شیرازه

برچسب ها
همین که درها را بر اسرا قفل می‌کردند و اسیر قبول می‌کرد اسیر شده است، رویاهایی که در زمان کوتاه انتقال از جبهه به اردوگاه هر لحظه او را مشغول خود می‌ساخت از بین می‌رفتند.
کد خبر: ۴۸۵۶۲   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۴

نیروهای ترکیه در تپه‌های مقابل ما تا کنار رودخانه «کتینه» کمین کرده بودند. کم‌کم زندان را برای خود پیش‌بینی می‌کردیم و هرچه می‌گذشت این حالت به یقین نزدیک‌تر می‌شد.
کد خبر: ۴۸۵۲۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۲۳

یکی از آزادگان کشورمان گفت: برای این که آسیب کمتری از شکنجه‌های عراقی‌ها به ما برسد هر چیزی را که داشتیم از پشت به پیراهن سنجاق می‌کردیم، ‌با این کار کمی جلوی ضربات گرفته می‌شد.
کد خبر: ۴۸۰۱۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۹/۱۳

در گوشه‌ای نشستیم و نقشه‌ای طرح کردیم، قرار شد در تاریکی شب، یکی از خودروهای عراقی را که در هر سو دیده می‌شدند، سرقت کنیم و با آن تحت عنوان منافق از دژبانی خارج شویم.
کد خبر: ۴۶۰۲۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۸/۰۸

وقتی آمدند شهر ما هم حال هوایی دیگر داشت روز وصال فرا رسیده بود. بزرگمردانی که کتاب، درس ،مشق،مدرسه و بازی‌های کودکانه را رها کردند رفتند و یحیی کمالی‌پور یکی از آن بزرگمردان است که هم اکنون 44 سال سن دارد و در زمان اسارت فقط 13 سال داشت. یعنی دو سال بعد از اسارت به سن تکلیف رسید.
کد خبر: ۴۳۰۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۶/۰۴

در آسایشگاه با آفتابه به ما آب می‌دادند و آنجا من به یاد آن سخن دایی مجتبی افتادم که گفته بود به من حوری و به شما قوری می‌دهند.
کد خبر: ۴۲۷۵۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۸

برای پیاده شدن در خاک وطن، لحظه‌شماری می‌کردیم. از اتوبوس پیاده شدیم، ولی همه مات و مبهوت ماندیم؛ خدایا! این‌جا کجاست؟! چه‌قدر شبیه اردوگاه است. پس محل تبادل اسرا کجاست؟
کد خبر: ۴۲۶۹۰   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۷

در روز ۲۶ مرداد ۱۳۶۹ اولین گروه آزادگان ایرانی پس از سال‌ها اسارت در زندان‌های رژیم بعث عراق به کشور بازگشتند. این رویداد دو هفته پس از اشغال نظامی کویت توسط ارتش صدام و 2 روز پس از آن صورت گرفت که صدام در نامه‌ای به رئیس جمهور وقت ایران بار دیگر عهدنامه 1975 الجزیره را پذیرفت و به شرایط ایران برای پایان جنگ تسلیم شد و از جمله قول عقب‌نشینی از مرزهای ایران و آزادسازی اسیران ایرانی را داد.
کد خبر: ۴۲۶۸۶   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۷

khamenei.ir منتشر کرد؛
وقتى خانواده‌ها مى‌فهميدند كه ما مخاطب هستيم، نامه‌ها را مى‌آوردند و به ما مى‌دادند. من هم براى خيلى از اين نامه‌ها جواب مى‌نوشتم. مى‌نوشتند كه شما براى آزادى ما، به دشمن باج ندهيد.
کد خبر: ۴۲۶۶۵   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۶

خدیجه میرشکار می‌گوید: «رضا» آن کودک مهربانی بود که وقتی در بهداری بستری بودم، میوه‌ای را که عراقی‌ها به او می‌دادند، به من هدیه می‌کرد.
کد خبر: ۴۲۵۸۷   تاریخ انتشار : ۱۳۹۲/۰۵/۲۴