یادداشت/ محمدکاظم انبارلویی
زمان وقوع کودتای 28 مرداد!
رهبران فدائیان اسلام که با قیام خود و اعدام انقلابی سران رژیم گذشته، راه را برای ملیشدن صنعت نفت هموار کردند، در دوران حکومت یکساله مصدق در دوره دوم نخست وزیری اش در زندان بهسر میبردند اما عاملان کشتار مردم در قیام 30 تیر آزاد بودند و حتی به سمتهای نظامی و امنیتی گمارده شده بودند!
به گزارش شیرازه، «محمدکاظم انبارلویی» در سرمقاله شماره امروز روزنامه «رسالت» نوشت:
این روزها بحث کودتای 28 مرداد سال 1332 مطرح است. اینکه این کودتا در همین تاریخ رخ داده یا تاریخی دیگر دارد، سخن این مقال است. ملت ایران برای ملی شدن صنعت نفت پنجه در پنجه انگلیس جنایتکار و چپاولگر انداخت. دو رجل سیاسی در رأس نهضت ملی شدن صنعت نفت ظاهر شدند که در تاریخ، نام آنها ماندگار است. مصدق و کاشانی طرح ملی شدن صنعت نفت را در مجلس شانزدهم و نیز میان افکار عمومی جامعه انقلابی آن روز در 29 اسفند سال 1329 در 8 ماده به تصویب رساندند. رزمآرا که سد راه ملی شدن صنعت نفت بود، با اعدام انقلابی توسط فدائیان اسلام به درک واصل شد. قانون ملی شدن صنعت نفت تصویب شد و حالا باید اجرا می شد. همه نگاه ها به سوی مصدق رفت، لذا مجلس در 12 اردیبهشت 1330 رأی به نخستوزیری مصدق داد. مصدق اجرای ملی شدن صنعت نفت را در رأس برنامه خود قرار داد. ملی شدن صنعت نفت در دوره شانزدهم مجلس با گفتگوها و فراز و فرودهای آن پی گیری شد. تا اینکه مجلس شانزدهم در بهمن سال 1330 پایان یافت. مجلس هفدهم علی رغم کارشکنی های دربار، بالأخره در 7 اردیبهشت 1331 افتتاح شد. دربار برای انتخاب مجدد مصدق به نخستوزیری، سنگ اندازی میکرد. مصدق طبق سنت پارلمانی استعفا داد تا مجلس جدید آزادانه در مورد انتصاب نخستوزیر اقدام کند. سنا و مجلس شورای ملی توافق کرده بودند او مجدداً نخستوزیر شود. مجلس رأی تمایل خود را نشان داد اما سنا رأی نهایی خود را به نظر شاه واگذار کرد. به هر ترتیب فرمان نخست وزیری او 19 تیر ماه صادر و مأمور به تشکیل کابینه شد. اما مصدق تقاضای اختیاراتی نمود که ظرف 6 ماه قوانینی را در امور مالی، اقتصادی، پولی، بانکی و استخدامی تصویب و به مورد اجرا گذارد.این اولین بیمهری مصدق به مجلس به معنای تعطیل کردن آن بود.
مصدق به ملاقات با شاه رفت و پس از سه ساعت مذاکره استعفا داد. همه جا بحث معرفی و شکلگیری کابینه بود. کاشف به عمل آمد مصدق می خواست شاه با در اختیار گذاشتن وزارت جنگ به وی موافقت کند که نکرد، لذا استعفا داد. این استعفا در حالی بود که او با هیچ یک از رهبران نهضت از جمله آیت الله کاشانی و سران جبهه ملی مشورت نکرد. شاه هم بلافاصله استعفا را پذیرفت و قوام السلطنه را به جای او به مجلس معرفی کرد.
آیت الله کاشانی علی رغم بی مهری مصدق، مردانه به میدان آمد و شاه را تهدید کرد اگر مصدق بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد کرد.
آیت الله کاشانی تهدید به بازداشت شد و مجلس هم در معرض انحلال قرار گرفت. بدین ترتیب بود که قیام تاریخی 30 تیر شکل گرفت.
دربار در برابر قیام مردم و فرمان تاریخی آیت الله کاشانی تسلیم شد. مردم اداره تهران را به عهده گرفتند و ارتش به پادگانها برگشت و قوام سرنگون شد. همان شب پیروزی، رأی دادگاه لاهه به نفع ایران صادر شد و خوشحالی مردم را مضاعف کرد. مجلس قیام 30 تیر را قیام مقدس ملی نامید و احمد قوام را به علت کشتار مردم و قیام مسلحانه علیه ملت، مفسد فیالارض شناخت و دارایی های او را مصادره کرد و کمیسیونی برای تعقیب مسببین جنایت 30 تیر تشکیل شد.
مصدق به قدرت بازگشت. آن هم با هزینه ای در اندازه یک انقلاب! مصدق مصوبه مجلس را در مورد تعقیب جنایتکاران کشتار مردم در 30 تیر اجرا نکرد، قوام را مورد تعقیب قرار نداد. انتصابات او نگران کننده بود. او کابینهاش را تشکیل داد. وزارت جنگ را به خود اختصاص داد و کفالت آن را به سرلشکر وثوق سپرد که با شگفتی انقلابیون روبهرو شد. سرلشکر وثوق فرمانده ژاندارمری قوام و از مشاورین نزدیک او در جریان 30 تیر بود. مصدق وی را جانشین خود در وزارت جنگ قرار داد. هم او بود که در کابینه زاهدی در همین سمت حفظ شد.
وی رضا فلاح جاسوس انگلیس را به شرکت ملی نفت به همراه سهام السلطان بیات مسلط کرد، با آنکه اسناد جاسوسی رضا فلاح را در سفر به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داده بود. رضا فلاح همان کسی بود که پس از کودتا در سمت قائم مقام مدیر عامل شرکت ملی نفت منصوب شد.
انتصابات مصدق صدای همه را درآورد. او به نصایح مشفقانه آیت الله کاشانی گوش نکرد و از وی خواست در کار او دخالت نکند! او از تعقیب معمولی قوام هم سر باز زد. مصدق اختیارات 6 ماهه از مجلس گرفت. این کار، او را در رسیدن به قدرت مطلقه قانع نکرد و در یک رفراندوم قلابی، مجلس را که حامی او بود منحل کرد!
رهبران فدائیان اسلام که با قیام خود و اعدام انقلابی سران رژیم گذشته از جمله رزمآرا، راه را برای ملی شدن صنعت نفت هموار کردند، در دوران حکومت یکساله مصدق در دوره دوم نخست وزیری اش در زندان به سر می بردند اما عاملان کشتار مردم در قیام 30 تیر آزاد بودند و حتی به سمت های نظامی و امنیتی گمارده شده بودند! طرفداران مصدق در اهانت به ساحت رهبر نهضت ملی شدن نفت یعنی آیت الله کاشانی چیزی فروگذار نکردند و تا قطع رابطه مصدق با کاشانی پیش رفتند. او مجلس را که نماد مردم سالاری و پایگاه بسیج مردم بود منحل کرد. در ذهن مصدق چه می گذشت؟ او در چه مسیری گام برمی داشت که لحظه به لحظه به سقوط نزدیک می شد و این سقوط را خود، کارگردانی می کرد؟
اختلافات با کاشانی را تا آنجا مدیریت کردند که توده ای ها به همراه جبهه ضد ملی، شعار «کاشانی جاسوس است، مصدق پیروز است» را از رادیو پخش کردند. روزنامه های زنجیره ای خروش، چلنگر، توفیق، حکیم باشی، نیروی سوم، جبهه آزادی، پرخاش، شورش و... در سایه حمایت از مصدق، علیه آیت الله کاشانی لجن پراکنی میکردند. شاه از فرصت انحلال مجلس استفاده کرد و مصدق را در 25 مرداد 32 از نخست وزیری عزل کرد. او هم فرمان عزل را پذیرفت و فرمان عزلش را به شاه، رسید داد.
روز 27 مرداد آیت الله کاشانی با همه بی مهری ها، مصدق را از کودتا باخبر کرد اما او با بی اعتنایی به کاشانی نوشت؛ مستظهر به پشتیبانی ملت است.
کودتا صورت گرفت. مصدق نه فراخوانی در رادیو علیه کودتا انجام داد و نه در حالی که وزیر جنگ بود، از قدرت خود برای مقابله با کودتا استفاده کرد. معلوم نبود اصرار او برای به دست گرفتن اختیارات وزارت جنگ برای چه بود؟! اگر او نمی خواست برای مقابله با کودتا از اختیارات نظامی خود استفاده کند برای چه اصلاً آن را از شاه طلب می کرد؟ او قبلاً دست رد به سینه کاشانی و دیگر رهبران ملی از جمله فدائیان اسلام زده بود. از مردم هم نخواست به کمک او بیایند. سه روز قبل از کودتا هم عزل خود را توسط شاه پذیرفته بود. مورخان باید با واکاوی این حوادث شگفت انگیز مشخص کنند کودتا علیه چه کسی صورت گرفت؟ آن هم از چه تاریخی؟ توسط چه کسی؟ با کمک کدام دولت خارجی؟ واقعیت این است که کودتا علیه کاشانی انجام شد!
این کودتا برای سرنگونی نهضت بود. کمااینکه در مشروطه هم کودتا صورت گرفت. علیه چه کسی؟ علیه شیخ فضلالله نوری! وقتی شیخ را در وسط میدان توپخانه تهران به دارکشیدند، فاتحه نهضت مشروطه را خواندند.
باید پذیرفت نهضت های یکصد سال اخیر در ایران یک نسخه اصلی داشته، یک نسخه بدلی. نسخه اصلی نهضت مشروطه حرکت شهید شیخ فضل الله نوری بود نه جماعت فرنگ رفته که در حیاط سفارت انگلیس برای مشروطه متحصن شده بودند. حرکت و نسخه اصلی نهضت ملی، آیت الله کاشانی بود نه حرکت و نسخه بدلی مصدق! اینکه اسناد واقعی کودتای 28 مرداد هنوز از سوی دولت انگلیس و آمریکا کامل منتشر نشده، همین است که مورخان در خماری تشخیص و تحلیل نهضت ملی شدن نفت بمانند و نتوانند مستند حرف بزنند.
اما قول و فعل و تقریر مصدق، چه قبل از ملی شدن و چه بعد از ملی شدن نفت به ویژه بعد از 30 تیر نشان داد ما از همان سوراخی گزیده شدیم که در نهضت مشروطه آسیب دیدیم. شگفتی کودتای 28 مرداد این است؛ کسی که خود مقدمات کودتا و برکناری خود را فراهم کرد قهرمان ملی شود و قهرمان اصلی نهضت ملی شدن نفت، بیآبرو شده و زیر تیغ تهمت تبهکاران سیاسی و مخالفان نهضت همچنان باقی بماند.
حقایق تاریخ معاصر را بی حب و بغض تنها بر اساس فعل و قول و تقریر رهبران می توان ادراک کرد. تحلیل عقلانی حوادث مشروطه و نهضت ملی را می توان در نسخه های اعمال شده در نهضت اسلامی امام خمینی (ره) دید. ظهور بنی صدر خائن دست در دست منافقین و سلطنت طلب ها و کمونیست ها و سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و بازی ای که میخواستند مانند مشروطه و نهضت ملی تکرار کنند، یک شاهد زنده است، اما بازی آنها نگرفت. امام (ره) در اوج قدرت و هوشمندی سیاسی این توطئه را خنثی کرد. جالب اینجاست جماعت لیبرال و منافق که در فتنه بنی صدر به میدان مبارزه با امام و انقلاب آمده بودند، با برند مصدق و عکس او در تحرکات ضد انقلابی ظهور داشتند.
لذا اگر بخواهیم دقیق و مستند حرف بزنیم، زمان کودتای 28 مرداد در همان تاریخ که اعلام شد، نیست، بلکه از فردای قیام تاریخی 30 تیر آغاز گردید و مصدق در این فاجعه به شرح آنچه که گفته شد، نقش کلیدی و مشکوکی را به عهده داشت.
این روزها بحث کودتای 28 مرداد سال 1332 مطرح است. اینکه این کودتا در همین تاریخ رخ داده یا تاریخی دیگر دارد، سخن این مقال است. ملت ایران برای ملی شدن صنعت نفت پنجه در پنجه انگلیس جنایتکار و چپاولگر انداخت. دو رجل سیاسی در رأس نهضت ملی شدن صنعت نفت ظاهر شدند که در تاریخ، نام آنها ماندگار است. مصدق و کاشانی طرح ملی شدن صنعت نفت را در مجلس شانزدهم و نیز میان افکار عمومی جامعه انقلابی آن روز در 29 اسفند سال 1329 در 8 ماده به تصویب رساندند. رزمآرا که سد راه ملی شدن صنعت نفت بود، با اعدام انقلابی توسط فدائیان اسلام به درک واصل شد. قانون ملی شدن صنعت نفت تصویب شد و حالا باید اجرا می شد. همه نگاه ها به سوی مصدق رفت، لذا مجلس در 12 اردیبهشت 1330 رأی به نخستوزیری مصدق داد. مصدق اجرای ملی شدن صنعت نفت را در رأس برنامه خود قرار داد. ملی شدن صنعت نفت در دوره شانزدهم مجلس با گفتگوها و فراز و فرودهای آن پی گیری شد. تا اینکه مجلس شانزدهم در بهمن سال 1330 پایان یافت. مجلس هفدهم علی رغم کارشکنی های دربار، بالأخره در 7 اردیبهشت 1331 افتتاح شد. دربار برای انتخاب مجدد مصدق به نخستوزیری، سنگ اندازی میکرد. مصدق طبق سنت پارلمانی استعفا داد تا مجلس جدید آزادانه در مورد انتصاب نخستوزیر اقدام کند. سنا و مجلس شورای ملی توافق کرده بودند او مجدداً نخستوزیر شود. مجلس رأی تمایل خود را نشان داد اما سنا رأی نهایی خود را به نظر شاه واگذار کرد. به هر ترتیب فرمان نخست وزیری او 19 تیر ماه صادر و مأمور به تشکیل کابینه شد. اما مصدق تقاضای اختیاراتی نمود که ظرف 6 ماه قوانینی را در امور مالی، اقتصادی، پولی، بانکی و استخدامی تصویب و به مورد اجرا گذارد.این اولین بیمهری مصدق به مجلس به معنای تعطیل کردن آن بود.
مصدق به ملاقات با شاه رفت و پس از سه ساعت مذاکره استعفا داد. همه جا بحث معرفی و شکلگیری کابینه بود. کاشف به عمل آمد مصدق می خواست شاه با در اختیار گذاشتن وزارت جنگ به وی موافقت کند که نکرد، لذا استعفا داد. این استعفا در حالی بود که او با هیچ یک از رهبران نهضت از جمله آیت الله کاشانی و سران جبهه ملی مشورت نکرد. شاه هم بلافاصله استعفا را پذیرفت و قوام السلطنه را به جای او به مجلس معرفی کرد.
آیت الله کاشانی علی رغم بی مهری مصدق، مردانه به میدان آمد و شاه را تهدید کرد اگر مصدق بازنگردد انقلاب را متوجه دربار خواهد کرد.
آیت الله کاشانی تهدید به بازداشت شد و مجلس هم در معرض انحلال قرار گرفت. بدین ترتیب بود که قیام تاریخی 30 تیر شکل گرفت.
دربار در برابر قیام مردم و فرمان تاریخی آیت الله کاشانی تسلیم شد. مردم اداره تهران را به عهده گرفتند و ارتش به پادگانها برگشت و قوام سرنگون شد. همان شب پیروزی، رأی دادگاه لاهه به نفع ایران صادر شد و خوشحالی مردم را مضاعف کرد. مجلس قیام 30 تیر را قیام مقدس ملی نامید و احمد قوام را به علت کشتار مردم و قیام مسلحانه علیه ملت، مفسد فیالارض شناخت و دارایی های او را مصادره کرد و کمیسیونی برای تعقیب مسببین جنایت 30 تیر تشکیل شد.
مصدق به قدرت بازگشت. آن هم با هزینه ای در اندازه یک انقلاب! مصدق مصوبه مجلس را در مورد تعقیب جنایتکاران کشتار مردم در 30 تیر اجرا نکرد، قوام را مورد تعقیب قرار نداد. انتصابات او نگران کننده بود. او کابینهاش را تشکیل داد. وزارت جنگ را به خود اختصاص داد و کفالت آن را به سرلشکر وثوق سپرد که با شگفتی انقلابیون روبهرو شد. سرلشکر وثوق فرمانده ژاندارمری قوام و از مشاورین نزدیک او در جریان 30 تیر بود. مصدق وی را جانشین خود در وزارت جنگ قرار داد. هم او بود که در کابینه زاهدی در همین سمت حفظ شد.
وی رضا فلاح جاسوس انگلیس را به شرکت ملی نفت به همراه سهام السلطان بیات مسلط کرد، با آنکه اسناد جاسوسی رضا فلاح را در سفر به شورای امنیت سازمان ملل ارائه داده بود. رضا فلاح همان کسی بود که پس از کودتا در سمت قائم مقام مدیر عامل شرکت ملی نفت منصوب شد.
انتصابات مصدق صدای همه را درآورد. او به نصایح مشفقانه آیت الله کاشانی گوش نکرد و از وی خواست در کار او دخالت نکند! او از تعقیب معمولی قوام هم سر باز زد. مصدق اختیارات 6 ماهه از مجلس گرفت. این کار، او را در رسیدن به قدرت مطلقه قانع نکرد و در یک رفراندوم قلابی، مجلس را که حامی او بود منحل کرد!
رهبران فدائیان اسلام که با قیام خود و اعدام انقلابی سران رژیم گذشته از جمله رزمآرا، راه را برای ملی شدن صنعت نفت هموار کردند، در دوران حکومت یکساله مصدق در دوره دوم نخست وزیری اش در زندان به سر می بردند اما عاملان کشتار مردم در قیام 30 تیر آزاد بودند و حتی به سمت های نظامی و امنیتی گمارده شده بودند! طرفداران مصدق در اهانت به ساحت رهبر نهضت ملی شدن نفت یعنی آیت الله کاشانی چیزی فروگذار نکردند و تا قطع رابطه مصدق با کاشانی پیش رفتند. او مجلس را که نماد مردم سالاری و پایگاه بسیج مردم بود منحل کرد. در ذهن مصدق چه می گذشت؟ او در چه مسیری گام برمی داشت که لحظه به لحظه به سقوط نزدیک می شد و این سقوط را خود، کارگردانی می کرد؟
اختلافات با کاشانی را تا آنجا مدیریت کردند که توده ای ها به همراه جبهه ضد ملی، شعار «کاشانی جاسوس است، مصدق پیروز است» را از رادیو پخش کردند. روزنامه های زنجیره ای خروش، چلنگر، توفیق، حکیم باشی، نیروی سوم، جبهه آزادی، پرخاش، شورش و... در سایه حمایت از مصدق، علیه آیت الله کاشانی لجن پراکنی میکردند. شاه از فرصت انحلال مجلس استفاده کرد و مصدق را در 25 مرداد 32 از نخست وزیری عزل کرد. او هم فرمان عزل را پذیرفت و فرمان عزلش را به شاه، رسید داد.
روز 27 مرداد آیت الله کاشانی با همه بی مهری ها، مصدق را از کودتا باخبر کرد اما او با بی اعتنایی به کاشانی نوشت؛ مستظهر به پشتیبانی ملت است.
کودتا صورت گرفت. مصدق نه فراخوانی در رادیو علیه کودتا انجام داد و نه در حالی که وزیر جنگ بود، از قدرت خود برای مقابله با کودتا استفاده کرد. معلوم نبود اصرار او برای به دست گرفتن اختیارات وزارت جنگ برای چه بود؟! اگر او نمی خواست برای مقابله با کودتا از اختیارات نظامی خود استفاده کند برای چه اصلاً آن را از شاه طلب می کرد؟ او قبلاً دست رد به سینه کاشانی و دیگر رهبران ملی از جمله فدائیان اسلام زده بود. از مردم هم نخواست به کمک او بیایند. سه روز قبل از کودتا هم عزل خود را توسط شاه پذیرفته بود. مورخان باید با واکاوی این حوادث شگفت انگیز مشخص کنند کودتا علیه چه کسی صورت گرفت؟ آن هم از چه تاریخی؟ توسط چه کسی؟ با کمک کدام دولت خارجی؟ واقعیت این است که کودتا علیه کاشانی انجام شد!
این کودتا برای سرنگونی نهضت بود. کمااینکه در مشروطه هم کودتا صورت گرفت. علیه چه کسی؟ علیه شیخ فضلالله نوری! وقتی شیخ را در وسط میدان توپخانه تهران به دارکشیدند، فاتحه نهضت مشروطه را خواندند.
باید پذیرفت نهضت های یکصد سال اخیر در ایران یک نسخه اصلی داشته، یک نسخه بدلی. نسخه اصلی نهضت مشروطه حرکت شهید شیخ فضل الله نوری بود نه جماعت فرنگ رفته که در حیاط سفارت انگلیس برای مشروطه متحصن شده بودند. حرکت و نسخه اصلی نهضت ملی، آیت الله کاشانی بود نه حرکت و نسخه بدلی مصدق! اینکه اسناد واقعی کودتای 28 مرداد هنوز از سوی دولت انگلیس و آمریکا کامل منتشر نشده، همین است که مورخان در خماری تشخیص و تحلیل نهضت ملی شدن نفت بمانند و نتوانند مستند حرف بزنند.
اما قول و فعل و تقریر مصدق، چه قبل از ملی شدن و چه بعد از ملی شدن نفت به ویژه بعد از 30 تیر نشان داد ما از همان سوراخی گزیده شدیم که در نهضت مشروطه آسیب دیدیم. شگفتی کودتای 28 مرداد این است؛ کسی که خود مقدمات کودتا و برکناری خود را فراهم کرد قهرمان ملی شود و قهرمان اصلی نهضت ملی شدن نفت، بیآبرو شده و زیر تیغ تهمت تبهکاران سیاسی و مخالفان نهضت همچنان باقی بماند.
حقایق تاریخ معاصر را بی حب و بغض تنها بر اساس فعل و قول و تقریر رهبران می توان ادراک کرد. تحلیل عقلانی حوادث مشروطه و نهضت ملی را می توان در نسخه های اعمال شده در نهضت اسلامی امام خمینی (ره) دید. ظهور بنی صدر خائن دست در دست منافقین و سلطنت طلب ها و کمونیست ها و سرویس های جاسوسی آمریکا و انگلیس و بازی ای که میخواستند مانند مشروطه و نهضت ملی تکرار کنند، یک شاهد زنده است، اما بازی آنها نگرفت. امام (ره) در اوج قدرت و هوشمندی سیاسی این توطئه را خنثی کرد. جالب اینجاست جماعت لیبرال و منافق که در فتنه بنی صدر به میدان مبارزه با امام و انقلاب آمده بودند، با برند مصدق و عکس او در تحرکات ضد انقلابی ظهور داشتند.
لذا اگر بخواهیم دقیق و مستند حرف بزنیم، زمان کودتای 28 مرداد در همان تاریخ که اعلام شد، نیست، بلکه از فردای قیام تاریخی 30 تیر آغاز گردید و مصدق در این فاجعه به شرح آنچه که گفته شد، نقش کلیدی و مشکوکی را به عهده داشت.
نظرات بینندگان