اینجا می توان فرشته های زمینی را دید
به گزارش شیرازه، شاید
بارهای بار از خیابان ساحلی در شهر اردکان رد شده باشید وشاهد مناظر زیبا
باغهای سرسبز باشید که در کنار جاده خود نمایی می کنند .امادرکنار زیبایی
این باغ ها ساختمانی است که درون آن کودکانی مشغول زندگی اند که آسمانی اند
وفرشته های کوچکی هستند که جایگاهشان زمین است.
به مناسبت همایشی جهت کمک به این فرشته های زمینی به آدرسی که در پوستر های اطلاع رسانی نصب شده بود رفتیم .در آن باران شدید که خداوند مهربانیش را نصیبمان کرده بود وارد حیاط مدرسه شدیم فضایی که در عین سادگی به زیبایی تزئین شده بود . در کنار درب ورودی مسئولین برگزاری همایش برای خوش آمدگویی درآن هوای سرد ایستاه بودند .تا اینجا همه چیز خوب ومعمولی بود درب سالن مدرسه که بازشد چندفرشته کوچک باچادرهای سیاه وسفید ودردست داشتن پرچم های ایران با صدایی پراز احساس ونگاههایی که پراز یاد خدابود ودر آن هوایی سرد سلامی گرم وباصفا هدیه مان دادند.
قاب ودریچه دوربین ما هم نتوانست به ثبت این نگاه ها وخاطره های مهربانی بپردازد .در گوشه وکنار سالن مربیانی بودند که صبوری را شرمنده می کردند ودر نگاه معصومانه این کودکان آسمانی خدارا می توان دید خدایی که در همین نزدیکی ها ودر کنارماهاست .این کودکان معصوم زمینی با پوشیدن کلاههای رنگ به رنگ وبا پرچم هایی دردست به فرشته هایی زیبا مبدل شده بودند . در کنارماودر جمع میهمانان بودند آنهایی که اشک وبغض امانشان رابریده بود وهر لحظه خداراشاکر بودند وبه تسبح ذاتش برای وجود سلامتی خود وفرزندانشان مشغول بودند.
درکنار این راهروها کلاسهایی بود که شاید از جمعیت خالی بود اما پربود از شور ونشاط وعشق وزندگی این کودکان خدایی.
همان تعداد اندکی هم که بود با تبسم های زیبایشان در پشت میز ونیمکت های چوبی مشق عشق می کردند وترسیم بندگی آفریدگان خوب خدا را. آن کودک را فراموش نمی کنم در آغوش امام جمعه ارام گرفت ودست دردستش تا آخرین لحظات برنامه همراهی اش می کرد .وهر از گاهی بالبخند وجملاتی زیبا خنده را بر لب هایمان وبغض در گلو واشک بر چشمانمان هدیه میکرد.
در اینجا می شد لبخند وگریه را یکجا دید .در آنطرف تر ودور از هیاهوی جمعیت دخترکی با لباسهای محلی وزیبایش مانند تابلوی نقاشی وبا چشمان مهربانش خود نمایی می کرد .خواندن سرود به جای شوق در دل ودیده هایمان اشک جاری کرد سرودی که زیباترین سرود تاریخ را می خوانند وبا تکان دادن پرچم ها یاد رقص شاپرک ها می افتادیم.
اینجا هه چیز خوب وعالی بود باورمان نمی شد در پشت این دیوار های آجری کودکانی مهربانی وآسمانی باشند که برای رفت وآمدنشان وبرای رسیدن به مشق عاشقی محتاج همتهای عالی ودستهای مهربان هم نوعان خود هستند اینجا فرشته های کوچکی هستند که بدنبال نگاههای مهربان آدم ها می گردند ایجا همه چیزش رنگ وبوی خدایی می دهد . در اینجا می توان خدارادید اینجا می توان یاد خدابود دراین محفل می شود حج ابراهیمی کرد در اینجا می شود کربلایی شد.
اینجا پلی است برای رسیدن به خدا وبرای نزدیک شدن به خدا فاصله ای نبود . اینجا فرشته ها میزبان مابودند اینجا قطعه ای از بهشت بود که فرشته ها گرد هم جمع بودند آمده بودند تا مارابرای رسیدن به خدا همراهی کنند در اینجا می شود بزرگی وکوچکی وعاشقی و مهربانی وهمه وهمه را دریک دریچه دید اینجا بو ورنگ خدا میدهند .
منبع: مارگون