بازاری به بلندای فقر/ با اینکه منو میزنه ولی هنوزم دوستش دارم!
وبلاگ تاپ مدیر نوشت: کلید آزمون هم کم آورد!
یک استاد دانشگاه میگفت: یک بار داشتم برگههای امتحان را تصحیح میکردم. به برگهای رسیدم که نام و نام خانوادگی نداشت. با خودم گفتم ایرادی ندارد. بعید است که بیش از یک برگه نام نداشته باشد. از تطابق برگهها با لیست دانشجویان صاحبش را پیدا میکنم. تصحیح کردم و ۱۷/۵ گرفت. احساس کردم زیاد است. کمتر پیش میآید کسی از من این نمره را بگیرد. دوباره تصحیح کردم ۱۵ گرفت. برگهها تمام شد. با لیست دانشجویان تطابق دادم اما هیچ دانشجویی نمانده بود. تازه فهمیدم کلید آزمون را که خودم نوشته بودم تصحیح کردم.
آری، اغلب ما نسبت به دیگران سختگیرتر هستیم تا نسبت به خودمان و بعضى وقتها اگر خودمان را تصحیح کنیم میبینیم به آن خوبی که فکر میکنیم، نیستیم.
وبلاگ محترمانه نوشت: نکات کلیدی برای سریعترین خانه تکانی!
خانه تکانی شب عید، از کارهاییست که برخلاف اسمش نباید «شب عید» انجام شود، بلکه باید از مدتها قبل از رسیدن لحظات سال تحویل انجام شده باشد.
هفت مرحله برای خانه تکانی شب عید
خانه تکانی از رسوم بسیار قدیمی آماده شدن برای عید نوروز است و هرچند
که آپارتمانهی کوچک و بدون پستو و انباری و زیرزمین امروزی تقریبا در تمام
مدت سال نسبتا تمیز هستند، اما تمیزترین خانه ها هم مدتی مانده به نوروز،
برای شگونش هم که شده از بالا تا پایین روفته و شسته و برق انداخته میشوند.
اما این روزها که کمتر کسی به صورت تمام وقت در خانه است و کار نظافت باید
تدریجی انجام شود، هیچ چیز بهتر از یک روش خوب و برنامه ریزی شده به کمک ما
نمی آید. روند داشتن خانه ای تمیز، بدون نگرانی و تشویش در طی ۷ مرحله به
انجام میرسد:
# از همین حالا شروع کنید
خانه تکانی شب عید، از کارهاییست که برخلاف اسمش نباید شب عید انجام شود، بلکه باید از مدتها قبل از رسیدن لحظات سال تحویل انجام شده باشد. علاوه بر کار نظافت، کارهای دیگری هم هست که باید از حالا تا آخر تعطیلات نوروزی انجام شوند: تهیه هدیه، تهیه، نوشتن و ارسال کارت تبریک، شیرینی پزی خرید خوراکیها و در کل "خرید شب عید” و پذیرایی از مهمانها.
خوب حالا چطور برای خانه تکانی وقت بگذاریم؟ در حقیقت، داشتن خانه ای نظیف در طی تعطیلات ، به خصوص اگر از روش صحیحی استفاده کنید، ساده تر از چیزیست که تصور میکنید. مرحله اول؟ خانه تکانی را قبل از دوران پر تنش آخر فصل انجام دهید. به این ترتیب کار را بدون عجله و فشار روحی انجام میدهید و به اندازه کافی برای پروژه های وقت گیری مانند تغییر دکوراسیون یا برق انداختن لوازم فلزی زمان خواهید داشت.
# فهرستی تهیه کنید و آن را دو مرتبه چک کنید
قبل از اینکه شروع کنید، فهرستی از تمام چیزهایی که باید تمیز شوند تهیه
کنید. کارها را بر اساس هر اتاق تقسیم کنید و زمانی برای هر کار در نظر
بگیرید. به این ترتیب میتوانید بسته به زمان لازم برای هر کار، حتی از
زمانهای اضافه بسیار کوتاه مانند پخش آگهی در تلویزیون نیز استفاده کنید و
مثلا چند تکه لباس را در ماشین لباسشویی بریزید. هنگامی که به تدریج هر
مورد موجود در فهرست را علامت میزنید، حس بسیار خوبی به شما دست میدهد و
احتمال اینکه کارتان را تمام و کمال انجام دهید بسیار بیشتر خواهد بود.
# کمی اینجا و کمی آنجا
برای داشتن خانه ای تمیز و درخشان، نباید لزوما زمان ممتد زیادی در اختیار داشته باشید. در حقیقت، خواهید دید که اختصاص دادن ۳۰ دقیقه در روز به کار نظافت، نتایج بسیار رضایت بخشی خواهد داشت. برای مرتب کردن لوازم و خرده ریزها، یک زمان ثابت مانند قبل از خواب یا قبل از صبحانه را کنار بگذارید در این فاصله میتوانید به نظافت هم بپردازید، مثلا بعد از دوش صبحگاهی آینه حمام را تمیز کنید و یا کف وان را با کمی پودر یا مایع مخصوص برق بیاندازید.
# گاهی میانبر زدن اشکالی ندارد
اگر تا اینجا هر توصیه ای را به جز مورد اول عملی کرده و یا به هر علت دیگر وقت کم آورده اید، نگران نشوید. بخشهای اساسی و بیرونی خانه مانند پرده ها، فرش و مبلمان را تمیز کرده و نظافت داخل کمدها، کابینتها و قسمتهای "مخفی” را به مدتی بعد موکول کنید، اما فراموشش نکنید!
#همه کارها را به تنهایی انجام ندهید
این عید، تنها عید شما نیست و تنها دوستان و خانواده شما به منزلتان نمی آیند، پس نباید تمام نظافت آنرا به تنهایی بر عهده بگیرید. در هر هفته زمان خاصی را برای نظافت اختصاص داده و کارها را با فرزندان و همسر خود تقسیم کنید. از بچه ها بخواهید که تختهای خود را مرتب کرده، اسباب بازیها و لوازم دیگر خود را جمع کرده و پس از گردگیری قفسه ها، سرجای خود بگذارند. این کار نه تنها باری از دوش شما برمیدارد، بلکه عادات خوبی به فرزندان شما می آموزد.
#کارها را ساده کنید
گاهی تمیز کردن دور و اطراف یک شیءاضافه راحت تر از دور انداختن آن به نظر میرسد، اما این روش در دراز مدت کارساز نخواهد بود. با کمی نظم و ترتیب، خرده ریزها را کاهش دهید. خود را از شر هر لباسی که دیگر اندازه تان نیست یا بیش از دوسال است آنرا نپوشیده اید راحت کنید. هر قطعه پوشاک یا شیء ناقص مانند لنگه جوراب، لنگه گوشواره بدلی، ظروف شکسته ای که دوباره چسبانده شده و… را دور بیاندازید. تهیه لوازمی مانند جا کلیدی، جا کفشی و در کل وسایلی که موجب مرتب شدن خرده ریزها میشوند را در دستور کار خود قرار دهید.
#خوش بگذرانید
نظافت لزوما معادل با کار سخت نیست، یک موسیقی خوب یا یک برنامه رادیویی خوب و مفید میتواند شما را با اشتیاق بیشتری به تحرک وادارد. برای خود انگیزه هایی پیدا کنید و به خود قول دهید که اگر کارهای روزانه را مطابق برنامه انجام دادید، به خود جایزه ای خواهید داد. این جایزه میتواند چیزی ساده اما دلپذیر مانند یک حمام طولانی، صرف چای و شیرینی با خانواده یا تماشای یک برنامه خوب تلویزیونی باشد.
# اتاق نشیمن
برای تمیز کردن اتاق نشیمن یا هر اتاقی، از سطوح بالاتر شروع کرده و به
پایین بیایید. بهترین وسیله گردگیری یک پارچه مایکروفایبر قابل شستشو است
که با کمی آب مرطوب شده باشد.
# مرتب کردن
روش خانهتکانی شما هرچه که باشد، قدم اول مرتب کردن خانه و درآوردن آن از
درهم و برهمی است. چند دقیقه برای جمع کردن و مرتب کردن لباسها، کتابها،
اسباببازیها و … وقت بگذارید، سپس میتوانید به سراغ وسایل نظافت رفته،
بدون سردرگمی به خانهتکانی ادامه دهید.
# اتاقخوابها
با گردگیری یا جاروکشی لوسترها و لبه پنجرهها شروع کنید وسپس لوازم اتاق را گردگیری کنید. ملافهها را دستکم هفتهای یکبار عوض کنید. روتختیها و پتوها نیز باید ماهانه شسته شوند .
# آشپزخانه
ابتدا از پیشخوان شروع کنید. همه وسایل را به یک طرف برده و بعد از تمیز کردن با یک شوینده دستساز یا سازگار با محیط زیست دوباره به سر جایشان برگردانید. سطح بیرونی همه وسایل آشپزخانه از یخچال و فریزر گرفته تا اجاقگاز و مایکرویو و هود همه را تمیز کنید.
# کف
کف را برای آخر کار نگهدارید. بعد از اینکه مطمئن شدید همه جا به طور کامل تمیز شده، شروع به تمیز کردن کف کنید. بسته به نوع پوشش کف(سرامیک، پارکت، فرش و …) روش تمیز کردن نیز فرق میکند.
# جاهای دیگر
فیلتر جاروبرقی، تارهای عنکبوت، جرمهای اطراف درها و پنجرهها و کف اتاقها را تمیز کنید. آثار انگشت روی درها، دستگیرهها و کلیدهای برق را پاک کنید.
وبلاگ فانوس نوشت : با اینکه منو میزنه ولی هنوزم دوستش دارم!
وقتی حالش خیلی بدمیشه، وسایل رو به طرف من و بچه ها پرت میکنه، من سریع بچه ها رو توی یه اتاق دیگه میبرم، قرصهاشو میارم و به زور دستش رو میگیرم تا به خودش آسیب نرسونه ،اونم برای اینکه دستش رو ول کنه شروع به کتک زدن من میکنه و هر چی دستش باشه توی سر و صورتم میزنه، دیگه حساب و کتاب از دستم در رفته؛ نمیدونم چند ساله جنگ تموم شده ،چند ساله من روز خوش توی زندگیم ندیدم.
آخرین باری که میرفت جبهه موقع خداحافظی بهم گفت: معصومه جان دعا کن یا شهید بشم یا صحیح و سالم برگردم و به مملکتم خدمت کنم، از شرمندگی توهم در بیام، دلم نمیخواد بقیه عمرت هم مجبور بشی از من مراقبت کنی.
بغض توی گلوم شکست و در حالی که با چادرنمازم اشکام رو پاک میکردم گفتم: تو رو به خدا محمد این حرفا رو نزن، ایشاالله که صحیح و سلامت برمیگردی و خودم تا آخر عمر نوکریت رو میکنم
حالا سالهاست از اون حرفای عاشقانه داره میگذره.
هنوزم سر حرفم هستم و دارم نوکریش رو میکنم ،آخه عاشقشم!
اونم هنوز عاشقمه
ولی …..
گاهی همه چیز از یادش میره، دست خودش نیست، موج میگیردش، اینجور موقعها دیگه هیچی جلودارش نیست، هر چی سر راهش باشه داغون میشه، حتی من!
وقتی حالش خیلی بدمیشه، وسایل رو به طرف من و بچه ها پرت میکنه ، من سریع بچه ها رو توی یه اتاق دیگه میبرم، قرصهاشو میارم و به زور دستش رو میگیرم تا به خودش آسیب نرسونه، اونم برای اینکه دستش رو ول کنه شروع به کتک زدن من میکنه و هر چی دستش باشه توی سر و صورتم میزنه ؛ من فقط اشک میریزم و نگاش میکنم، نه از اینکه منو میزنه از اینکه میبینم حالش چقدر بده و نمیتونم هیچ کاری براش بکنم
چند دقیقه ای به همین منوال میگذره کم کم آروم میشه و بعدش تازه اول گریه هامونه سرش رو روی شونه ام میذاره و باگریه ازم معذرت میخواد منم فقط اشک میریزم و عاشقانه سرش رو نوازش میکنم
آخه؛ هنوزم دوستش دارم
*******
وبلاگ کار یعنی جهاد نوشت: سیلی خدا چیست؟
خداوند به انسان دستور داد گندم نخور
وقتی خورد…
اولین سیلی خدا به او برهنه شدن بدنش بود
این نشان میدهد که
رها کردن لباس سیلی خدا است نه تمدن…
*******
وبلاگ فراسوی غبار نوشت: حق می شود انکار من انگار نه انگار
حق می شود انکار و من انگار نه انگار
منصور سر دار و من انگار نه انگار
بر گرده ادراک حقیقت طلبان باز
باطل شده آوار و من انگار نه انگار
در چنگ هوس های خیابانی اشباح
عشق است گرفتار و من انگار نه انگار
در قدس و هرات و حلب و موصل و کشمیر
اردو زده تاتار و من انگار نه انگار
کشتند و دریدند شکم های زنان را
گرگان میانمار و من انگار نه انگار
فریاد از این عصر تماشاگری مرگ
خورشید, سر دار و من انگار نه انگار
*******
باشگاه وبلاگ نویسان فارس نوشت: تو اون مینائی نیستی که من بزرگ کردم و می شناختم
یکی از دوستان داستان کوتاه پند آموز با عنوان بازگشت برای انجمن وبلاگی جهرم ارسال نمودند که پیشنهاد می کنم مطالعه کنید:
یک ماه از عید می گذشت. با عجله به اتاقش رفت تا خودش را برای رفتن به خانه دوستش سارا آماده کند. جلو آینه سرگرم آماده شدن بود که مادرش را جلو در اتاق دید. – مینا کجا می روی؟ مینا بدون توجه به مادر به کار خود ادامه داد. مادر دوباره پرسید: – با تو هستم دختر کجا می روی؟ چرا خودسر شده ای، هر کاری دلت بخواهد انجام می دهی، اصلاً به فکر آبروی ما نیستی؟ بابای بیچاره ات که برای یک لقمه نون حلال همیشه آواره جاده هاست، حداقل تو به فکر باش.
مینا نگاهی به ساعت روی دیوار انداخت و گفت: وای دیر شد، با سارا قرار دارم. مادر گفت: "سارا! از وقتی با این دختر دوست شدی اخلاق، رفتار و تمام زندگیت عوض شده تو که نمازت هیچوقت قضا نمی شد حالا یک خط در میان نماز می خوانی. تو اون مینائی نیستی که من بزرگ کردم و می شناختم. این سارا کیه؟ پدر و مادرش کی هستند؟ چرا همیشه تو باید اونجا بروی؟ یکبار هم بگو او بیاد تا باهاش آشنا بشم.”
ادامه داستان از این قسمت دانلود کنید:
*******
وبلاگ حرف های ناگفتنی نوشت: در این بازار که قدم بزنی به تنها چیزی که میرسی و پی میبری اوج فقر است
روزجمعه بود روز تعطیل برای گذراندن اوقات خود و دیدن خواهرانم به شیراز رفتم. از انجا که منزل یکی از خواهرانم نزدیک بازار شیطان بود و با اسرار خواهرزاده ام برای دیدن بازاری در شیراز به راه افتادیم.
هر چه به بازار نزدیکتر میشدیم تعجب من بیشتر میشد. تا اینکه به یک ترافیک وحشتناک رسیدیم تصمیم گرفتیم ماشین را در همان اوایل مسیر پارک کنیم و پیاده برویم تا به بازار برسیم .حدود دو کیلومتر پیاده روی کردیم تا به بازار رسیدیم اما چه بازاری ؟فقط اسمی ازبازار یدک می کشد.
تصمیم گرفتم فقط عکس هایی از این بازار را به نمایش بگذارم تا خود شما قضاوت کنید اما دیدم چند سطری بنویسم شاید …گوشی برای شنیدن پیدا شود…
یاد پینه دوزی که سوزنش ، جیبی را می دوزد افتادم که چشمان کودک فالگیر به آن دوخته شده.
دیدم نقاشی که هنر را در این بازار به دو سکه می فروشد.
دیدم دوستت دارم هایی که از سر تعارف بر زبان پدر نسبت به فرزندش می آیند.
و از خونِ بیچارگانی که در شاهرگ زمین لخته شد.
هوا خیلی سرد شد ، دخترم سردش شد بلافاصله بلوزی برایش خریدم وتنش کردم تا سرما نخورد اما متوجه بچه هایی شدک که سردشان شده و برای گرم شدن دستانشان را ها میکنند. ..ومیدید هیچ دست گرمی دستانتش را لمس نمی کند.
خوشا به حال کسانی که هرچه دستشان بسته است ، دلی بزرگ و سفره ای باز دارند.
هیچ کس نیست که گرفتار نباشد اماکسانی هستند که هیچ کس از گرفتاری آنها آگاه نمی شود.
در این بازار که قدم بزنی به تنها چیزی که میرسی و پی میبری اوج فقر است . فقر چه کلمه بی معنایی که این روزها در جامعه بهایی به آن نمی دهند.
بله فقر
فقر اینه که ادعای مسلمونی بکنیم ولی می رویم تو اجتماع داد می زنیم که همسر من از همه خوشکل تره،اندامش باربی تره
فقر اینه که بچه های ما اسپایدر من و بنتمن و شرک رو بشناسن و عکس اونارو رو لباساشون داشته باشن ولی از همت و بابایی و زین الدین و چمران و صیاد شیرازی هیچ خبری نداشته باشن،
فقر اینه که با محجبه ها بی احترام باشیم ولی با یه خانم سانتی مانتال خیلی مودبانه برخورد کنی
فقر اینه که به زمین خوردن یه خانم تو خیابون به خاموش کردن ماشین پشت چراغ قرمز بخندیم
فقر اینه که اگر یه خانم مسن که یک عمر غصه زندگی پیرش کرده و دیگه ابرورویی نداره اگه ازت ادرس بپرسه جوابشو ندیو روتو برگردونی.
فقر اینه که وقتی با همسرت می ری بیرون مدام بهش گوشزد کنی که موها وگردنشو بپوشونه، وقتی تنها میری بیرون جلو پای زن یکی دیگه ترمزبزنی و بهش بگی خوششگلههه؛
فقر اینه که تو خیلی از سریالها وفیلم های سینمایی و حتی کارتونا هیچ اسمی ازخـــــــــدا نیست…
فقر اینه که با خدا باشی باز احساس تنهایی کنی,فقر اینه که بی خدا باشی فکر کنی همه چی داری.
در طول بازاربه کلمه ای که بر میخوردم اینو بخر حاجی
آری کلمه حاجی. همونکه به حج رفته همونکه سالی یک بار به حج میره.حاجی جان خودت از من اینو بخر.حاجی بیا هنوز گذشت میکنم.حاجی جان بچت بخر .
یاد حاج یونس افتادم…
دیروز خبر دار شدم حاج یونس با زنش به حج رفته اند چهل میلیون دادن و به صورت ازاد حج کرده اند هرسال حج میکنن
ولی غافل از اینکه باید حاجی حج حق بود. نه حاجی حج پول! و مگر مروه همین جا نیست پشت کوره های آجر پزی و مگر آب زمزم همین جا نمی جوشد نزدیک ده کوره های سیستان و بلوچستان که قوت لایموتشان آه است و ناله….
و مگر همین جا نمی شود رمی جمره کرد مفسدان اقتصادی را و مگر قربانی ما کودک اذر بایجانی نیست .. که درصف کمیته امداد در بغل مادرش جان داد.
آری حاج یونس حج یعنی رنج…رنج کارگری که ۹ ماه است حقوق نگرفته و آبرو نفروخته…. برای گران کردن اجناس…برای برداشتن کلاه از سر بی نوایی غریبحجر الاسود روی سیاه ماست که زن شیعه برای نان شب، کلیه اش را بفروشد آری بار کج به حج نمی رسد.
حتی اگر صاحبش حاج یونس باشد این ها را من نگفتم دل خسته ام گفت …خودتان عکسهای این بازار را ببینید قضاوت با شما….
وبلاگ تشکل نهج نوشت: آیا هنوز نیازی به تعریف اسلامی برای مهدکودکها وجود ندارد؟
مسئول یکی از دارالقرآنهای تهران معتقد است: پایه و اساس مهدکودکها در ایران بر اساس معیارهای غربی تشکیل شده که برخی اسلام را در لابهلای آن لحاظ کردهاند.
حتی در مهدهای قرآنی کسی نیامده تعریفی صحیح و منطبق با معیارهای اسلامی ایجاد کند. به طور کلی یک قالب غربی را لباس اسلامی بر تنش کردهایم. به عبارتی افرادی که باید این تعریف را ایجاد کنند همه واقف به این اصل تربیت در اسلام هستند که بچه باید در آغوش مادر تربیت شود و نیازی به تعریف اسلامی برای مهدکودک نمیبینند. به همین خاطر افراد مذهبی که تربیت فرزند برایشان مهم است سعی میکنند فرزندانشان را در دامان پرمهر مادر تربیت کنند تا اینکه کودک ساعاتی از آنها دور باشد. هرچند که این موضوع یک اصل اثبات شده در بین روانشناسان نیز هست.در حالی که شاهد مهدکودکهای فراوان بدون استانداردهای زیرساختی، روانشناختی و فرهنگی در کشورمان هستیم؛ نیاز به بازنگری مجدد مسئولین به مصوبات و ایجاد مصوبات جلو رونده ضروری است.
تعریف اسلامی برای مهدکودکها وجود ندارد!
با وجود آموزش غلط و مغایر فرهنگ اسلامی در مهدکودکها و همچنین آموزش فرهنگهای سخیف سرخپوستی و کابویی که فرسنگها با فرهنگ اسلامیمان فاصله دارند و از طرفی با وجود وضعیت اقتصادی و معیشتی کشورمان که اغلب مادران را مجبور به اشتغال در بیرون خانه و به فرستادن کودکانشان به مهدکودک کرده است؛ آیا هنوز نیازی به تعریف اسلامی برای مهدکودکها وجود ندارد؟
به راستی نسلی که قرار است نگهدارنده این کشور باشد با آموختههایی که مغایر با ساختارهای اسلامی است به جایی خواهد رسید؟ آیا برای کودکانی که اسطورههای خود را با اسطورههای خیالی غربی درهم آمیختهاند، نباید چارهای اندیشید؟
*******
وبلاگ گوناگون نوشت:وقتی عوضی ها باارزش می شوند!
*******
مرجع وبلاگ نویسان سحاب: راهیان نور فرصتی برای میثاق با شهدا
۲۰ اسفند برا اعزام کاروان راهیان نور به مناطق جنگی ثبت نام کردم، انشاء
الله که شهدا بطلبند و یاری کنند و بریم صفای دل و خونه تکونی ، به دلم
خورد یه مطب بزارم درمورد راهیان نور که این متن ادبی رو دل چسب دیدم شاید
برا شما هم خوب باشه .
حتما سفارش میکنم توی این اعزام هایی که داره صورت میگیره حتما برید ، اگه رفتید لذتشو چشیدید !!،بازم برید ، اون هایی هم که نرفتن حتما برن
من کجا و تو کجا که شنیدم قطره های خونت با همین خاک های شلمچه یا طلاییه، یا شاید با آب های اروند همراه شد تا من را که بعد از سال ها به زیارت تو کشانده، هشدار دهد و کسی از درونم فریاد بزند که:
"های! می دانی فاصله خونی که در رگ توست با آن قطره های خون در چیست؟”
من کجا و تو کجا که شنیدم چقدر راحت چشمت را به زرق و برق چراغ های شهر بستی! چراغ های چشمک زنی که مردمش را از نگاه به آسمان باز می داشت و تو اما دنبال ستاره ها بودی و همین شد که خودت هم یکی از ستاره های آسمان شدی.
من کجا و تو کجا که شاید در یک لحظه ملکوتی، به قشنگی تمامی عمر آدم ها، کوله بار گناهانت را زمین گذاشتی و قنوت کردی، سجده کردی، سجده شکر یا توبه نمی دانم، هر چه بود در یک لحظه عهدی بستی و تمام شد و همه چیز از همین یک لحظه شروع می شود، لحظه هایی که شاید یک چشم بر هم زدن طول نکشند، اما چشمه ای در قلب آدم ها می جوشانند که سعادت عمری را رقم می زند، لحظه ای که میثاق می بندی همان باشی که او می خواهد.
وقتی بر خاکی که روی آن افتاده بودی قدم می زدم، با تو پیمان بستم، کوله بار گناهانم را همان جا روی زمین بگذارم و همان میثاقی را ببندم که تو با خدا بستی.
هنوز کلام پیر جماران را از یاد نبرده ام که گفت جنگ تمام نشده است، جنگ ما جنگ حق و باطل است و تا پایان تاریخ ادامه خواهد داشت و من هر روز در کشاکش زندگی معنای این کلامش را در می یابم، در جنگی که هنوز تمام نشده است با مسئولیتی هزاران بار سنگین تر.
گاهی که بار سنگین این مسئولیت را بر دوشم احساس می کنم دلم برای آسمان تنگ می شود.
و تو می دانی که در این زرق و برق شهر ها پیمودن راه آسمان چقدر سخت است.
همراهیم کن
…تا شاید من هم به آسمانی که بپیوندم.
…تا شاید من هم یکی از آن هایی باشم که امام عصر (عج)، برای خودش انتخاب می کند.
…تا شاید من هم مثل تو پرواز کنم.
اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک بین یدی ولیک
*******
وبلاگ”بهار نارنج،مرجع وبلاگی فرهنگیان فارس” نوشت:زهرا شهیده گردید درسنگر ولایت
به مناسبت ایام شهادت حضرت زهرا(س) شعر زیر سروده عبدالحمید روحانی از فرهنگیان شهرستان کوار ارائه می گردد.
باید مهم بدانیم ایام فاطمیه
از فضل او بخوانیم ایام فاطمیه
با معرفت بیاییم در غربت مدینه
حاجات خود ستانیم ایام فاطمیه
گر آشنا نگردیم با لطف و مهر زهرا
همواره در زیانیم ایام فاطمیه
زهرا شهیده گردید درسنگر ولایت
از او عقب نمانیم ایام فاطمیه
الگوی زهد وپاکی شد زندگی زهرا
ما ذره ی نهانیم ایام فاطمیه
او بانوی دوعالم والاست تا قیامت
ما خاک آستانیم ایام فاطمیه
زهرا نمازحق را خوانده است تا به آخر
ما اول اذانیم ایام فاطمیه
اما یقین بدانید مارا کمک نماید
داند که نا توانیم ایام فاطمیه