودکان کار

کار فعالیتی غیر‌ضروری برای کودکان است که آنها را از داشتن زندگی عادی در دوران کودکی محروم می‌کند و آسیب‌های جدی و جبران‌ناپذیری به لحاظ روحی و جسمی به آنها وارد می‌آورد. در منطقه ما تعداد کودکان‌کار رقم قابل توجهی است. شمار زیادی از این کودکان در کوره‌های آجرپزی مشغول‌اند و تعدادی هم در مسیر بهشت زهرا(س) گل می‌فروشند. در بازارهای محلی به‌ویژه بازار بزرگ عبدل‌آباد هم کودکان زیادی مشغول کار هستند. از طرفی کم نیستند کودکان ساکن در منطقه ما که در نقاط مختلف شهر در اتوبوس‌ها و مترو دستفروشی می‌کنند. شناسایی و رسیدگی به وضع سلامت و تحصیل این کودکان بسیار مهم است اما رسیدگی به آنها فقط کار شهرداری و مؤسسات دولتی نیست. اهالی هم می‌توانند برای حمایت از این کودکان و تشویق آنها به تحصیل به آنها کمک کنند. مؤسسات خیریه معتبری در منطقه فعالیت می‌کنند و اهالی می‌توانند کمک‌های نقدی و غیر‌نقدی خودشان را از طریق این مؤسسات به دست کودکان‌کار و خانواده‌های آنها برسانند. همچنین این کودکان و خانواده‌های آنها نیاز به آموزش‌های مختلف و مشاوره هم دارند. افراد تحصیلکرده در منطقه می‌توانند در قالب طرح نذر فرهنگی به این افراد آموزش و مشاوره رایگان بدهند.

انتهای پیام/

برچسب ها: کودکان کار ، مهرماه
نظرات بینندگان