کد خبر: ۳۲۵۵۹
تاریخ انتشار: ۱۰:۳۸ - ۰۲ تير ۱۳۹۱

پشت پردۀ افزایش نظامیان آمریکایی در کویت

پیروز مجتهدزاده می گوید: آمریکا همان نگاه و رفتارهای شتابزدۀ آل سعود را در منطقه دنبال می کند.


آخرین گزارش منتشر شده از سوی کنگرۀ آمریکا حاکی از آنست که واشنگتن قصد دارد تعداد نیروهای نظامی خود را در پایگاههای کویت افزایش دهد. نظارت بیشتر بر جریان آزاد نفت، مقابله با تبعات بحرانهای منطقه ای اعم از سوریه و عراق از اصلی ترین دلایل در توجیه این تصمیم اعلام شده است. خبرآنلاین در گفتگویی با پیروز مجتهدزاده، مدرس دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی دلایل و پیامدهای افزایش حضور نظامی آمریکا در منطقه را مورد بررسی قرار داده است که در ذیل می خوانید.
شبکۀ الجزیره هدف از افزایش تعداد نیروهای نظامی در آمریکا را مقابله با تبعات احتمالی بحرانهای منطقه و جریان آزاد نفت اعلام کرده است. به نظر شما این مسئله از چه زاویه قابل ارزیابی است؟
این وضعیت یکبار دیگر به ما ثابت می کند که در درجۀ اول ایالات متحدۀ آمریکا نگاهی نظامی و میلیتاریستیک به خاورمیانه و مسائل آن دارد و به دنیا ثابت کرده که تنها راهی که برای حل بحرانها در نظر دارد، سرکوب کردن و استفاده از نیروی نظامی است. اما با توجه به اینکه الجزیره و سایت های مربوط به دو موجودیت سیاسی در منطقه(یعنی قطر و عربستان سعودی) که به طور گسترده ای در اختیار امیال و نگاههای ایالات متحدۀ آمریکا در منطقه هستند، صحبت از این می کنند که احیاناً ممکن است این افزایش نیرو برای مقابله با گسترش بحران در سوریه و عراق و ... باشد، دقیقاً این مسئله همین گونه القا شود اما واقعیت اینطور نیست.
چون برای مقابله با بحرانهای سوریه و عراق، ایالات متحده آمریکا از نظر نظامی آمادگی کامل داشته و دارد و حدود 20 سال است که در بقیۀ کشورهای منطقۀ خلیج فارس از طریق فروش سلاح های پیشرفته اما غیرقابل مصرف به دریافت کنندگان بر این حضور نظامی خود می افزاید.
استنباط من اینست که آمریکا می خواهد با افزودن نیروهای خود در کویت، قطر، عربستان سعودی، بحرین و دیگر کشورها، آمادگی لازم برای بروز بحران های گسترده تر در منطقه شبه جزیره عرب به خصوص در رابطه با عربستان سعودی، بحرین و قطر را بدست آورد. از سوی دیگر در برخوردهای شتاب زده که ناشی از دستپاچگی های آل سعود است، می بینیم که آنها با نگرانی تحولات خاورمیانه را دنبال می کنند. کار آل سعود به اینجا کشیده است که دولت سعودی به سفارت خود در مصر کتباً دستور می دهد که از انتخاب اخوان المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری مصر جلوگیری شود. این مسئلۀ بسیار مهمی است. یک سفارت چطور می تواند دست به چنین کاری بزند. مسلماً هیچ سفارتی در هیچ کشوری اجازۀ چنین دخالت هایی را ندارد ولی وقتی که دولت سعودی اجازه می دهد چنین نامۀ رسواکننده ای علنی و برملا شود، نشان می دهد تا چه اندازه این دولت دستپاچه است و سابقۀ تاریخی نشان می دهد که این رفتار ناشی از تردید در بقای نظام حکومتی خود ناظر بر حوادثی است که پیش آمده است.
آمریکایی ها نیز همان نگاهی را به ما نشان می دهند که آل سعود از خود و منطقۀ دارد و آن اینکه تحولات خاورمیانه و حرکت دومینوی آن، سبب نگرانی و بیم آل سعود از کشیده شدن آن به خاک کشورشان شده به خصوص آنکه نشانه هایی وجود دارد مبنی بر اینکه واقعاً این تحول دارد به درون خاک سعودی و شیخ نشین های خلیج فارس کشیده می شود و در آن صورت است که آل سعود حتی در مقابل احتمال خطر سقوط در بحرین چنان واکنشی نشان می دهد که حتی مورد اعتراض آمریکایی ها قرار می گیرد، یعنی چنان دچار دستپاچگی می شود که حتی مورد ایراد متحدین خود قرار خواهند گرفت.
این تصمیم ناظر بر تحولات سوریه و عراق نیست؟
آمریکا تعداد زیادی پایگاه در منطقه دارد، برای مقابله با بحران عراق و سوریه، آمریکا می تواند پایگاه خود در عراق را تقویت کند. اما پایگاههای خود در کویت، عربستان و قطر را تقویت می کند. همۀ اینها نشان بر این دارد که ایالات متحدۀ آمریکا نسبت به بقای رژیم های همپیمانش در شبه جزیرۀ عرب احساس خطر می کند و می خواهد در داخل شبه جزیره برای روز مبادا نیروهای خود را تقویت کند.
اگر یک درصد دلیل افزایش نیروها، آمادگی برای حمله نظامی به سوریه باشد، آیا آمریکا و غرب در مقطع فعلی واقعاً آمادگی حمله به سوریه را دارد؟
این استنباط استراتژیک بسیار غلطی است. اگر آمریکا می خواست به سوریه حمله کند، عقل حکم می کند که این اقدام از پایگاههای نظامی آمریکا واقع در عراق و در ترکیه که نزدیکتر به سوریه هستند، صورت گیرد. مسئله دوم اینکه آمریکا نمی تواند به سوریه حمله کند، آمریکا در عراق، افغانستان به اندازۀ کافی تجربه گرفته است. آمریکا نمی تواند خودسرانه علیه نظام های حکومتی که از دید او محکوم است، عملیات نظامی شود. دولتهایی که شاید از نظر مردم آنها و سایر کشورها محکوم نیستند.
آمریکا و متحدانش یک بار این تجربه را در لیبی انجام دادند و نتایج محکوم کنندۀ آن را دیدند. امروز شرایطی پیش آمده است که انقلابیون لیبی از شرمساری این وضعیت نمی توانند سر بلند کنند و خودشان را در میان انقلابیون دمکراسی خواهی قلمداد کنند. با در دست داشتن اینگونه تجربیات چگونه آمریکا می تواند این احساس را داشته باشد که می تواند به سوریه حمله کند. در ابتدای بحران سوریه همه یکپارچه دولت سوریه را محکوم می کردند اما از وقتی که مأموریت سازمان ملل متحد توسط کوفی عنان شروع شد، آرام آرام برای همگان ثابت شد که وضعیت آنطوری که دشمنان سوریه در اسراییل، آمریکا و اردن و ... جلوه می دادند، نیست بلکه خود این کشورها هم درگیر مسائل داخلی سوریه هستند و این درگیری در نزد همگان محکوم است.
پیامدهای تقویت حضور نظامی آمریکا در منطقه چگونه ارزیابی می کنید؟
به نظر من افزایش نیروهای نظامی آمریکا در منطقه هیچگونه تأثیر استراتژیک که منجر به تأثیرات سیاسی شود، نخواهد داشت. دوم اینکه نیروی نظامی ایالات متحدۀ آمریکا قریب سه دهه است که در منطقه مستقر است. اگر یادمان باشد در اوج جنگ تحمیلی عراق بعثی علیه ایران بود که نیروهای امریکایی به تقاضای دولت کویت وارد منطقه شدند و بعد از جنگ تحمیلی و تجاوز عراق به کویت این حضور رسمیت و متعاقباً گسترش فراوانی یافت و همیشه در این مدت بیست، سی سال در حال تزاید بوده است.
آنچه مسلم است اینکه ایالات متحدۀ آمریکا معلوم نیست برای چه هدف خاصی از این حضور نظامی برای خود استفاده می کند. اجازه بدهید یک مثال بزنم وقتی ایرانی ها احتمال تهدید در زمینۀ بستن تنگۀ هرمز را مطرح کردند آمریکا اعلام کرد که رزمناوها، زیردریایی اتمی، ناوشکن، ناو هواپیمابر و همۀ تکنولوژی های پیشرفتۀ خود را به منطقه خواهد فرستاد اما سوال این بود که این همه تجهیزات و حضور در منطقه به چه معنا بود؟ اگر منظور اینست که اینها می خواهند بیایند و جلوی بستن تنگۀ هرمز را بگیرند، این مسئله امکانپذیر نیست، مگر به قیمت درگیر شدن در جنگ. اما این هدف مورد نظر آمریکا نیست.
سوم اینکه ایالات متحدۀ آمریکا ناظر بر 30 سال تجربه در زمینه های استراتژیک و ژئواستراتژیک باید به این نتیجه رسیده باشد، کسی از این تهدیدها در منطقه دیگر واهمه ای ندارد. بلکه صحبت بر سر اینست که این تهدیدها آرام آرام از میان برداشته شود. من جهت گیری و وانمودکردن آمریکا را در جهت سیاست های ژئواستراتژیک کلاسیک می بینم که بعد از جنگ جهانی دوم در مراحل مختلف ثابت کرده است که نه تنها تأثیر مثبت نخواهد داشت بلکه تأثیرات منفی بر جای خواهند گذاشت. از تجربۀ ویتنام، عراق، افغانستان، لبنان و ... می بینیم که همۀ ژست های ژئواستراتژیکی که مطرح شد سرانجام با ناکامی پایان گرفت.

انتهای پیام/20

نظرات بینندگان