کد خبر: ۱۹۴۸۵
تاریخ انتشار: ۱۲:۲۰ - ۲۲ آذر ۱۳۹۰

مدرس اسطوره بصیرت و ایستادگی یا تابلویی در رسوایی قاعدین

عبرت آموزی از وقایع تاریخی سنتی بشری است. جلوه ای از عقلانیت انسان که به مقتضای زمانه اش و موضوعش درسی و پندی را از یک واقعه ثابت برداشت می کند. نمونه اعلای این درس آموزي‌های کثیر و گوناگون از یک اتفاق حادثه عظیم عاشوراست. شخصیت های تاریخی به مقتضای عظمتی که در روح و وجود خویش داشته اند، عرصه های مختلفی از شئون انسانی و اجتماعی را در پیرامون خویش متأثر ساخته  اند و به تبع بازخوانی انسان های تاریخ ساز می توان در گذر زمان، مولفه های متفاوتی از یک شخصیت را با ادبیات و گفتمان متفاوت تری را مطمح نظر قرار داد.

هفته گذشته مصادف بود با شهادت مجتهدی بزرگ و سیّاسی زاهد و عارفی فقیه، به نام آیت الله سیدحسن مدرس، فقیه ناظر و سپس نماینده مجلس شورای ملی در پنج دوره اول این مجلس. فردی که وقتی در تبعید ناجوانمردانه به قتل رسید، کاسه ماستش را پوست نیمه ای از هندوانه گزارش کرده اند.

در ساده زیستیِ نماینده اول مردم تهران در مجلس گفته اند که از بابت تمسخر به او سید کرباس پوش می گفتند. مدرس در دوره خفقان رضاشاه و سپس دوره دوم محمدرضاشاه نمادی از روحانیت انقلابی و پرشور بود که با نطق ها و سخنان آتشین، آرامش مرگ آور جامعه سیاسی استبدادزده ایران را برای لحظاتی به تحرک وا می داشت. عالمی ربانی درس خوانده حجره های حوزه های اصفهان و نجف که در پهنه سیاست یک تنه و مظلومانه ایستاده بود.

شهید سیدحسن مدرس اعلی الله مقامه از شجاعت و صراحت ویژه ای برخوردار بود که حضرت امام آن را -همچون دیگر خصائص زکیّه اش- ناشی از قدرت روحی ایشان می داند.

شهید مدرس در زندگی سیاسی و اجتماعی مبارکش، فتنه ها و کوران های سختی را تجربه کرد. تجربه مشروطه تا به دار آویخته شدن شیخ فضل الله نوری، تجربه اشغال ایران تا دولت در تبعید در عثمانی، ظهور رضاخان قلدر و ادعای جمهوری خواهی و سپس به تخت شاهی نشستن قزاق انگلیسی و اصلاحات جابرانه و خائنانه انگلیسی وی را. انسان شجاع و مجاهدی مانند مدرس در باب بسیاری از این موارد اظهارنظرهای شفاف و صریحی دارد که به دلیل نزدیکی زمانی با زمانه ما، اسناد و مدارک قطعی آن موجود است.

برای درک عظمت شخصیت آیت الله مدرس به چند نمونه از آنها اشاره سریع و گذرایی خواهد شد. معمولاً لشکر حق طلبان و باطل ستیزان در وقایع و پیچیدگی های سیاسی تاریخی، از دو نقطه کانال جدی دچار نقصان وضعف شده است، یکی درک ضعیف و غلط از حقایق پنهان در پس پرده ها و دیگری رفاه طلبی و عافیت جویی هوشیاران در برابر کجی ها و ناراستی ها. در هر دو عنوان هر چه خطر خطیرتر و سستی شدیدتر باشد ضربه های هولناک تری بر جبهه اهل حق وارد شده است. در فتنه 88 نیز بخش عظیمی از نخبگان سیاسی و رسانه ای جمهوری اسلامی از همین دو محور عده ای به قعود کناره گرفتند و عده ای را به نام اصلاح به اعوجاج کشیده شدند.

مدرس زمانی که نماینده دور دوم مجلس شورای ملی در تهران بود توسط عوامل کودتای انگلیسی رضاخان-سیدضیاء بازداشت شد. اما پس از مدت کوتاهی آزاد شد. وی در این زمان شاهد جوّ مطبوعاتی سنگین در دفاع از رضاخان است که سردارسپه را چهره ای ضدانگلیسی، لغوکننده قرارداد استعماری 1919 معرفی می کردند، سرکوب شیخ خزعل عنصرنشان دار انگلیسی در خوزستان، رضاخان سردار سپه را در فضای عمومی رسانه ای تهران «پدر ملت»،«ناجی ملت» با تکیه بر وجهه ضدانگلیسی اش شناسانده بود.

برخاستن ندای جمهوری خواهی و تقاضای تعطیل کردن سلطنت قجری نیز به کارنامه خدمات رضاخان به ملت ایران افزوده شده بود. اما در طی همه این وقایع مدرس یک تحلیل بیشتر نداشت و آن انگلیسی بودن طرح های مطروحه از زبان رضاخان بود.

زمانی که جمهوری خواهی و ضدیت با سلطنت، یک حرکت آزادی خواهانه و بسیار ارزشمند و شیک و مردم پسند مطرح می شد، مدرس آن قدر ایستادگی کرد تا طرح جمهوری خواهی را توسط جمهور مردم تهران باطل ساخت. البته مدرس در این مسیر، کم تهمت و توهین و مظلومیت ندیده است. او می توانست مانند عناصری چون مصدق السلطنه خدای شتران خودش باشد و کنج عافیت گزیند ولی برای خطری عظیم مظلومیت را به جان می خرد و با تکیه بر شناخت دقیق از انگلیسی بودن سناریوی رضاخان در صحنه حاضر می شود.

این در حالی است که هنوز خاطرات ژنرال آیرون ساید منتشر نشده است تا چگونگی انتخاب "رضاشصت تیر" را برای کودتا در ایران تشریح کند. وی خود حال خود، و مقال خود را این‎گونه توضیح می دهد: «من با جمهوریِ واقعی مخالف نیستم؛ ولی این جمهوری که می‏خواهند به ما تحمیل کنند، بنا به اراده ملّت نیست، بلکه انگلیسی‏ها می‏خواهند به ملت ایران تحمیل کنند و رژیم حکومتی را که صد در صد دست نشانده و تحت اراده خود آنها باشد، در ایران برقرار سازند. اگر واقعا نامزد و کاندیدای جمهوری، فردی آزادی‏خواه و ملی بود حتما با او موافقت می‏کردم و از هیچ نوع کمک و مساعده با او دریغ نمی‏نمودم.»

حضرت امام خمینی رحمه الله علیه در بیانی شخصیت خود را چنین توصیف می کند که -نقل به مضمون- «من مانند کسانی نیستم که یک چیزی بگویم و بنشینم، نه من بلندشده و دنبالش را می گیرم.»

رضاخان حمایت تمام قد انگلیسی ها را در پشت خود دارد و از سوی دیگر و مهم‎تر توانسته چهره ای ملی و ضدانگلیسی برای خود دست و پا کند و مقبولیت عمومی در نخبگان سیاسی پایتخت به‌دست آورد. از سوی دیگر تقید به مراسم سیدالشهدا عليه السلام، تعطیلی رسمی کشور در سوگ تخریب قبور بقیع، ممنوعیت محرّمات در سطح جامعه و امثال آن اقداماتی است که برای او در بین مومنین چهره ای اسلام پناه ساخته است؛ تا جایی که مراجع تقلید نجف به وی تمثال علوی هدیه می کنند و از برخی خدمات او تقدیر می کنند.

در چنین فضایی این سیدحسن مدرس خلف صالح شیخ فضل الله نوری است که به دنبال ساقط کردن رضاخان حتی به قیمت کودتای نظامی برای برگردان احمدشاه قاجار از فرانسه به کاخ پادشاهی تهران برمی آید. طرح مدرس برای برکناری رضاخان این بود که احمد شاه از طریق عراق وارد ایران شود و عده از امرا و سران عشایر در پشتکوهِ کرمانشاه از او استقبال کنند و او از همان جا رضاخان را عزل کند و در صورت استنکاف، با نیروی مسلح عشایری به سوی تهران رهسپار شود، اما احمدشاه جسارت پذیرش چنین خطری را نداشت.

مدرس در دفاع از خود می گوید: «روزگار و گردش آن چنین پیش آورده است که بزرگ‌ترین و مقدس ترین مبادی ایمانی ما یعنی آن اصولی که موجب مصونت اجتماعی و سیاسی قوم ایران، استقلال و تمامیت ایران است با بقا و دوام سلطنت اعلی‎حضرت توأم گردیده است... اما بر من ثابت است که مقصود دیگران در حال حاضر تغییر رژیم حقیقی است با تمام معنای آن و تغییر رژیم در تمام شعب اجتماعی و سیاسی... همان چیزی که باعث انتظام رشته های مختلف حیات ملی ما بوده  و همان چیزها بوده است که  ایرانی را از سخت ترین مخاطرات خلاصی بخشیده است.» (چهارده قرن تلاش شیعه ، روح الله حسینیان، ص 357، مرکز اسناد انقلاب اسلامی) مدرس تغییر رژیم به جمهوری را تغییر ماهیت مردم و جامعه و هویت ایرانی می بیند.

رجوع به کلمات روشنگر روحانی تکیده اصفهانی در باب ماهیت رضاخان و هدف گزاری دقیق انگلیسی در پس پرده کاشتن قلدری به نام رضا پالانی در تخت شاهی برای امروز نیز خواندنی و قابل تأمل است. مدرس در اظهار نظر شگفت انگیز در سال های آغازین سلطنت رضاشاه، اصلاحات وی را این گونه توصیف می کند: «رژیم نوی که نقشه آن را برای ایران بینوا طرح کرده اند، نوعی از تجدد به ما داده می شود که تمدن مغربی را با رسواترین قیافه تقدیم نسل های آینده خواهد نمود» مدرس به طنز می گفت: «قریباً پوپان های قریه های قراعینی و کنگاور با فکل سفید و کراوات خودنمایی می کنند، اما در زیباترین شهرهای ایران هرگز آب لوله و آب تمیز برای نوشیدن مردم پیدا نخواهد شد. ممکن است کارخانه نوشابه سازی افزون گردد، اما کوره آهن گدازی و کارخانه کاغذسازی پا نخواهد گرفت. درهای مساجد و تکایا به عنوان منع خرافات و اوهام بسته خواهد شد، اما سیلی از رمان ها و افسانه های خارجی که در واقع جز حسین کرد فرنگی و رموز حمزه فرنگی چیزی نیستند، به وسیله مطبوعات و پرده های سینما به این کشور جاری خواهد گشت؛به طوری که پایه افکار و عقاید و اندیشه های نسل جوان ما از دختر و پسر تدریجاً بر بنیاد همان افسانه های پوچ قرار خواهد گرفت و مدنیّت مغرب و معیشت ملل غربی را در رقص و آواز و دزدی های عجیب آرسن لوپن و بی عفتی ها و مفاسد اخلاقی دیگر خواهند شناخت.» (چهارده قرن تلاش شیعه برای ماندن ، روح الله حسینیان، ص 359، مرکز اسناد انقلاب اسلامی)

آن چه را که شهید سید حسن مدرس در خشت خام می دید و برای آن تهمت سلطنت طلبی و هواداری از استبداد و تبعید در تنهایی و غربت را به جان خرید، بسیاری در آینه نمی دیدند و یا اینکه تمایلی به تماشای آینه تمام قد شهید مدرس نداشتند. بصیرت عمیق، ایستادگی سدید در اوج تنهایی سویه از حیات نماینده اسطوره ای مجلس شورای ایران است که امروز باید بدان تأسی و توجه بیشتری داشت. نقد خوش نشینی در فتنه ها و لعن ترجیح منافع شخصی بر منافع ملت و امت مسلمان و در نهایت تحذیر از پیوستگی با باندهای قدرت و ثروت نهیب هایی است که- در یادکرد سالانه آن شهید سعید و در ایام موسوم به «روز مجلس»- باید بر برخی نمایندگان مجلس و سیاسیون کشور نواخت، و العاقل یکفیه الاشاره!

انتهای خبر/ص

نظرات بینندگان