سرگذشت توقف بعضی از آدم ها توی دنیا مایه عبرت است و خالق ما فرموده «فاعتبرو یا الوالباب...» . حتما با وجود این آدمها در قیامت دیگر بهانه ای پذیرفته نیست. میشود در دنیا زندگی کرد و آلوده اش نشد. تمتع از دنیا با همه وسوسههایش ترا فریب ندهد. امکان زندگی مرفه داشته باشی اما زهد پیشه کنی و در یک کلام بنده باشی و بندگی کنی.
کد خبر: ۵۲۱۸۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۵
فضلالله ظهوریان گفت: پس از این که چند ساعتی ما را در یک سنگر نگه داشتند، به پاسگاه زید انتقال دادند، شب هنگام، یکی از وطن فروشان ایرانی، از ما بازجویی کرد؛ آن گاه به سالن مشهور به «مرغداری» در بصره انتقال مان دادند.
کد خبر: ۵۲۱۳۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۴
آخرین باری که آقا مهدی را دیدیم آمده بودیم تهران. روز 22 بهمن بود. من را در ماشین نشاند به عنوان راهپیمایی. بعد وقتی به منزل برگشتیم دیدم پای من و مادرش را می بوسد به مادرش می گوید مرا حلال کنید.
کد خبر: ۵۲۰۰۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۲/۰۱
بهمن ماه دومین سالگرد شهادت سردار احمد سیافزاده از فرماندهان سابق دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه و مسئول عملیات قرارگاه کربلا دردوران هشت سال دفاع مقدس بود. به همین مناسبت مروری داریم بر خاطره سردار سرتیپ محمدنبی رودکی (فرمانده وقت لشکر19 فجر در دوران دفاع مقدس) در مورد این سردار شهید.
کد خبر: ۵۱۸۹۸ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۸
مادر شهید قدیر حیدری گفت: به پسرم گفتم چی شده خیلی سرحالی، جواب داد قراره که من شهید بشوم، جایش را هم به من نشان دادند.
کد خبر: ۵۱۸۹۱ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۸
این نوجوان در خط مقدم است که چون شیری پلک روی هم گذاشته و استراحت میکند. در چهره این رزمنده آرامشی است که انسان با دیدن صورتش حسادت میکند بر این همه ایمان. کاش میشد یک ساعت در عمرمان اینگونه بخوابیم.
کد خبر: ۵۱۸۴۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۷
توی خط اگر کلهمان را میبردیم بالا، یا یک قوطی را میگرفتیم بالای خاکریز، در یک لحظه ده تا فشنگ بهش میخورد. اوضاع بیریختی بود؛ آتش تهیه خیلی سنگین و بزن بزن و بگیر و ببند.
کد خبر: ۵۱۸۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۷
«محسن هاشمی» نزدیک به نیمقرن است قیچی به دست دارد. او این شغل را از پدرش آموخته و میگوید سر بیش از ۱۰۰ شهید را تراشیده است.
کد خبر: ۵۱۷۹۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۶
سراسیمه از سنگر بیرون آمدیم ببینیم چه اتفاقی افتاده، دیدیم ترکشهای خمپاره به محمود برخورد کرده و یک دستش را کامل برده و قسمتهایی از شکمش پاره شده است.
کد خبر: ۵۱۷۶۶ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۶
چه کسی می داند جنگ چیست؟ چه کسی می داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می درد؟
کد خبر: ۵۱۶۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۳
بچهها به یکباره عکس قدی امام را رو میکنند، همه بچهها وقتی نگاهشان به عکس قدی امام میافتد، به عکس خیره میشوند و شروع به گریه میکنند.
کد خبر: ۵۱۶۵۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۳
ناامید کردن مردم و برگرداندن آنها از میانه راهی که با سختی پشت سر گذاشتهاند و ثمره مجاهدتهای خودشان و خون جوانان برومندشان است، همیشه از اهداف و آرزوهای دست نیافتنی دشمنان بوده و جنگ روانی همهجانبه آنها از سپیده دم پیروزی انقلاب اسلامی، نشان از امید بستن آنها به این روش بوده است.
کد خبر: ۵۱۴۷۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۲۰
برای آن که به آنها بگویم که برادر ما هستند و ما با اسرا خوب رفتار می کنیم، سیم دستش را باز کردم و به بیرون پرتاب کردم، این عمل من باعث شد اشک عراقی ها در بیاید.
کد خبر: ۵۱۴۳۷ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۹
امروز در دو نوبت صبح و عصر قبور مطهر شهدا ی انقلاب و هشت سال دفاع مقدس با حضور مسئولین و مردم شهید پرور غبارروبی و عطر افشانی شد.
کد خبر: ۵۱۳۵۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۷
کد خبر: ۵۱۲۷۵ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
بعد از عملیات کربلای ۴ کل گردان به مرخصی کوتاهی آمد. زمزمه عملیات بزرگی پیچیده بود حتی بچههایی که در عملیات کربلای ۴ نبودند این بار راهی شدند.
کد خبر: ۵۱۲۷۲ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۶
اول بهمن ماه مصادف بود با دومین سالگرد عروج شهادتگونه سردار احمد سیافزاده از فرماندهان سابق دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه و مسئول عملیات قرارگاه کربلا دردوران هشت سال دفاع مقدس. به همین مناسبت مروری داریم بر خاطره در مورد این سردار شهید.
کد خبر: ۵۱۱۴۴ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۴
انگار یک فنر بزرگ زیر پای ما رها شد، بدون اینکه ارادهای داشته باشیم، از جا بلند شدیم، انفجاری رخ داد، من حدود سه متر به هوا پرت شدم، روی هوا معلق بودم، آن لحظهای را که پرت شده بودم به وضوح یادم هست.
کد خبر: ۵۱۱۳۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۴
مادر شهید «شهلا ثانی» گفت: قرار بود 22 بهمن عروسیاش را ببینم اما شب 12 بهمن در خواب دیدم شهلا لباس عروسی به تن کرده و میگوید: «میخواهم جشن عروسیام را در آسمان بگیرم».
کد خبر: ۵۱۰۷۹ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۱۳
بعد از آزادی از اسارت بعثیها به دیدار امام رفتیم و به نیابت از دوستانی که سفارش کرده بودند دست و صورت امام را بوسیدم سپس گزارشی از وضعیت اسارتگاه خدمتشان عرض کردم؛ به وقت رفتن ایشان رادیو شخصی خود را به من هدیه کردند.
کد خبر: ۵۰۸۹۳ تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۱۱/۰۹