کد خبر: ۱۵۵۰۴۶
تاریخ انتشار: ۱۳:۵۹ - ۲۴ تير ۱۴۰۱
برای ناصر:

به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳:

گرما گرم آماده شدن عملیات ها که می شد سیل اعزام رزمندگان شروع میشد، البته خیلی ها با موج می آمدند و با پایان عملیات به کار و زندگی خود برمی گشتند ، اما بعضی ها از همان اول نور بالا می زدند و عزمی دیگر در چهره شان نمایان بود و به اصطلاح بچه‌های اطلاعات و تخریب، زمان شکار بود...
به گزارش سرویس اجتماعی شیرازه،  گرما گرم آماده شدن عملیات ها که می شد سیل اعزام رزمندگان شروع میشد، البته خیلی ها با موج می آمدند و با پایان عملیات به کار و زندگی خود برمی گشتند ، اما بعضی ها از همان اول نور بالا می زدند و عزمی دیگر در چهره شان نمایان بود و به اصطلاح بچه‌های اطلاعات و تخریب، زمان شکار بود و می‌توانستیم افراد خاصی را بین این همه سیل مشتاق انتخاب کرد که معمولا اغلب کادر های جبهه و واحد اطلاعات از بین اینها انتخاب می شدند. با مروری بر زندگی آنها تا حدودی می توانستیم وضعیت روحی و روانی و البته ایمانی را ارزیابی کرد، اما شوق و شور شهادت بر تمام این ابعاد سایه می‌انداخت . با شخصیتی روبرو بودم که در عین حال جدی و مصمم قدری هم شوخ بود و در جواب سوال که آیا میدانی این واحد شهادت است و حداقل به قطع عضو و اسارت ختم می شود. نظرت چیه جوان؟

برای ناصر:  

به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳
با خنده های بسیار با معنی و از کنار لب فرمود من را نترسانید چون برای هدفی والا آمده ام، شما فکر خودت باش بسیار از صراحت لهجه‌اش جا خوردم و پیش از اینکه با چهره متعجب سوال کنم ادامه داد، من به شوق پرواز آمده ام اما بدان اگر مویی از سرم کم شود حداقل در فارس نمی توانی زندگی کنی و خانواده‌ام بیچاره ات می کنند. که شلیک خنده هر دومان تداخل پیدا کرد و در دلم جا گرفت و دستی بر هم زدیم که هنوز گرمای آن را احساس می کنم ناصر عظیمی با شخصیتی فوق العاده سنگین و با علاقه ای وافر به آموختن و اطلاعات عمومی عجیبی که در طول سالها از بچگی کسب کرده بود و قدرت تجزیه و تحلیل بالا قطعاً گزینه ای بود که در همان برخورد در اطلاعات لشکر فجر پذیرفته شد. از شناخت پرچم کشورها با واحد پول شان و روابت سیاسی و اجتماعی به ویژه کشورهای همجوار گرفته تا تحلیل علت بروز جنگ ایران و عراق، از اولین افاضات ناصر بود ، بی شک در روزهای اول به همین سبب باب رفاقت با بیشتر بچه های واحد باز شد. البته در صدر این ارتباط با بچه های همشهری شاید به دلیل لهجه خاص محاوره خیلی گرم تر بود.

گاهی اوقات آنقدر بچه های گراش در لشکر فجر و لشکر المهدی اعزام داشتند که باورکردنی نبود. زنده یاد شهید نیساری یا شهید سمیعی یک گروه همیشه تقریباً دائمی در لشکر المهدی بودند و حاجی حسن زاده و منصور درویشی و شهید زنده مرتضی واحدی علیرغم سن بسیار کم تیم ناصر و بهمنی ها را تکمیل می کردند.

 ناصر امانی و حمید قاسم زاده و معصومی شهدایی بودند که شخصیت ناصر بدون شک روی آنها تاثیر گذار بود یا شهید بهمنی و باباحسن جعفری که بحث های طولانی شب ها داشتند. روی تک تک مباحث اطلاعات نظر می دادند و برعکس خیلی ها ساده نمی گذشتند و دنیایی از سوالات بود که در هر برخورد با ناصر را فراموش نمیکنم توجه او به معنویات که فصل مشترک بچه های دفاع مقدس بود. رفته رفته از آنها انسان های محکم و با اراده هایی سخت می ساخت که پس از شهادتشان خانواده‌ها به راحتی نمی پذیرفتند که مثلاً ناصر تا حد توان رفتن در دل دشمن را داشته یا ساعت ها تحت آموزش های سخت شناسایی و غواصی و سایر موارد اطلاعات را داشته و با قبل از جبهه مقایسه می کنند. 

به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳
یادش بخیر امان از اون ساعتی که صبحانه سنتی مهوه ( (mahveمی خوردند تقریباً همه از بوی آن فرار می کردند و اونها حلاوت و لذتی با تخم مرغ میل کرده و به دیگران می خندیدند. کمک های مردمی در اطلاعات پر بود از انواع رادیو و حلوا و حتی کپسول شارژ اکسیژن برای غواصی در آن شرایط سخت برادر ناصر فکر کنم از کویت با چه سختی آورد و تنها لشکری بودیم که این وسیله مهم را داشتیم و به یگان های دیگر خدمات میدادیم. کمک های محرمانه ناصر عدد و ریال ندارد و تا می فهمید بچه ها درگیر مشکل مالی یا ازدواج هستند فوری و طوری که حتی ما نفهمیم با بچه های گراش و اسدالله مرسلی پول یا وسیله جمع می‌کردند و بسیار آبرومند در اختیارش می‌گذاشتند‌. 

شوق پرواز و شهادت آنها را آسمانی می‌کرد. گراش و مردم خونگرم و انقلابی از نمونه ناصر را کم ندارد و در دامان خانواده های مذهبی و اصیل و متعصب شیعه امثال ناصر بسیار دارد ، او در کارهای دانش آموزی شرکت فعال ، در روزنامه های دیواری ، و دستی هم بر نگارش داشت.

 در امور محوله اش گزارش ناصر تقریباً بی عیب و نقص بود و مهمتر از هر چیز تجزیه و تحلیل آخر هر گزارش و پیشنهادات ویژه ای که داشت، به فیلسوف واحد معروف شد . جواب هر سوالی را داشت بلافاصله مطالعه می کرد و جواب میداد و جوانی که تا  دیروز پشت میز و نیمکت مدرسه بود امروز از سخت ترین دوره های آموزشی ویژه و شنا و غواصی را که خیلی از تکاوران دوره دیده از انجام آن عاجز بودند آن هم در شرایط سخت و بسیار فشرده که آبدیدگی او را در عملیات ها به خوبی می توان مشاهده کرد. 

منطقه دهلران و موسیان و رودخانه میمه و عین منصور عراق شاهد قدم های استوار و مردانه ناصر و یارانش در فضای گرم بالای ۶۰ درجه را گواهی می دهد که گاهی تا ۱۵ هزار قدم در گرما و تشنگی به عمق و پشت سر دشمن می رفتند، بایستی آن چنان سریع بازمی‌گشتند که قبل از روشنایی هوا دور از چشم دشمن به خط خودی برسند .

 شیران روز و مردان شب که البته بچه های گراش همه به این صفت معنویت و حالت عرفانی ناصر معروف و مشابه بودند. بسیار با تربیت و با بصیرت و آمادگی کامل برای شهادت در واحد اطلاعات لشکر فجر ماندند . امانی و قاسم زاده و بهمنی ها و جعفری و یوسفی و ... تقریباً با یک هدف مشترک و با حضورشان رشادت بی بدیل از خود به یادگار گذاشتند و سرانجام شهادت و با وصیت فوق‌العاده که دست اجل در قدس۳ بین ما و آنها الگوهای انسانیت و معرفت جدایی انداخت.
به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳
 گوشه ای از وصایای سردار شهید ناصر عظیمی: ((شهدا تا زنده بودند کوشیدند و از جانشان مایه گذاشتند و به هر عهدی که با خدای خود بسته بودند عمل کردند و حالا ما وظیفه داریم پاسداری از خون شهدا و انقلاب را به خوبی ادا کنیم . خواهران و برادران عزیزامیال شخصی را کنار بگذارید و از مسائل کوچک چشم بپوشید و آنها را فدای هدف اصلی که پیروزی دین خداست کنیم. از پدرم و مادرم و همه دوستان می خواهم مرا ببخشند و برایم در پیشگاه خداوند بزرگ طلب مغفرت نمایند.)) 

به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳

بالاخره در جنگ هزاران کار موفق و ناموفق پیش می‌آید و در قدس۳ گرما امان بچه ها را برای بازگشت بریده بود و دشمنی که وحشیانه با تانک حمله می کرد واقعاً هر کی می خورد می ماند و ابتکارات ناصر خیلی از بچه های گردان را نجات داد و سرانجام برخورد با مین با محمود عسکریان و یاران سفر کرده پیوست. 

روحشان شاد و یادشان گرامی

به مناسبت سالروز عملیات قدس ۳:


انتهای پیام /س
نظرات بینندگان