کد خبر: ۷۲۵۱۱
تاریخ انتشار: ۱۶:۳۰ - ۲۱ تير ۱۳۹۴
درهم‌تنیده چون تاروپود فقر!

فریبی به نام مالکیت خصوصی و بازار آزاد +فیلم

مگر قرار نبود رشد اقتصادی دنیا در دهه دوم قرن 21 ام به بالای 3.5 درصد برسد؟! کدام سیاست‌های اقتصادی در دنیا رایج بوده که رشدِ کنونی زیر 1 درصد است؟! مخالفینِ مالکیت خصوصی بر دنیا حاکم بوده‌اند یا موافقان آن؟
به گزارش شیرازه به نقل از فرهنگ نیوز، از راه که می‌رسد نمی‌شود توی چشم‌هایش نگاه کرد. طبق معمول از زمین و زمان خسته و عصبانی است! واحدهای درسی دانشگاه را تا ظهر برمی‌دارد تا عصرها را بتواند در یک کافی‌نت کار کند. همین‌که دوست دارد در کنار درس خواندن پول‌ساز هم باشد باعث شده است که... «آخر وقتی شاخص تورم را با میانگین‌گیری از قیمتِ 300 قلم کالا که حتی 20 درصدشان هم پرمصرف نیست(!) محاسبه می‌کنند و حاصل را به‌عنوان عدد رسمی تورم اعلام می‌کنند کسی معترض نمی‌شود دیگر! چون در همین دانشگاه در مغز ما فروکرده‌اند که این راه و رسم علمیِ محاسبه تورم است!...»

از جلوی تلویزیون که یک گزارش آسیب شناسانه اقتصادی پخش می‌کرد با ناراحتی رد شد و به اتاقش رفت ولی راستش بعید میدانم به همین چند جمله‌ای که گفت اکتفا... «کاش حداقل دردشان دوا می‌شد! ازیک‌طرف میگویند افزایش تورم باعث گسترش فقر می‌شود، و میگویند تورمِ مزمن باعث کم شدن جمعیت طبقه متوسط و افزایش جمعیت طبقه فقیر می‌شود، از طرف دیگر هم میگویند گسترش فقر باعث "کاهش قدرت خرید" شده است و کاهش قدرت خرید هم یعنی کاهش تقاضا و رکود و «ماندن کالاها روی دست تولیدکننده‌ها». و به اینجا هم که می‌رسند سرشان را بالا می‌گیرند و میگویند: بدین ترتیب تولیدکننده‌ها مجبور هستند قیمت‌ها را بالاتر نبرند تا کالاهایشان روی دستشان نماند! درنتیجه: «رکودِ مزمن و کمبود تقاضا» به کاهش تورم می‌انجامد!! بعد هم حتماً از امثال من انتظار دارند که باور کنیم کاهش تورم همان تأثیری را روی فقر می‌گذارد که افزایش تورم گذاشته بود!!... چه وضعی است؟!» به گمانم حالا دیگر اعتراضات شبانه‌اش تمام شده باشد! حس می‌کنم رفت سراغ درس‌ومشقش!

پدر و مادر که خیلی دل به حرف‌هایش نمی‌دهند اما چند وقتی است عاشق شفافیت و روشن بودنِ تکلیفِ همه‌چیز شده! دوست دارد نقش همه مؤلفه‌ها در مسائلی که به ذهنش می‌رسند روشن باشد. هر جا با عدم شفافیت یا تاثیراتِ مبهم مواجه می‌شود نمی‌تواند عصبی شدنش را مخفی کند. درواقع درست یادش نبود اما حرف‌های امشبش تکراری بود! دیشب هم تقریباً همین را پرسید «اگر کاهش قدرت خرید مردم و رکود، به کم شدن سرعت افزایش قیمت‌ها و کاهش تورم ختم می‌شود، چرا باید یک دولت بابت کاهش نرخ تورم این‌قدر به خودش ببالد؟! کم کردن تورم وقتی هنر محسوب می‌شود که رکودی در کار نباشد و قدرت خرید مردم هم کم نشده باشد. غیرِ این است؟!»

یک پسرعمو دارد که عاشقِ اقتصاد آزاد است. بدون اغراق، از دور سایه همدیگر را با تیز می‌زنند! هنوز به مهمانی نرسیده‌ایم و سلام و علیک منعقد نشده آتش بحث‌های تندوتیزشان با چند تکه‌پرانی علنی روشن می‌شود و با چنان سرعتی درمی‌گیرد که فوراً با چند اشاره چشم و ابرو به اتاق دیگری هدایت می‌شوند تا دعواهایشان بین خودشان بماند و منطقه جنگی توسعه پیدا نکند!

«میدانی؟ یکی از مشکلات ذهنی من این است که تو چه رانتی از نظام سرمایه‌داری می‌گیری که این‌طور به آن‌ها خوش‌خدمتی می‌کنی؟!...ها؟» سرم را به نشانه اینکه «این چه طرز حرف زدن است؟» تکان می‌دهم اما جناب پسرعمو محتاج کمک امثال من نیست!

«بله! قبول دارم که این‌یکی از مشکلات ذهنی توست! اما مهم‌ترین مشکل ذهنی تو این نیست! مهم‌ترین مشکل ذهنی تو این است که از ابتداییات علوم و دانش‌های تجربی بی‌خبری! مثلاً... مطمئنم خبر نداری که همین «فقر» که این‌همه دنبال رفع کردنش هستید، رابطه مستقیم دارد با بیکاری! هر جای دنیا که خواستی بفهمی فقر کم شده یا زیاد، با خیال راحت برو سراغ آمار اشتغال. یاد بگیر که بیکاریِ بیشتر یعنی فقرِ بیشتر و اشتغالِ بیشتر یعنی فقرِ کمتر! حتی اگر سختت است، این‌ها را یاد بگیر تا از مشکلات اصلی‌ات کمتر شود!»

کارد می‌زدید خونش در‌نمی‌آمد. ادبیات رقیب تحقیرآمیز بود. گاهی فکر می‌کنم واقعاً چطور می‌شد اگر....

«ممنونم که به مشکلات من فکر می‌کنی! اما درد تو با این حرف‌ها دوا نمی‌شود عزیز. تو مطلق‌گرا هستی! هرچه اساتید اقتصاد دانشگاه آمریکاییِ پاریس بگویند برایت حکم آیه قرآن را دارد! نه مردمِ بعضی کشورهای نفت‌خیز حاشیه خلیج‌فارس را می‌بینی که یک‌پنجمِ مردم آسیای جنوب شرقی هم کار نمی‌کنند اما بیشترین درآمدِ سرانه را دارند (مثلاً قطری‌ها و کویتی‌ها که رتبه‌های 1 و 2 ثروتمندی در آسیا هستند[1])، نه حتی قادر هستی وضع کشور خودت را در نظر بگیری که یک کارگرِ رستوران با روزی 14 ساعت کار در 26 روز از ماه، به خاطر مصوبه‌ی حداقل دستمزد ماهی 800 هزار تومان حقوق می‌گیرد! آن‌هم در شرایطی که سازمان مدیریت و برنامه‌ریزیِ همین دولتِ موردعلاقه‌ی جنابعالی اعلام می‌کند که خط فقرِ شهری به ازای هر نفر 446 هزار تومان است![2] یعنی این کارگر بیچاره و البته شاغل(!) با حقوقش حتی نمی‌تواند خودش و زنش را از زیر خط فقر خارج کند! درحالی‌که کاملاً شاغل است و مشکل بیکاری هم ندارد!...»

هر جمله‌ای که این دو نفر می‌گفتند بر دانش من افزوده می‌شد اما انرژی منفی بینشان واقعاً مضر بود. آخرین باری را یادم می‌آید که خانوادگی به روستا می‌رفتیم. یعنی حدود 7 تا ماشینِ سواری مملو از افراد فامیل! چقدر این سفرهای دست جمعی خوب‌اند. بیخود که نگفته‌اند «در سفر باید شناخت!» یعنی همه تلاش می‌کنند به هم کمک کنند، باهم تفریح کنند، باهم سفره بیندازند و غذا بخورند، باهم استراحت کنند، حرکت و توقف و اصلاً همه‌ی برنامه‌هایشان جمعی باشد... همان «کار جمعی» که گاهی فکر می‌کنیم تخمش را ملخ خورده! همین سفرهای کوتاه و بلند خانوادگی نمونه‌های کار جمعی هستند. البته برای کسانی که غرق در ایده‌ها و اندیشه‌ها شده باشند، دیدن زیبایی‌های این‌جور پدیده‌ها هم دشوار است...

در ابتدای سفر داخل یک ماشین نبودند اما نمی‌دانم چطور شد که افراد جابجا شدند و خلاصه این‌ها رفتند در یک ماشین! نوبت بعدی که برای استراحت ایستادیم فوراً رفتم و به‌زور خودم را در ماشینشان جا کردم. نمی‌دانم ولی حس می‌کردم شاید دعوایشان به جایی برسد که نیاز به کمک من باشد. وارد ماشین که شدم صورت‌ها سرخ بود!

«عزیز دل برادر! شما ممکن است ادعا کنی که مشکل جامعه‌ی ما بیکاری و بیعاری و بی‌عرضگی است(!) و از این نظر به ملت توهین کنی! اما خبر داشته باش که همین چند روز پیش، آجندا - سازمان همکاری اقتصادی و توسعه - نمودارِ حداقل دستمزد کارگران در 27 کشور عضو خودش را منتشر کرد. ایران در این مجموعه نیست اما با توجه به اطلاعات نمودار، دستمزد کارگر ایرانی (با فرض ماهانه 780 هزار تومان به ازای 191 ساعت کار در ماه که می‌شود حدود ساعتی 4000 تومان) بین 27 کشور در رتبه 26 ام قرار می‌گیرد! مفهوم است؟! یعنی کارگرانِ ما تنها یک‌ذره بیشتر از کارگران مکزیکی که در آخر جدول قرار دارند حقوق می‌گیرند![3]... واضح است؟! یعنی آن‌هایی که بیکار و بیعار و بی‌عرضه نیستند هم فقیرند آقای تدبیر و امید!!»


نمودار «حداقل دستمزد» پس از کسر مالیات، به ازای هر ساعت، و به دلار آمریکا
تهیه‌شده توسط
OECD[4] ، سال 2013

کاش با این تعبیرِ حساسیت‌زا حرفش را تمام نکرده بود! اما سکوتی که برای چند ثانیه برقرار شد قدری امیدوارم کرد. یک‌لحظه از ذهنم گذشت که شاید پسرعمو تصمیم گرفته فوراً جواب ندهد و بگذارد از سرعت این بحثِ پینگ‌پونگی قدری کاسته...

«انتقامت را از تدبیر و امید و همه‌ی چیزهای خوبِ دنیا گرفتی؟! برنده شدی؟! آفرین! هیچ‌کس نمی‌فهمد و فقط تو خوبی! تویی که مشکل اصلی‌ات نه فقر است نه بی‌عدالتی! بلکه ریاکارانه از این‌ها نام می‌بری! مشکل اصلی تو و همفکرانت با "مالکیت خصوصی" است! شماها دشمن اقتصاد آزاد و سرمایه‌داری هستید چون نمی‌توانید قبول کنید که تنها راهِ "جواب‌پس‌داده" و موفق برای رفع فقر در سراسر جهان دامن زدن به مالکیت خصوصی بوده است. نمی‌توانید بفهمید که اگر اقتصاد آزاد این‌همه روی مالکیت تأکید نکرده بود، الآن فقرای دنیا ده برابر وضع فعلی بودند! همین آزادسازیِ مالکیتِ ابزار تولید و سرمایه بود که انواع ثروت را از چنگ قدرت‌ها خارج کرد و به عموم مردم داد تا فقیر نباشند و مالک شوند. میدانم سختت است این‌ها را قبول کنی چون اگر قبول کنی باید از این به بعد ساکت باشی!»


ملک خصوصی!

تقریباً از اولِ حرف‌های پسرعمو، او داشت با موبایلش ورمی‌رفت. به نظرم نوت برمی‌داشت. البته امیدوارم نوت برداشته باشد چون نشان می‌دهد که روی حرف‌های طرف مقابل متمرکز بوده. اما تجربه به من می‌گوید هر دو طرفِ این‌جور بحث‌ها معمولاً روی حرف‌های خودشان متمرکزند تا حرف‌های رقیب! فقط خدا کند دورِ تند بحث را تندتر نکند چون کم‌کم احساس می‌کنم...

«هر چیزی را خوب بلد نباشی "مغالطه‌ی پسر خوب" را خیلی استادانه بلدی! "او پسر خوبی است، پس دندان‌هایش هم سالم است. اگر می‌خواهید دندان‌هایتان سالم باشد باید پسر خوبی باشید!!" ببین اخوی! این اصلاً رفتار جالبی نیست که یک نسخه برای همه مشکلات جهان می‌پیچی و فکر می‌کنی تا آن نسخه نهادینه نشود هیچ مشکلی ازجمله فقر حل نخواهد شد! این مغالطه است! اولاً جواب بده که در ایالات‌متحده آمریکا که بهشت سرمایه‌داری محسوب می‌شود و ماهی 200 هزار شغل ایجاد می‌شود و همه‌چیز فُرمِ کالایی دارد و از مالکیت خصوصی هم مثل ناموسِ ملی محافظت می‌شود؛ چرا 18 میلیون خانواده آمریکایی در سال 2013 دچار ناامنی غذایی بوده‌اند و 8 میلیون از این خانواده‌ها کاملاً سوءتغذیه داشته‌اند؟! چرا آمار فقر در سال 2013 در آمریکا 47 میلیون نفر را فقیر نشان می‌دهد که در 50 سال اخیر بی‌سابقه است؟! چرا 20 میلیون آمریکایی زیر نصفِ خط فقر (10 هزار دلار در سال برای یک خانواده 4 نفره!) زندگی می‌کنند؟![5] در یونان و ایتالیا، با این وضع اقتصادیِ بحرانی چه کسی با اشتغال و مالکیت خصوصی مشکل داشته؟! چرا شبکه یورونیوز وقتی خواست از جشنواره فیلم کنِ 2015 گزارش بدهد عنوان گزارش را گذاشت: "طنین بحران اقتصادی اروپا در فیلم‌های امسال جشنواره کن"؟ چرا؟! در پارلمان اروپا چه کسی با اشتغال و مالکیت خصوصی مشکل داشته که نمایشِ بیکاری، فقر و فشار اقتصادی از تم‌های غالب فیلم‌های جشنواره کنِ امسال بوده؟! راستی مگر قرار نبود رشد اقتصادی دنیا در دهه دوم قرن 21 ام به بالای 3.5 درصد برسد؟! کدام سیاست‌های اقتصادی در دنیا رایج بوده که رشدِ کنونی زیر 1 درصد است؟! مخالفینِ مالکیت خصوصی بر دنیا حاکم بوده‌اند یا موافقان آن؟...»


نقشه | درصدِ ساکنان مناطق فقیرنشین در هر ایالت آمریکا؛ 2006 تا 2010
از کمتر از 10 درصد تا بیش از 30 درصد!

پسرعمو با لحنی طنزآمیز وسط حرف‌هایش پرید...

«خودت را خسته نکن رفیق! تا صبح فردا هم سؤالات بی‌ربط بپرسی مشکل تو با مالکیت خصوصی به معنای موافقتت با گسترش فقر در جهان است و این دقیقاً موضوعی است که ناراحت آن هستی و نمی‌توانی مخفی کنی...»

و فوراً جواب شنید که...

«مالکیت خصوصی... ها؟ الآن بالاترین نرخِ سهامداریِ کارگران در کارخانه‌ها چقدر است جناب استاد؟ 21 درصد؟ هنر کردید واقعاً؟ یعنی در مرکز نظام سرمایه‌داری باآن‌همه ادعا تنها زورتان رسید که 21 درصد خطوط تولید را با کارگران سهیم شوید؟! خسته نباشید واقعاً! مالکیت خصوصی این بود؟ بالاخره قرار است کارگران هم مالک شوند یا منفعتِ مالکیت خصوصی فقط برای کارفرماهاست؟! نسخه‌ی مثلاً شفابخشِ «گسترش مالکیت خصوصی» برای فقرای واقعی هم شفابخش است؟ یا فقط برای صاحبانِ سرمایه‌های فیزیکی و سردمدارانِ تمدن‌هایی سود دارد که زیرساخت‌های پرهزینه خودشان را با دزدی و غارت و استعمار و استثمار برپا کردند؟! برنده‌ی دامن زدن به مالکیت خصوصی چه کسی بوده عزیز؟!... اصلاً اگر جسارت مواجه‌شدن با واقعیت را داری، این کلیپ را نگاه کن و ببین وسطِ بهشت سرمایه‌داری، وسط ایالات‌متحده، طبقه متوسط چطور دارند همدیگر را به خاطر چهارتا جنسِ تخفیف‌دار مضروب و مجروح می‌کنند!!... ببین تا بفهمی که داشتن توقعاتِ زیادی از مالکیت خصوصی و اقتصادِ بازارِ آزاد و بی‌توجهی مداوم به روند خطرناکِ مصرف‌گرا شدنِ انسان‌ها چقدر برای خودِ غربی‌ها مؤثر و شفابخش بوده... ببین تا بفهمی «فقر» محصول کمی یا کمیابی امکانات و مالکیت‌هاست یا محصول طمعِ بی‌پایانِ آدمیزاد برای مصرفِ شخصی!»

گشته بود و در حافظه‌ی همیشه شلوغِ موبایلش فیلمی از «جمعه سیاه» پیدا کرده بود...


جمعه سیاه | دانلود فیلم 

آخرین جمعه ماه نوامبرِ هرسال «جمعه سیاه»[6] نامیده شده!
فروشگاه‌های بزرگ زنجیره‌ای در سراسر آمریکا در این روز خاص و در فصل
تعطیلات خرید، حتی تا 80 درصدِ قیمت کالاها را تخفیف می‌دهند!
این کلیپ حاوی بخش کوچکی از صدها دقیقه تصویری است که از وضعیت برگزاری
این فستیوال روی شبکه جهانی قرار گرفته است.
تصاویر به فروشگاه‌های
Walmart و Tesco در سال 2014  مربوط است.

پانوشت:

[1] - فارس: آخرین رتبه‌بندی سرانه درآمد ناخالص ملی کشورها

[2] - تحقیق موسسه عالی آموزش و پژوهش وابسته به سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی در تابستان 1393 روی مبحث «خط فقر» نشان داد که با فرض 446 هزار تومان برای هر نفر در شهرها، و 270 هزار تومان برای هر نفر در روستاها، 15 درصد شهرنشینان و 13 درصد روستاییان ایرانی در سال 1392 زیر خط فقر بوده‌اند. با فرض خط فقر ذکرشده، درآمدِ ماهی 780 هزار تومان حتی نمی‌تواند یک خانواده 2 نفره شهری را از زیر خط فقر خارج کند! حال‌آنکه این میزان، دستمزد کسانی است که 191 ساعت در ماه کار می‌کنند و کاملاً شاغل محسوب می‌شوند!

[3] - فارس: مقایسه حداقل درآمد کارگران خارجی با ایرانی
[4]- The Organization for Economic Cooperation and Development | سازمان همکاری‌های اقتصادی و توسعه  | Link

[5]- Hunger in America: 2015 United States Hunger and Poverty Facts | گرسنگی در آمریکا: حقایقی درباره فقر و گرسنگی در آمریکای 2015  | Link

[6]- Black Friday 

 


نظرات بینندگان