کد خبر: ۹۴۰۷۳
تاریخ انتشار: ۱۳:۱۵ - ۲۵ مرداد ۱۳۹۵

فرزندان خصال خویشتن؛ به بهانه سالگرد ورود آزادگان به میهن

آنان که بازگشتند، سفیران رنج کشیده‏ای بودند که دانستند چرا با رژیم بعث جنگیدند و از رزم خود آسوده خاطر بودند؛ زیرا هویت نامسلمانی و غیرانسانی دشمنان را تجربه کردند و عملاً شاهد بودند که با چه کسانی طرفند همان‏ها که از تاریخ درس نگرفتند و به داعش پیوستند.
به گزارش شیرازه، اولین گلوله توپی که با شلیک صدام یزید کافر به خاک میهن اسلامی پرتاب شد، نقطه آغاز بیداری رزمی ما بود که علیرغم جوشش انقلابی برای پاک‌سازی ارتش و به‌هم‌ریختگی ارتش ما وحدت و انسجام ملی از یک‌سو و از دیگر سوی قوت باور اسلامی مردم، همه تن چشم شدیم خیره به مرزهای جنوبی و مشت‏ها حصاری شدند دیوار به دیوار مقابل دشمنانی که با تحریک و تطمیع هراسان از انقلاب اسلامی انگیزه‏ای برای جنگ و فتح داشتند تا کینه‏توزی خود از انقلاب و رهبر آن نشان دهند و آن دست‏ها وقتی با اصابت گلوله‏ها و انفجار راکت‏ها خم می‏شدند دست‏هایی دیگر با جوانه‏هایی که رویش مدام داشتند جای خالی شهدا را پر می‏کردند و چنان شد که دیدیم آزادگانی که به هنگام اسارت و افتادن در کمین دشمن فریاد می‏زدند: «مرگ بر صدام یزید کافر» و وقتی دشمن شبکه‏های تلویزیونی اجاره‏ای خود را برای تماشای اسرا به میدان آورده بود تا در جنگ نرم هم پیروزی خود را نشان دهد، نوجوانان رزمنده ما در اسارت دشمن فریاد می‏زدند: «مرگ بر صدام زنده‌باد اسلام» و چون خبرنگار زن هندی به میان نوجوانان اسیر ما آمد تا به آن‌ها القاء کند که شما چرا با این سن و سال به جنگ آمده‏اید آن‌ها با شهامت به وی گفتند: اول حجابت را درست کن تا بعد با تو مصاحبه کنیم و در پاسخ این سؤال که چه کسی شما را به جنگ فرستاده؟ یکی از آنان گفت: من پیرو و تسلیم رهبرم هستم؛ هر چه او بگوید اطاعت می‏کنم.

خبرنگار زن هندی از همان مصاحبه تشخیص داد که مقابل کوهی ایستاده از باور و مقاومت، مقاومتی که بعدها نوشت: از آن صحنه حیرت کرده است.

از آزادگان آزاده‏ای که آزادی را در درون جستجو می‏کردند و نه در درون خاطره‏ها، شجاعت‏ها و شهامت‏ها نقل کرده‏اند و فیلم‏های چندی از آن‌همه رنج و عذاب و شکنجه در اردوگاه‏ها تهیه و نمایش داده‏اند. گروهی از اسرا در چنگ دژخیمان برخلاف تمامی قوانین بین‏المللی جنگ به شهادت رسیدند؛ گروهی زیر شکنجه و عذاب رنج شهید شدند و گروهی هم پس از آزادی به میهن اسلامی بازگشتند.

آنان که بازگشتند، سفیران رنج کشیده‏ای بودند که دانستند چرا با رژیم بعث جنگیدند و از رزم خود آسوده خاطر بودند؛ زیرا هویت نامسلمانی و غیرانسانی دشمنان را تجربه کردند و عملاً شاهد بودند که با چه کسانی طرفند همان‏ها که از تاریخ درس نگرفتند و به داعش پیوستند.

و اما بعد

سخن از شهدا بسیار رفته و جانبازان هم نیز از شجاعت و شهامت و ایمان و باورمندی آن‌ها به کرات گفته و شنیده‏ایم. اما به آزادگان با آن‌همه رنج‏ها و شکنجه‏های دوران اسارت کمتر پرداخته‏ایم. به راویان اخباری که شاهد سختی‏های بسیار بوده‏اند؛ به آنان که بارها از تونل وحشت عبور کرده و اگر از ضرب و شتم‏ها جان سالم به در برده باشند بخشی از اعضای بدنشان از کار افتاده و یا مجروح شده‏اند. به آزادگانی که در سلول‏های تاریک و نمور با حداقل آب و نان ناسالمی مقاومت کرده و لب از لب باز نکرده‏اند.

این ذخیره‏ها و اسوه‏های حسنه جنگ تحمیلی را بیشتر دریابیم که سند پیروزی انقلاب‌اند و عاشقان وزین با عیار بالا. این طلاهای درخشان پربها که تاریخ دیگر نظیرشان را نخواهد دید، چرا که فرزند خصال خویشتن بودند.

و اگر نبودند و یا می‏بریدند و یا به بدگویی و اعتراض برمی‏خاستند نان خود را در سفره دشمن می‏گذاشتند و پیش خدا و خلق هم روسفید نبودند.

این شاگردان مکتب اسلام که با تأسی از امام حسین (ع) و نهضت عاشورا پا به میدان نبرد گذاشتند شاهدان عینی دژخیمانی بودند که وقتی دیدند در جنگ نظامی با ایران قادر به پیروزی نیستند بر علیه مردم کرد خود در حلبچه بمب‏های شیمیایی به کار گرفتند و به قتل‌عام و نسل‏کشی مردم خود پرداختند و دیدیم که دعای مردم ما قبول شد و خداوند ظالمین را به خود مشغول داشت و آمریکا که مشوق و محرک صدام بود احساس خطر کرد و به جنگ او آمد تا آن شود که دیدیم و باز هم گفتیم: «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین» و امروز هم همین دعا در حق ظالمان داریم.

*محمد عسلی

روزنامه عصر مردم
نظرات بینندگان