کد خبر: ۱۵۹۸۰۸
تاریخ انتشار: ۰۹:۲۸ - ۰۵ تير ۱۴۰۲

برگی از زندگی و سیره امام محمد باقر(ع)

زندگی اهل‌بیت (ع)، همواره آینه تمام‌نمای زندگی شرافتمندانه انسان‌های موحد و متعالی است؛ امام محمدباقر (ع) نیز به‌عنوان یکی از اهل‌بیت خاندان امامت و نبوت، ویژگی‌های بارز بسیاری دارند.
به گزارش خبرنگار گروه فرهنگی پایگاه تحلیلی خبری «شیرازه»، زندگی اهل‌بیت (ع)، همواره آینه تمام‌نمای زندگی شرافتمندانه انسان‌های موحد و متعالی است؛ امام محمدباقر (ع) نیز به‌عنوان یکی از اهل‌بیت خاندان امامت و نبوت، ویژگی‌های بارز بسیاری دارند.

 یکی از بارزترین ویژگی‌های امام، جامع بودن اوست. توجه به علم، او را از اخلاق و فضیلت‌های روحی غافل نمی‌سازد و روی‌آوری به امر معنوی و عبادت و بندگی، وی را از پرداختن به زندگی مادی و روابط اجتماعی و اصلاح جامعه باز نمی‌دارد، درحالی‌که انسان‌های معمولی، در بیشتر زمینه‌های زندگی، گرفتار زیاده‌روی و کوتاهی می‌شوند؛ اگر به زهد و عبادت بپردازند، گرفتار گوشه‌نشینی می‌شوند و اگر به کار و تلاش روی‌آورند، از انجام‌دادن بایسته‌ها و وظایف عبادی و معنوی دور می‌مانند.

در این نوشتار به مناسب سالروز شهادت امام محمدباقر برگی از زندگی بابرکت ایشان را ورق می‌زنیم.

امام محمدباقر (ع) اوّل ماه رجب، یا سوم صفر سال 57 هجری قمری در مدینه متولّد گردید؛ پدر بزرگوارش، حضرت علی بن الحسین، زین‌العابدین (ع)، و مادر مکرّمه‌اش، فاطمه معروف به «امّ عبدالله» دختر امام حسن مجتبی می‌باشد، ازاین‌رو، آن حضرت از ناحیه پدر و مادر به بنی‌هاشم منسوب است.

برگی از زندگی و سیره امام محمد باقر(ع)

 شهادت امام باقر (ع) در روز دوشنبه 7 ذیحجّه سال 114 هجری قمری در 57 سالگی، به دستور هشام بن عبدالملک خلیفه اموی، به‌وسیله خوراندن سمّ، اتّفاق افتاد و مزارشریفش در مدینه در قبرستان بقیع می‌باشد.

 آن حضرت یکی از اطفال اسیر فاجعه کربلا می‌باشد که در آن وقت سه سال و شش ماه و ده روز از سنّ مبارکش گذشته بود. حضرت باقر (ع) به علم و دانش و فضیلت و تقوا معروف بود و پیوسته مرجع حلّ مشکلات علمی مسلمانان به شمار می‌رفت.

 وجود امام محمدباقر (ع) مقدّمه‌ای بود برای اقدام به وظایف دگرگون‌سازی امّت، زیرا مردم، ایشان را نشانه‎های فرزند کسانی می‌شناختند که جان خود را فدا کردند تا موج انحراف که نزدیک بود نشانه‌های اسلام را از میان ببرد، متوقّف گردد.

زینت و تجمل خانوادگی امام باقر همراه با ساده‌زیستی فردی

ایده‌های انسان بر دو گونه‌اند:

1. ایده‌های اصولی و غیرقابل‌چشم‌پوشی، مانند پایبندی به اصول‌دین و واجبات و محرمات شرعی و نیز رعایت اصول اخلاق انسانی و... که انسان نسبت به چنین ایده‌هایی نمی‌تواند بی‌تفاوت باشد، چه در مورد همسر و چه دیگران؛ امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، شامل چنین زمینه‌هایی است و همه مردم در قلمرو مکتب وظیفه دارند که در مرحله نخست، اعضای خانواده خویش را به این ارزش‌ها دعوت کرده و از ضد ارزش‌ها بازدارند و در مرحله بعد، همه افراد جامعه را امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر نمایند.

2. ایده‌های فردی در مورد مسائل مختلفی که فراتر از حد وظایف ضروری است، مانند رعایت مستحبات و ترک مکروهات، و یا چشم‌پوشی از مباحات به‌منظور هدف و آرمانی خاص و ارزشمند؛ اهل تقوا و زهد، علاوه بر انجام وظایف واجب و ضروری، بسیاری از لذت‌های دنیوی را ترک می‌کنند و حتی از تجمل‏های مجاز و مباح نیز اجتناب می‌ورزند. گاه موقعیت اجتماعی یک فرد، مستلزم رعایت مسائلی است که رعایت آنها بر دیگران و حتی همسران وی لازم نیست. در چنین مواردی، معمول انسان‌ها سعی می‌کنند تا ایده‌های خود و شیوه زندگی خویش را بر دیگران و همسر و فرزندشان تحمیل کنند و شرایط و روحیات ایشان را در نظر نگیرند.

در زندگی امام باقر علیه‌السلام، نه‌تنها چنین نقطه‌ضعف‌هایی دیده نمی‌شود، بلکه خلاف آن قابل‌مشاهده است. موید این دیدگاه، روایتی گرانی‌ها در کتاب الکافی کلینی، می‌باشد: حسن بصری می‌گوید من به همراه یکی از دوستانم به منزل امام باقر رفته، بر او وارد شدیم. برخلاف تصور خویش، آن حضرت را در اتاقی مفروش، آراسته و زینت شده یافتیم و بر دوش وی پارچه‌ای به رنگ گله‌ای سرخ مشاهده کردیم. محاسن را قدری کوتاه کرده و بر چشمان سرمه کشیده بود. (باید توجه داشت که در آن عصر و محیط، سرمه کشیدن مردان نیز رایج بوده است):

هُوَ فِی بَیتٍ مُنَجَّدٍ وَ عَلَیهِ مِلحَفَةٌ وَردِیَّةٌ وَ قَد حَفَّ لِحیَتَهُ وَ اکتَحَل.

امام باقر، در خانه‌ای آراسته نشسته بود و شالی رنگی، بر خود داشت. محاسنش را نیز مرتب کرده و به چشمانش سُرمه کشیده بود.

مسائل خود را با آن حضرت در میان گذاشتیم و سؤال‌هایمان را پرسیدیم و از جا برخاستیم. هنگام خارج‌شدن از منزل، امام باقر به من فرمود: همراه با دوستت، فردا هم نزد من بیایید. گفتم: بسیار خوب، خواهیم آمد. چون فردا شد، با همان دوستم به خانه امام رفتیم، ولی این بار به اتاقی وارد شدیم که در آن، جز یک حصیر، هیچ امکاناتی نبود و امام پیراهنی خشن بر تن داشت:

هُوَ فِی بَیْتٍ لَیْسَ فِیهِ إِلَّا حَصِیرٌ وَ إِذَا عَلَیْهِ قَمِیصٌ غَلِیظ.

ایشان در خانه‌ای است که جز حصیر، چیزی در آن نیست، و پیراهنی خشن بر تن دارد.

در این هنگام امام باقر به رفیق من، رو کرد و فرمود: ای برادر بصری! اتاقی که دیشب مشاهده کردی و در آنجا نزد من آمدی از همسرم بود که با او ازدواج کرده‌ام و در واقع آن اتاق، اتاق او بود و لوازم آن نیز، لوازم و امکاناتی است که او آورده است. او خودش را برای من آراسته بود و من نیز می‌بایست عکس‌العمل مناسبی داشته باشم و خودم را برای او بیارایم و بی‌تفاوت نباشم. امیدوارم از آنچه دیشب مشاهده کردی، به قلبت گمان بد، راه نداده باشی. دوست من در پاسخ امام باقر گفت: به خدا قسم، بدگمان شده بودم، ولی اکنون خداوند آن بد گمانی را از قلبم زدود و حقیقت را دریافتم.

آنچه از این حدیث، استفاده می‌شود این است که امام باقر در محیط خانواده، از همسرش انتظار ندارد که چون او بر حصیر بنشیند و لباس خشن بر تن کند و از امکاناتی که خداوند به ایشان عطا نموده، چشم‌پوشی کند؛ امام باقر با این که در قلمرو اعمال فردی خود، از تجمل پرهیز دارد، ولی در زندگی خانوادگی و حتی اجتماعی، عواطف و نیازهای روحی همسر و نیز شرایط و مقتضیات زمان را در نظر دارد و تجمل حلال را ممنوع نمی‌شمارد و در مواردی لازم هم می‌داند

انتهای پیام/
نظرات بینندگان