کد خبر: ۴۶۰۹۴
تاریخ انتشار: ۰۹:۴۸ - ۰۹ آبان ۱۳۹۲
تحلیلی کوتاه بر آسیب‌شناسی عدم مدیریت مسئولانه بر فضای مجازی

لایک کن مرا، لایک تو خوب است!

حقیقت این است که گذشته از موضوع دسترسی به سایت های غیراخلاقی و آسیب‌های گسترده اجتماعی آن برای جوانان و خانواده‌ها، که البته مهم و قابل توجه است، ما یک مسئله مهم را فراموش کرده‌ایم: «اعتياد به اينترنت در ايران درحال شيوع است!»
به گزارش شیرازه، سایت رصد در تحلیلی کوتاه بر آسیب‌شناسی عدم مدیریت مسئولانه بر فضای مجازی کشور نوشته است:

اواخر فروردین امسال بود که برخی خبرگزاری‌ها با ارائه گزارشی اعلام کردند حدود ۶۰ درصد مردم ایران کاربر اینترنت هستند.[۱] کاربرانی که حدود ۴۰ درصد آن‌ها با فناوری‌های نوینی مانند GPRS و Wimax به فضای مجازی متصل می‌شوند و خبر از یک تحول عظیم در انتقال داده‌ها برای جامعه ایران می‌دهند. رشد سرسام آور استفاده از اینترنت، با وجود زیرساخت‌های به هم ریخته و فوق‌العاده ضعیف کشور، که هر از چندگاهی باعث قطع کامل ارتباط و یا افت همین سرعت زغالی! برای اینترنت کشور می‌شود؛ نشان می‌دهد که مردم ما علاقه زیادی به گذراندن وقت در فضای مجازی دارند و این موضوع باید صدای هشدار را برای مسئولان امر به صدا درآورد؛ به ویژه آن‌که ما در حوزه فناوری‌ اطلاعات، با وجود متخصصان فراوان، هنوز هم لنگ برنامه‌های موثر و سایت‌های جذاب هستیم.

ایرانیان معتاد شده‌اند!

بهره‌مندی از گستره فضای مجازی با وجود محاسن فراوانش، خطرات زیادی را به همراه دارد. در کشور ما معمولا فرزندان بیشتر از والدین از اینترنت سر در می‌آورند. آن ها به راحتی پدر و مادر خود را دور می‌زنند! با حقه‌های رایانه‌ای آشنا هستند و می‌دانند که چه باید بکنند. این توانایی، قادر است تا فضای گسترده‌ای از اطلاعات متفاوت را در اختیار نوجوانانی قرار دهد که در نخستین سال‌های بلوغ جنسی خود هستند. باید توجه کرد که با وجود درصد کم سایت‌های مستهجن در فضای مجازی، در مقایسه با انواع سایت‌هایی که خدمات و اطلاعات متفاوتی ارائه می‌دهند، برای کسانی که به دنبال این موارد می‌روند، همان درصد کم، صد در صد خواهد شد. البته موضوع رها کردن جوانان و نوجوانان در فضای مجازی، تنها همین یک آسیب سنتی و همیشگی‌ را ندارد! ما معمولا عادت کرده‌ایم وقتی درباره آسیب‌های فضای مجازی سخن می‌گوییم، مستقیما به سراغ همین موضوع برویم و در همان متوقف بمانیم. اما حقیقت این است که گذشته از موضوع دسترسی به سایت های غیراخلاقی و آسیب‌های گسترده اجتماعی آن برای جوانان و خانواده‌ها، که البته مهم و قابل توجه است، ما یک مسئله مهم را فراموش کرده‌ایم :« اعتیاد به اینترنت در ایران درحال شیوع است!»

مدیریت یک بلای تازه!

اعتیاد به اینترنت، بلای تازه‌ای است که خانواده‌های ایرانی را تهدید می‌کند. مردم ما معمولا رتبه های برتر دنیا را در استفاده از چیزهای مضر به دست می‌آورند! با چنین فرهنگی، ما عادت کرده‌ایم هر روز پشت رایانه بنشینیم و نگاهمان را به یادداشت‌هایی بدوزیم که خواه ناخواه ادبیات تازه‌‌ای را در ذهن ما ایجاد می‌کنند، اما به این فکر نمی‌کنیم که واقعا این یادداشت ها از آن کیست؟! استفاده از فضای فیس‌بوک، جایی که افراد می‌توانند با آزادی کامل هر چیزی را به اشتراک بگذارند، با وجود فیلترینگ، همچنان رو به افزایش است. ارتباطات کلامی محدود شده و افراد عادت کرده‌اند تا یکدیگر را از زاویه مانیتور رایانه خود تماشا کنند. شما می‌توانید اثر این اعتیاد را در ادبیات روزمره اطرافتان ببینید. حالا دیگر «لایک» شدن برای یک کاربر اینترنتی در ایران، به مراتب بیشتر از صحبت با یک دوست، یا عیادت از یک بیمار و حضور در اجتماعات مردمی و فعالیت‌های جمعی، احساس خشنودی ایجاد می‌کند. یک انزوای مدهش و مضر که آسیب‌های اجتماعی آن «اظهر من الشمس» است.

دارد دیر می‌شود

چه باید بکنیم؟ آیا باید به شیوه برخی از مسئولان روی صورت مسئله را خط بکشیم و سعی کنیم با برچسب‌های ناجور، طبقات مختلف جامعه را به کارهای ناشایست متهم کنیم؟ آیا باید همه چیز را رها کنیم و بگذاریم جریان مسیر عادی خودش را طی کند و چند سال بعد بنشینیم و تأسف چند سال قبل را بخوریم؟ یا می‌خواهیم با ایجاد سایت‌های موازی، فقط جای برخی سایت ها را پر کنیم و به ادبیات و فرهنگ رایج در آن ها کاری نداشته باشیم و بعد با این فعالیت کلی پُز بدهیم که کار فرهنگی کرده‌ایم!

بیایید قبول کنیم که از مدیریت ناکارآمد در این حوزه‌ رنج می‌بریم. ما هنوز عادت نکرده‌ایم برای تغییر از برنامه استفاده کنیم و این یک فاجعه است! ما هنوز هم به طرح‌های کوتاه مدت دلخوشیم و از این غفلت می‌کنیم که کسانی که در آن سوی دنیا برای ما برنامه‌ریزی می‌کنند، هرگز برای تنظیم یک طرح، چهار ماه و چهار سال را در نظر نمی‌گیرند. در فضای مجازی قلمرو، بیشتر از آن کسانی است که قدرت فناوری و تجهیزاتی بیشتری دارند؛ پیداست که در چنین وضعی ماجرای فعالیت‌های فرهنگی در فضای مجازی چه سمت و سویی خواهد داشت.

حقیقت این است که اگر برای مدیریت این فضا چاره‌ای نیندیشیم، در عرض چند سال قافیه را خواهیم باخت. حوزه هجوم فرهنگی در فضای مجازی به شدت جدی است. به همین دلیل برای عقب نماندن، نیاز به برنامه‌ای بنیادی داریم، برنامه‌ای که پس از تنظیم به بایگانی نرود و در کشوی میز مدیران خاک نخورد. ما باید به دنبال بومی کردن ارزش‌هایمان در فضای مجازی باشیم. این ارزش‌ها هم در حوزه دینی و هم در حوزه ملی باید مورد توجه باشند تا بتوانند همه مخاطبان را با خود همراه کنند. این کار، کاری سخت و سنگین است، اما برای نجات از این وضع بالاخره باید کاری کرد، کاری که ظاهرا در کشور ما تنها بر عهده «شورای عالی فضای مجازی» گذاشته‌شده و دیگران خود را از تأمل در آن هم معاف کرده‌اند.

نظرات بینندگان