پروازی که آسمانی شد
به گزارش شیرازه، هوا به آرامی روشنایی خود را پس میزند و در دل تاریکی فرو می رود و غروب آفتاب همچنان دارد نزدیک و نزدیکتر می شود.
غروب
ششم فروردین ماه 95 است؛ بالگرد اورژانس کم کم از خنج به سمت مرکز استان
آماده پرواز می شود، هر کسی مشغول انجام کاری است، جوانی که لباس سفید
امدادگران را بر تن دارد نیز سخت در حال جنب و جوش است، این جوان پرتلاش،
حسن قائدی مسؤول اورژانس شهرستان خنج بوده که او هم قرار است در این
ﻣﺄموریت شرکت کند، در میان همه به خوش خلقی معروف است، جوانی روستایی با
چهره ای معصوم که اخلاقش میان همه مردم شهر و روستا زبانزد است.
"حسن"،
مدت زیادی نیست که ازدواج کرده و در انتظار پدر شدن است، چند ماه دیگر پدر
می شود، پدر شدن و در آغوش کشیدن فرزند، برای هر مردی شاید بهترین حس دنیا
باشد.
بالگرد آماده پرواز می شود و حسن قائدی عزیز نیز سوار بر
بالگرد شده و به پرواز در می آید، پروازی بی فرجام و یا شاید هم آنقدر
بافرجام که منِ عاصی از درکش عاجزم ، پروازی که ناگهان میان زمین و آسمان،
زمینت میزند و واژه ای که تمام کشور را داغدار کرد؛ "سقوط" چقدر دردناک
بود آن شب.
پروازی که سقوطش هم پرواز شد، آن شب هر کسی که در بالگرد بود به سوی جایگاه ابدی خویش اوج گرفت ...
حسن
قائدی آسمانی شد ؛ او رفت و جمع زیادی را داغدار کرد، او رفت بدون آنکه
فرزندش متولد شود و "بابا" صدایش کند، او رفت و درس ایثار و فداکاری را به
همگان یاد داد ، حسن قائدی رفت اما یادش در دلها تا ابد باقی خواهد ماند.
گاهی بعضی از انسان ها چنان لیاقتی نصیبشان می شود که زمین را با همه خوشی هایش پس میزنند و مقصدشان فقط آسمان است ...
شهادتت مبارک امدادگر عزیز ...
تصاویر:
* سیده فاطمه هاشمی، خنج کهن