شیرازه

برچسب ها
عظیم ترین کاروان نمادین اسرا (از کربلا تا شام) عصر امروز از گلزار شهدای امامزاده عبدالرحمان (ع) اقلید به سمت حسینیه علی بن ابیطالب (ع) این شهر به حرکت درآمد.
کد خبر: ۱۱۴۷۹۱   تاریخ انتشار : ۱۳۹۶/۰۷/۱۲

آزادگان را وارثان شهدا می نامند، وارثانی که ماندند تا نام شهدا را گرامی بدارند و راهشان را ادامه دهند،آزادگان، گنجینه های ارزشمندی هستند که در درون آنها، فرهنگ انسان ساز دوران اسارت نهفته است،آنان که در سال های درد و فراق، دور از دیار به سر می بردند، کوله باری از خاطرات تلخ و شیرین به همراه دارند که هرکدام از آن ها، درس بزرگی از استقامت و آزادگی است.
کد خبر: ۹۸۲۰۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۵/۰۷/۲۲

26 مرداد 69 فراشبندی ها نیز در این به استقبال آازدگان عزیز فراشبندی رفتند و با استقبالی خوب وبه یاد ماندنی به سیزده آزاد فراشبندی خوش امد گفتند.
کد خبر: ۷۴۴۷۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۰۵/۲۷

11 محرم؛ روز تجلیل از اسرا و مفقودین؛
روز یازده محرم هر سال را «روز تجلیل از اسرا و مفقودان» نامگذاری کرده اند.
کد خبر: ۶۲۵۸۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۸/۱۴

یک بشکه زنگ زده پشت یکی از پنجره ها بود که برای ما حکم آب انبار را داشت. هر چند وقت تانکر آب می آمد و آن را پر می کرد. بچه هایی که تشنه بودند، بشکه حمله می کردند و نمی توانستند درست و حسابی آب بخورند.
کد خبر: ۶۰۵۶۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۶/۲۶

اسامی و اطلاعات ۴ تن از شهدای شناسایی‌شده مناطق جزیره مجنون و فاو اعلام شد.
کد خبر: ۵۴۲۷۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۱/۲۶

همین که درها را بر اسرا قفل می‌کردند و اسیر قبول می‌کرد اسیر شده است، رویاهایی که در زمان کوتاه انتقال از جبهه به اردوگاه هر لحظه او را مشغول خود می‌ساخت از بین می‌رفتند.
کد خبر: ۴۸۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۴

با کمال تعجب مشاهده شد که همه اسرا که تخلیه شده و حدود 200 نفر بودند خود را سرباز معرفی کردند و این غیر طبیعی و باورنکردنی بود. چطور بود که از بین آن همه اسیر یک نفر درجه‌دار و سکان‌دار نباشد.
کد خبر: ۴۸۵۴۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۳

عراقی‌ها و شاید عرب‌ها دم نمی‌کنند و سماور در بساط شان نیست. در خانه کتری دارند، چای را با شکر در آب جوش می‌ریزند و بعد از جوش خوردن همان که ما از آن پرهیز داریم بدون قند و قندان، چای را می‌خورند. البته انصافاً چای بسیار خوش طعمی است. هنوز مزه چای العماره در بازجویی، زیر زبانم است.
کد خبر: ۴۵۸۴۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۵

داشتم زار می‌زدم و گریه می‌کردم و الله‌اکبر می‌گفتم. ناگهان صدای تکبیر رزمندگان را شنیدم. بعثی، کلتش را درآورد و گرفت سمت دهنم و زد توی گوشم.
کد خبر: ۴۴۱۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۲۸