ماجرای قبول ولایتعهدی امام رضا از زبان شهید مطهری+ صوت
به گزارش شیرازه، شهید مرتضی مطهری از عیون اخبارالرضا نقل کردند که زمانی امام (ع) را به مرو آوردند، حضرت را در یک منزل و دیگران را در منزلی دیگر اسکان دادند.
بنا به برخی روایات در صحبتهای اولیه مأمون و امام رضا (ع) آمده که مأمون میخواست خلافت را به امام واگذار کند البته این ها خیلی قطعی نیست و در جاهایی هم آمده که مأمون گفته اگر خلافت را نمیپذیری ، ولایت عهدی یا از اول ولایت عهدی را مطرح کرده و امام رضا (ع) هم به شدت از این کار امتناع ورزیدند.
منطق امام (ع) بنا به نقل روایات از جمله با استناد به عیون اخبارالرضا در امتناع از ولایت عهدی این بود، زمانی که مأمون گفت من اینطور فکر کردم که خودم را از خلافت عزل کنم و تو را به جای خود نصب کنم و با تو بیعت کنم، امام (ع)خطاب به او گفت یا خلافت از تو هست یا تو ذی حق نیستی، اگر تو ذی حق هستی و این خلافت تو الهی است ، حق نداری چنین جامهای را که خدا بر تن تو کرده، به غیر خود بدهی اما اگر مال تو نیست، باز هم حق نداری آن را به من بدهی چرا که چیزی که مال تو نیست چطور میخواهی به کسی دیگر بدهی؟
معنای این حرف این است ک اگر خلافت مال تو نیست باید آن را اعلام کنی همان کاری که یزید پسر معاویه انجام داد و گفت من ذی حق نیستم و پدران خود را تخطئه کرد، او هم گفت که به ناحق پدرانش این جامه را بر تن کردند، نه اینکه به من بگویی من خلافت را به تو واگذار میکنم وقتی انی جمله را مأمون شنید، گفت، خیر شما مجبوری ولایتعهدی را قبول کنی و فورا وجهه سخن را تغییر داد.
بعد از آن مأمون امام را مجبور و تهدید کرد و این تهدیدات را با استدلال و تهدید مخلوط کرد مأمون فرد دانشمند و مطلعی در زمان خود بود از حدیث، تاریخ،منطق، ادبیات، فلسفه و اندکی طب و نجوم آگاه بود و شاید در طبقه سلاطین و علما بی نظیر بود بنابراین یک جمله ای همراه استدلال و تهدید، به امام(ع) گفت که جدت علی بن ابی طالب (ع) در شورای شش نفری شرکت کرد و عمر خلیفه وقت بود و تهدید کرد که در ظرف سه روز باید اهل شورا تصمیم بگیرند و اگر نگیرند و برخی از تصمیم اکثریت تمرد کنند، ابوطلعه را مأمور کرد که گردنشان را بزند.
منظور او از این حرف این بود که تو هم به روش جدت قبول کن و من هم روش جدم عمر را در پیش گرفته ام.