کد خبر: ۱۵۱۳۹۲
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۱ - ۱۲ آذر ۱۴۰۰
جمعه‌های مهدوی «شیرازه»:

معیار دوستی و ویژگی یاران صاحب الزمان (عج)

جمعه‌های مهدوی در راستای ارتقا سطح آگاهی عموم جامعه نسبت به امام زمان(عج) در «پایگاه تحلیلی خبری شیرازه» هر هفته روز آدینه منتشر خواهد شد.
به گزارش سرویس فرهنگی شیرازه، جمعه‌های مهدوی در راستای ارتقا سطح آگاهی عموم جامعه نسبت به امام زمان(عج) در «پایگاه تحلیلی خبری شیرازه» هر هفته روز آدینه منتشر خواهد شد.

حجت الاسلام و المسلمین محمدحسین حدائق کارشناس علوم مذهبی و قائم مقام بنیاد مهدی موعود (ع) استان فارس در یادداشتی اختصاصی به تشریح سبک زندگی مهدوی و عوامل مختلف در نزدیک شدن به امام زمان (عج) پرداخت و نوشت:

بحث ما در هفته گذشته در این بود که چگونه میتوانیم ثابت کنیم که شیعه حقیقی امام زمان عج هستیم؟
اگر می گوییم «یا صاحب الزمان عج»، واقعاً با صاحب الزمان عج باشیم؛ بگونه ای که زندگی ما، اقتصاد ما، معیشتمان، رفت-وآمدهایمان، حرف زدن و نشست و برخاستمان را امام زمان عج بپسندند. اگر این گونه زندگی کردیم، می توانیم بگوییم دوستدار واقعی امام عصر عج هستیم، و گفتیم اولین صفت از اوصاف دوستداران واقعی امام زمان رعایت تقوای الهی در زندگی بود. اما در ادامه به یکی دیگر از اوصاف اشاره مینماییم.

*دوم: کوشش در راه خدا*
دومین ویژگی دوستداران امام زمان عج «وَالاْجْتَهادِ لِلّهِ؛ کوشش در راه خدا» است. امام عسکری ع می فرماید، ما از شیعیان انتظار داریم تلاشگر برای خدا باشند.
تا زنده هستید، کار کنید و در راه خدا از هیچ تلاشی فروگذار نکنید. تلاش برای خدا و در راه خدا، کوچک و بزرگ و سن-وسال نمی شناسد؛ در هر سنّی و در هر پُست و مقامی باشید، برای خدا کار کنید.
یک خاطره؛ بازنشستگی
روزی در یکی از ادارات دولتی از من جهت ایراد سخنرانی دعوت به عمل آمده بود و من نیز در آن اداره حاضر شده و مطالبی در راستای اخلاق کارمندی ارائه کردم. پس از سخنرانی، قرار بود از، یکی از معاونین آن اداره که خدمتش به پایان رسیده و اصطلاحاً «بازنشسته» شده بود تقدیر بعمل آید و لذا لوح سپاس و هدیه ای که تهیه شده بود را به دست اینجانب، به ایشان اهداء کردند. بعد از اهداء لوح، من رو به کارکنان آن اداره کرده و گفتم: این واژه ی «بازنشستگی» تعبیر تام و کاملی نیست. بله!! یک کارمند از کار در اداره و یا پُست محل خدمتش بازنشسته می‌شود ولیکن در فرهنگ دین، «بازنشستگی» معنایی ندارد و انسان تا زنده است، مأمور به خدمت بوده و مشغول به انجام وظیفه است.
بازنشستگی انسان در دنیا، زمانی اتفاق می افتد که انسان چشم از دنیا بسته و جان به جان آفرین تسلیم کند. آن زمان، تازه عالم برزخ انسان و مرحله ی جدید زندگی بشر آغاز می شود. زمانی که روح از بدن انسان جدا شد، دیگر نسبت به امورات دنیایی خود بازنشسته می شود و دیگر وظیفه ای بر دوشش نیست.
اما اینک و تا زنده هستید، نسبت به خود و همسرتان و بچه-هایتان مسئول هستید. حتی نسبت به جامعه و اموالتان هم مسئولیت دارید. اما این مسئولیت تا چه زمانی است؟ تا زمانی که روح از بدن انسان جدا نشده است.
هنگامی که روح از بدن انسان جدا شد، دیگر هیچ مسئولیتی بر گردن انسان نیست. بچه ها چه می شوند؟ بعد از شما، به شما مربوط نیست. اموال را چه کردند؟ تا هستید باید دقت کنید ولی بعد از شما، دیگر مسئولیتی بر گردن‌تان نیست و اصطلاحاً «از دنیا بازنشسته می شوید» و محدوده ی کارهای شما، با رفتن شما از این دنیا، منتفی می شود. لذا «وَالاْجْتَهادِ لِلّهِ» یعنی کوشش و تلاش برای خدا؛ تا هستید و دستتان می رسد.
خدا رحمت کند مرحوم سعدی، این شاعر بزرگ را که فرمود:
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار
ای که دستت می رسد کاری بکن
پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار
این که سن ما بالاست، ما دیگر عددی نیستیم، کسی حرف ما را گوش نمی کند، این ها وسوسه ی شیطانی است. «کسی نیستیم» معنی ندارد. شما در جامعه، یک انسان مسئول هستید که در هر سن و مقامی که هستید، مأمورید تبلیغ دین خدا را کرده و برای خدا تلاش کنید.
یکی از مشکلات جامعه ی ما همین است که متأسفانه اگر کسی کار بدی کرد، می گوییم به ما مربوط نیست. مگر ما را در قبر او می خوابانند؟ عیسی به دین خود، موسی به دین خود! تخلّف می بینیم و برای خدا لب به نهی از منکر باز نمی کنیم. در منزل خود، در دفتر کارمان، در محیط زندگیمان اگر منکری مشاهده کردیم، برای خدا با آن مقابله نمی کنیم.
خاطره؛ نهی از منکر در هواپیما
چند سال قبل، با پرواز یکی از شرکت های هواپیمایی از تهران به شیراز می آمدیم. من بودم و یکی از روحانیون و یکی از مسئولین معروف شهر که در هواپیما، در یک ردیف و سه صندلی کنار هم نشسته بودیم. آن روحانی کنار پنجره نشسته بود و من وسط بودم و آن مسئول معروف، در صندلی اول و کنار راهرو نشسته بود. هواپیما هنوز از باند فرودگاه مهرآباد جدا نشده بود. همه کمربندها را بسته بودند و مهماندار توصیه های ایمنی را به رسم معمول انجام می داد که ناگهان دیدم با یک ردیف فاصله جلوی ما، که سه نفر خانم نشسته بودند، روسری-هایشان از سرشان افتاد. من به آن عزیزی که از مسئولین بود گفتم: فلانی، روسری های این ها افتاد یا من اشتباه دیدم؟ گفت: حاج آقا! روسری هایشان افتاده است. گفتم: یا شما برو تذکر بده، یا من بروم و تذکر بدهم. گفت: نه من تذکر می دهم و نه شما تذکر بدهید. گفتم: چرا؟ گفت: من مسئول معروفی هستم و می-ترسم که من را مسخره کنند و آبرویم برود (حاضریم حرف خدا زمین بماند ولی آبرویمان زمین نریزد). شما هم نروید، چون یک وقت این ها برمی گردند و به شما یک حرف زشتی می زنند و چون همشهری هستیم، نمی توانیم کوتاه بیاییم و برای ما دردسر می شود. گفت: این مهماندار است، الآن به او می گویم. مهماندار آمد و کمربندها را کنترل می کرد، به او گفت: این سه خانمی که جلوتر نشستند، به آن ها بگویید روسری های خود را سر کنند. مهماندار هم گفت بسیار خوب و رفت، اما یک کلمه با آن ها صحبت نکرد و به ایشان تذکر نداد و دست آخر، رفت و در انتهای هواپیما نشست. هواپیما هم پرواز کرد و پس از 20 دقیقه، مهماندارها برای پذیرایی آمدند. در این فاصله هم، هر چقدر که من به این آقایی که در صندلی اول و کنار راهرو نشسته بود می گفتم: آقای محترم!! شما بلند شو تا من خودم بروم و نهی از منکر کنم، می گفت: نمی روم و نمی گذارم شما هم بروید. این ها را رها کنید. این ها انسان های وقیح و شرّی هستند. این ها که حرمت خدا را نگاه نمی دارند، حرمت من و شما را نگاه می دارند؟ شما سرِ خودتان را پایین بیندازید و نگاه نکنید و ...
آن آقای روحانی که در طرف دیگرم نشسته بود نیز همین سفارشات را می کرد. اما در همین حین، سر و کله ی مهماندار برای توزیع غذا پیدا شد. به او گفتم: آقای محترم! چرا تذکر ندادی؟ گفت: حاج آقا! ما که تذکر دادیم. گفتم: چه موقع؟ گفت: مگر در همان ابتدای پرواز در این بلندگو اعلام نکردند که: «به احترام ارزش های اسلامی حجاب خود را رعایت کنید»؟ گفتم: مرد حسابی! خواب این ها، خواب اصحاب کهف است. خواب این ها سنگین است و به این راحتی از خواب بیدار نمی شوند. برو و حضوراً به ایشان تذکر بده! گفت: حاج آقا! ما همان یک بار را تذکر دادیم و کافی است و بیش از آن هم تذکر نمی دهیم. تا این را گفت، من گفتم: ببین آقا!! من الآن از جای خودم بلند می شوم و می روم به این ها هم می گویم ولی شیراز که رسیدم، اگر دستم به جایی رسید، برخوردی که لازم است را با شما می کنم. تا این حرف را زدم، گفت: حاج آقا! اجازه بدهید الآن می روم و می-گویم. رفت و به آن سه خانم تذکر داد و آن ها هم سریعاً روسری-هایشان را سر کردند.
این نمونه ی بارز عدم جهاد و کوشش برای خداست که متأسفانه حرف نمی زنیم و جامعه را رها کردیم، حتی خانواده ی خودمان را هم رها کرده ایم. مسائل دینی را تذکر نمی دهیم و توجیه مان این است که اگر لایق هستند، خودشان بیایند و سؤال کنند.
«وَالاْجْتَهادِ لِلّهِ» یعنی تلاش کنید و تلاشتان رنگ الهی بگیرد. خانه تان، ازدواجتان، کاسبی تان، محیط کارتان، قهر و آشتی شما، جدایی و وصل شما برای خدا و لله باشد.
ائمه ع می فرمایند ما از شما این انتظار را داریم. اگر امام زمان عج را دوست دارید، باید برای خدا تلاش کنید. حال اگر کار برای خدا و الهی شد، در فرهنگ دین به آن «عبادت» می گویند. 
مرحوم علامه مجلسی می‌فرماید:
«هر کاری که برای خدا باشد، چنان چه حتی ظاهر آن کار، دنیایی است اما چون برای خداست، آخرتی می-شود».
به طور مثال: تفریح و پارک رفتن یک کار دنیایی است اما اگر کسی بگوید، خدایا برای رضای تو همسر و فرزندانم را به تفریح می برم، آن کار، دیگر یک کار اخروی است؛ چون اجتهاد و کوشش است و لله و برای خداست. لذا عبادت است. خوابیدن، خوردن، آشامیدن و ... اگر همه برای خدا باشد، عبادت محسوب می شود.
ایشان در ادامه می فرماید:
«اما اگر کاری انجام شد که برای خدا نبود؛ هرچند ظاهر آن کار عبادت و اخروی است اما آن عمل چون برای خدا نیست، یک کار دنیوی است».
مثل کسی که برای تظاهر نماز بخواند و یا بنای خیری بگذارد برای اسم و رسم خودش و تعریف دیگران. این افراد حج آن ها دنیایی است، روزه ی آن ها دنیایی است، زیارت رفتنشان دنیایی است.

انتهای پیام/ح
نظرات بینندگان